Lumbar paş vexwarinê

0 views
0%

Hevalê xweş
اومدم كه از خاطره هاي خودم براتون بگم.از هيچ كودومتون انتظار ندارم كه نظر بدين ولي اگه يكي نظرم بده از لطف خودشه.من اسمم سامان دوستام سامي صدام ميكنن.پس اگه كسي حرفي پيشنهادي يا فحشي داشته باشه ميتونه با اين اسم منو خطاب بكنه .
Ez dixwazim bi bîranînên salek berê dest pê bikim. Rast e, hevalên min, ez bê guman xwendekar im, 2.Ez mirovekî dirêj û xwedî giraniya maqûl.
Ez dizanim ku hinek kes cursing û çîroka wan digotin.
Uncle pişta êşa
Çîroka ku ez dixwazim dibêjim ji bo meha 9 e.
قرار بود كه ناهار خانواده دايي ام بيان خونه ما.من يه دختر دايي دارم كه پنج سالشه و يه زن دايي خوشگل كه اونم 28 سالشه.راستش من ميدونستم كه زن دايي ام از رابطه سكسي خودش با دايي ام راضي نيست.چون اولا دايي من از اون 18 سال بزرگتر بود .در ثاني دايي من با اين سنش اهل ورزش بود .خلاصه كنم اون روز ما ناهارو خورديم ساعت 3 دايي ام رفت مغازه .وباباي منم رفت كه به كاراش برسه چون سرش خيلي شلوغه و برا ناهارم خودشو با زور رسونده hatibûn kirin.
Ji kerema min re bêjim. Ew mezin e, mezin e û ew li wê derê ye. Û ew pir xweşik e.

