Sinifa zimanî

0 views
0%

توی کرج به یه کلاس زبان مختلط میرفتم که همه سن و سالی زبان آموز داشت.یه زنه 45 ساله هم تو کلاسمون داشتیم به اسم شیرین که مطلقه بود و یه دختر دانشجو داشت.ارتباط همه تو کلاس با هم خوب بود شیرین با من که یه پسر 25 ساله بودم خیلی خوش برخوردی میکرد و کلا رفتار همه با من طور دیگه بود چون من زبانم خوب بود و از نطر اونا پسر خوبی هم بودم.شیرین وضه مالیه خوبی داشت و توی مکالمات کلاسی از سفرهای خارجی خودش تعریف میکرد.از اونجایی هم Mêrê wê nizanin ku ew kesek nas dikir. Gorê xweşikek xweş eşkere dike. Her kes wê jê hez dikim. دست میداد قهقه های ناجور میکرد و محرم و نامحرم سرش نمیشد.نزدیک پایان ترم بود چند جلسه شیرین نیومد سر کلاس.به من زنگ زد از کلاس خبر بگیره .
Di çîrokê de jî berdewam dike ku ew çû, bê guman, li gora Deng we hebe.

Dîroka: Adarê 15, 2018

Leave a Reply

E-maila te ne dê bê weşandin. qadên pêwîst in *