Farshad û diya xwe

0 views
0%

سعید هستم این قضیه که تعریف میکنم مربوط میشه به یکی از دوستام به اسم فرشاد.منو فرشاد تو دانشگاه با هم آشنا شدیم ولی هم رشته نیستیم با این حال خیلی زود با هم صمیمی شدیم تا جایی که اسرار همدیگرو بهمدیگه میگفتیم.یه بار فرشاد چیزی بهم تعریف کرد که با اینکه داستان سکسی و سایت سکسی زیاد دیده بودم برام تعجب داشت و باورنکردنی بود.پدر فرشاد فوت کرده و با مادرش تو یه آپارتمان تو تجریش زندگی میکنن.ما هم حوالی صادقیه تهران.من به خونه فرشاد اینا زیاد میرفتم و از مادرش که اسمش پریوش بود خیلی خوشم میومد چون هم یه زنه جا افتاده بود و هم اندام و هیکلش قشنگ بود کونش نه خی Lee mezin û ne jî pir biçûk bû. معمولی و دلربا.البته جلوی من لباسهای کاملا پوشیده داشت ولی خب یک زن اگه چیزی مالی باشه با هر نوع پوششی توجه رو به خودش جلب میکنه.

یه بار فرشاد بهم گفت با مادرش سکس داره من کلی زدم تو سرش گفتم خر خودتی فکر کردی من گاگولم واسه من خالی میبندی.خیلی سعی کرد بهم بفهمونه که راست میگه.دیگه تو دانشگاه به فرشاد خالیبند صداش میکردم.بهش بر میخورد ولی من ول کن نبودم تا اینکه بهش گفتم آدم یه سری چیزارو فقط با دیدن با چشمای خودش باور میکنه .گفت حالا که اینجوره من بهت ثابت میکنم ولی دو تا شرط داره اول اینکه بین خودمون بمونه دوم اینکه دویست هزار تومان ازت میگیرم اگه حرفم راست بود اگه نه Mydm.gft hûn ji min bawer niha? ez ne bawer im, ez bi xwe ziyanê. min got mafê, ne bi tenê ji bo îsbatkirina çawa dikarim we ji mala we ku dibêjin: e بگیر یک شب خونه نری.گفتم مثلا کی گفت پنج شنبه شب.پنج شنبه غروب با هم بودیم رفتیم از رو کلید آپارتمانشون یکی دادیم درست کردن نقشه واسه فرشاد بود.گفت میای خونه ما شامو میخوریم از آپارتمان میای بیرون هر وقت تک زنگ زدم میای تو قایم میشی تو اتاق من زیر تخت.گفتم خوب بعدش چی؟گفت بعدش صبر میکنی ما کارمونو شروع کنیم میای تماشا میکنی.فقط اگه صدات در بیاد بیچارت میکنم حواستو جمع کن خیالی به سرت نزنه.با خودتم دستمال داشته باش کف دستی رفتی خونمونو به گند نکشی.دیگه نیازی نبود که برم و سکس فرشاد و مادرشو ببینم باورم شده بود بس که جدی بود.رفتیم خونشون شامو خوردیم و من مام مدت تو فکر پریوش بودم این بار به دقت نگاش میکردم تو دلم حس خاصی بود.نیم ساعت بعد از شام گفتم من دیگه باید برم بعد از کلی تعارف بازی اومدم بیرون رفتم تو پارکینگ قایم شدم.40 دقیقه گذشت یه تک زنگ زد سریع رفتم بالا آروم کلیدو انداختم که فرشاد خودش درو باز کرد قلبم داشت میومد تو دهنم.گفت بدو برو تو اتاق من خودشم اومد گفت مامانم رفته تو دستشویی مسواک بزنه.هیچ وقت از قبل برای سکس هماهنگ نمیکنیم تو هم که رفتی چیزی نشد الان میخوام جلوی خودت همه چیزو نشونت بدم.تو فقط صدات در نیاد.رفت بیرون برقهارو همرو خاموش کرد فقط توی هال یه چراغ رو میزی با نور رنگی و کم روش موند.تلویزیونو روشن کرد زد رو کانال پی دی اف داشت یه فیلم ایرانی نشون میداد.مامانش که از دستشویی اومد بیرون بهش گفت بیا بشینیم فیلم نگاه کنیم دو تا بالش گذاشت رو زمین کنار هم خوابیدن مشغوله تماشا شدن.اتاق پشت سر اونا بود و من میتونستم از پشت نگاهشون کنم.فرشاد دست انداخت رو سینه مامانش گفت قربونش بشم.پریوش گفت میگی بیا فیلم ببین بعد نمیذاری ببینیم چی میگه.فرشاد گفت فیلم بهونه بود خواستم کنار هم دراز بکشیم بدن خوشگل مامانیمو نوازش کنم.پریوش گفت فقط نوازش ناقلا Ferşad got, ne niha bibînin, ka çi diqewime. Parish qîrîn û got: "Rabe, em diçe odeya odeya min de li odeya din." Farsad got: "Êdî îro îro em cûreyek cûre heye." پریوش گفت باشه.فرشاد شروع کرد لباسو شورتشو درآورد مامانش کیرشو که دید گفت مثل اینکه واسه خودت بریدی و دوختی من فقط باید بگم چشم.کاندومو کی کشیدی رو کیرت؟گفت وقتی دستشویی بودی تصمیم به سکس گرفتم سیندرلای من.حالا اجازه هست.پریوش گفت اجازه ندم با این وضع تو تو خواب انقولک میکنی منو پس شروع کن که هواییم کردی.مامانش همینجور دراز کش رو بالش بود فرشاد بلند شد دامنو از پای مامانش کشید پیرهنشم درآورد.سوتینه مامانشو زد کنار گفت به یاد بچگی یکم پستون مامانو بخوریم. f, da ku ya din jî nikaribû bi dîtina min, lê min nedikanî ne zelal Madrshv Bbynm.khvastm c. وتر برم فرشاد با ابرو اشاره کرد که نرم.مامانش گفت فرشاد بسه بچگیتم تا سر سینمو زخم نمیکردی از دهنت در نمیاوردیش.فرشاد گفت از همون بچگی فهمیده بودم چه مامان نازی دارم.

Dîroka: Adarê 27, 2018

Leave a Reply

E-maila te ne dê bê weşandin. qadên pêwîst in *