Piştî demek kurt, ez li odeya xwe bûm gava min bihîst ku Mom ji apê min re dibêje ez diçim razêm û girtiyê digot ez bi fîlimê re qediyam. Ez li ber apê xwe rûniştî bûm, yê ku bîhnek dûyê ji serê min derket. 0 li ser sofa bû û lingên wî vekirî bûn da ku kurtefîlmên wî mîna xalîçeyek sor bi pezek sor a ku ketibû bin devê pezê xwe. Piştî demjimêra girtîgehê, wî got, "baş nebû."
كه فيلم تموم شد و زن دايي گفت كه ميرم بخوابم.منم گفتم زندايي مامان خوابه درو باز كني بيدار ميشه من دارم تلويزيون مي بينم شما برو اتاق من بخواب.اونم گفت باشه . منم كه خوب مي دونستم دارم چيكار ميكنم بعدنيم ساعت پا شدم تا برم و يه سر بهش بزنم.درو اروم باز كردم واي خدايا چي ميديدم.پشتش به من بود.يه كون بزرگ. باور كنين نميتونين كونشو تصور كنين .عرض كونش دو برابر كمرش بود و گوشتي.رفتم جلو مي خواستم اونو در يه حالت انجام شده قرار بدم . Ji ber vê yekê, ez li ser pişta xwe li paşê çû. Ez kêfxweş im ku hûn ji wê re bimînin, wek ku hûn di vê dinyayê de ne. Min çêkir ku ez hilda nabe ku serê xwe biguherim. برا همين زود از تخت اومدم پايين.نميدونم گفتم يا نه زن دايي امروز كمرش بد جوري درد ميكرد.پس منم با عجله از خواب بيدارش كردمو گفتم زندايي بيدارشو و وقتي كه بيدار شد گفتم انگاري خواب بد ميديدي و اونم گفت نمي دونم چيزي تو ذهنم نيست شايد.بعدشم گفتم زندايي بد جوري اه و ناله ميكردين كه اونم گفت اره كمرم بدجوري درد ميكنه حتما برا اونه.يكم بعد مامانم اومد به زندايي گفت حاظر نشدي بريم بازار .اونم گفت حالم بده شما برو .مامان كمي بعد رفت و من موندمو apê wê.
مي دونستم كه اين بهترين موقعيته بهش گفتم زن دايي من يه كرم موضعي برا درد دارم بيارم پشتتو بمالم.كه اونم استقبال كردو گفت بدو تا كسي نيومده.بيار و پشتمو بمال فقط زود تموم شو كه اگه كسي بياد بده .منم گفتم نه حالا حالا ها كسي نمي ياد .رفتم كرم رو اوردمو به زندايي گفتم برگرد.و اونم پشتشو به بالا كرد.و گفت شروع كن ببينم چي كار مي كني.خدش پيراهنشو زد بالا وگفت بمال من بغلش بودمو ميماليدم .بدنش خيلي گرم بود . زندايي يهو گفت نميتوني خوب بمالي.منم زود گفتم جام بده كه اونم گفت برو بالا.پس رفتمو رو كمرش نشستم وشروع كردم.داشتم حال ميكردم كه يهو زندايي گفت يه كم پايين ترو بمال .منم با پررويي دامنشو كشيدم پايين.ونشستم روش داشتم كونشو Mima Lydm û Kyrm, ku ew dixwe gule.
Ez pêşî de vekişiyaye xwarê nizm ji xaltîka xwe Shlvarmv .krm Hey, def, dê çi be dork. Kirm di rê de winda bû. Min ji cilên xwe bişûşand, carinan min ji min vekişand. Gelek caran min dest bi min veşartî kir ku ew dê bibe. بعد من گفتم زن دايي يكم خوب شدي اونم كفت نه اگه ميشه يكم سنگينيتو بنداز روم.منم از خدا خواسته گفتم باشه.و بهدش گفتم زن دايي اون موقع لباسام روغني ميشه كه اونم گفت عيبي نداره.كسي كه نيست در بيار.من فقط شور تم تنم بود كه زندايي گفت زود باش ديگه .منم چون اون نميديد شرتمو يكم كشيدم پايين و خوابيدم روش.حالا فشار نده كي فشار بده.هي زور مي زدم.كيرم سيخ سيخ شده بود و رفت وسط كونش .كيرم داشت اتيش ميگرفت .فهميدم كه زن دايي احساس كرده كه من شرتم پايينه.بعدش گفت سامي جون راحتي ميخواي يه دفه فرو كن توش.منم يكي از دستام رفت رو سينش وبا يكيشم شورتشو كشيدم پايين.بعد ازش لب xaltîka Mygrftm.gftm Ella Mom tê Brgrdv li Qmbl Kn.avnm ku ev ji zû Khdashh li Princess Qmbl zelal bû ku cara yekem Chvchvlsh playing. كه ديدم به ارگاسم رسيد.كيرم كه انگاري سه برابر شده بود زود هل دادم تو كسش .يه جيغي كشيد كه كم مونده بود پرده گوشم پاره بشه.زود گفتم زن دايي ما پيش در و همسايه ابرو داريم.شروع كردم به تلمبه زدن خيلي حال bû. گفتم زن دايي ميزاري از كون بكنمت كه گفت: راحت باش داييت كه حتي كسمو وقت نميكنه بكنه چه برسه به كونم.اقلا تو يه حال اساسي بكن و بده.كيرمو از كسش كشيدم بيرون معلوم بود كه كونش چقدر تنگه.يه سوراخ تنگ با رنگ صورتي كمرنگ.يه كم وازيلين داشتم كه روغن نرم كنندست اوردمو ماليدم به كونش بعد كيرمو به سوراخش نزديك كردمو يه فشار كوچولو دادم كه دادش رفت هوا.كم كم فشارو بيشتر ميكردم واقعا تنگ بود.كيرم تا ته رفت تو كونش و شروع كردم به عقب و جلو كردن .كم كم داس تابم ميومد كه ريختم تو كونش و زن دتيي گفت سوختم چه خبرته .بعد داشتيم خودمونو جمع و جور ميكرديم.

Dîroka: Adarê 7, 2018

Yek li ser "Lumbar paş vexwarinê"

  1. Ya, şîrmijîn, şîrmijîn, şîrmijîn, şîrmijîn, şûştin, bêdengkirin, an ji min re bêje çi qewimî, tu çi celeb diyariyek î ku kesek bixwaze bi te re cinsîtiyê bike? Ya duyemîn, te got ku ji ber ku apê te werzişvanek e, jina wî ji cinsîtiya bi wî re ne razî ye, çima hingê? Wê demê, gava ku piştî nîvro germ bû, bê guman divê sûkê çi bikire? Bê guman, ez texmîn dikim, dibe ku hûn dizanin ku dev ji biyaniyan berdan çi ye?

Ji bo bersivê bişîne Bênav Cancel reply

E-maila te ne dê bê weşandin. qadên pêwîst in *