یو ګاونډی هلک واورئ

0 نظرونه
0%

سلام دوستانو ما ستاسو لپاره یوه خاطره تیاره کړې ده هیله ده له لوستلو مو خوند واخلی کیسه له هغه ځایه پیل کیږی چې زموږ ګاونډی اړ شو چې د انتقال له امله خپله وینه وپلوری او بل ښار ته ولاړ شی او په زړه پوری او یوه وړه انجلۍ ولری چې یوه نجلۍ واخلي. نوم يې پوپاک و او پنځه کلنه وه، خو هلک د منځني ښوونځي د دويم ټولګي زده کوونکی و. که څه هم هغه په ​​هر څه کې غوړ نه و، مګر هغه خورا لوی او اوږد و، هغه هم ښه شکل او ښه جوړ شوی بدن درلود، ځکه چې هغه د فوټبال په ټولګیو کې هم ګډون کاوه، په لنډه توګه د دې هلک نوم زما پلار و، څو ورځې تیرې شوې. او یوه ورځ زه او یو څو محلي ماشومان د فوټبال لوبه کوله، پلار مې راغی او ویې ویل: "زه له تا سره لوبې کولی شم." موږ هم ورسره لوبه وکړه، کرد، دا زما د پلار سره زما د ملګرتیا یو وړاندیز و. د هغه د ښکلولو په پلمه، زه ورسره ملګری شوم او ورځ تر بلې ورسره نږدې کېدم، بې له دې چې هغه ته پام وکړم، هغه ته مې اشاره وکړه.
بالاخره زه د هغه ملګري سره لیونۍ شوم، مګر دا څو اونۍ وخت نیسي. وقتی باهاش حسابی رفیق شدم و رومون به هم باز شد من شروع کردم به باز کردن سر زبان درباره ی سکس و این حرفا و حسابی نرمش کردم و حتی چند تا از قشنگ ترین فیلمای سکسی که داشتم را بهش دادم که نگاه کنه، پدرام بچه خیلی ساده ای بود و زود حرفامو باور می کرد وهمین هم خیلی خوب بود که باعث شد بگذاره بهش تجاوز کنم وبکنمش یک روز با هم صحبت کردیم و قرار شد که به بهانه ی درس دادن بهش واشکال گیری درسی برم خونشون آخه من از اون چند سال بزرگ تر بودم ودرسهایم نسبتا خوب بود،اون روز رسید و من رفتم خونشون وباهم رفتیم تو اتاقش و در اتاق را قفل کردیم پدر مادر بی چاره پدرام که آن ها هم ساده بودند و از همه جا بی خبر فکرمیکردن که ما داریم درس میخونیم،خلاصه وقتی رفتیم تو اتاق من پدرامو پرت کردم رو تخت و پریدم روش و شروع کردم به بوسیدنش وای که چه پوست نرم و خوش بویی داشت،بعد از بوس هایی که کردمش شروع کردم به درآوردن لباس هاش بعد از چند دقیقه کاملا لختش کردم وای که چه کونی داشت عجب بدن سفید و هوسناکی داشت بدنش کاملا بی مو بود حتی یک لاخه مو هم نداشت از بدن دخترا تمیز تربود با تعجب ازش پرسیدم چرا مو نداری اونم درجواب گفت که بدنش را کرم مو بر زده ومن با خوش حالی شروع کردم به و خوردن و لیسیدن پاهاش و سفید راناش وقتی حسابی از خوردنش سیر شدم به پشت درازش کردم و شروع کردم به خوردن کونش عجب کون نرم و خوش بو و سفید باحالی داشت نسبت به سن و هیکلش هم کون خیلی گنده ای داشت وقتی حسابی کونشوخوردم لباسامو در آ وردم و گفتم که کیرمو که حالا کاملا شق شده بود بخوره اما گفت نمی خورم منم حرفی نزدم و سر کیرمو کمی تف زدم و لای پا های اونم حسابی تف زدم وکیرمو لای پاهاش گذاشتم و خیلی آروم شروع به تلمبه زدن کردم وقتی کیرم لای پاهاش بالا پایین می رفت صدای شق شق باحالی می داد راستش این اولین تجربه سکس من بود من تا اون موقع با جق زدن خودمو ارضا میکردم.وقتی حسابی با لا پا های نرمش حال کردم هوس کونشو کردم ولی اون مخالفت کرد منم باز چرب زبانیمو شروع کردم و شروع کردم به خر کردن اون و خالی بستن درباره ی کردن تو کون که چه فوایدی براش داره تفلک پدرام ساده دل باورش شد واین اجازه رو بهم داد منم بدون معتلی انگشتمو تفی کردم وتو کونش فرو کردم خیلی آروم انگشتموعقب جلومیکردم وپدرام با صدایی لرزان و کشیده آه آه میکرد واین بیشتر منو شهوتی میکرد یکی یکی انگشتای دیگه مو تو کونش میکردم تا قسنگ کونش جا بازکنه وقتی کاملا کونش جا باز کرد کیرمو که حالا خشک شده بود دوباره با تف تر کردم وخیلی آروم توی کونش کردم وقتی سرش رفت تو پدرام یک آه بلند کشید،یواش یواش کیرمو میدادم داخل وپدرام هم هر لحظه دردش و صدای آه گفتنش بیشترمی شد بعد از این که چند بارتلنبه زدم دردش خابید وحالا از روی شهوتی که داشت آه آه میکرد بعد از چند دقیقه تلنبه زدن وقتی احساس کردم که آبم داره میاد کیرمو در آوردم تا یک چند دقیقه ای استراحت کنم تا آبم بره تو و دوباره شروع کنم آخه نمی خواستم به این زودی کارو تموم کنم ودلم می خواست بازم این کون خوش تراشو بکنم،بعد از چند دقیقه که شهوتم خوابید دوباره کارو شروع کردم و پدرامو به حالت سگی روی تخت نشوندم و بعد از گشاد کردن کونش با انگشتام کیرمو تو کونش کردم ودیوانه وار و تند تند تلنبه زدم بعد از چند دقیقه تمام آبمو با یک فشار تو کونش ریختم وقتی کار تمام شد لباسامو پوشیدم و خواستم برم که دیدم پدرام گشاد گشاد راه میره گفتم چی کار میکنی این جوری که پدرو مادرت متوجه ماجرا می شن پدرام گفت چی کار کنم درد میکنه.تفلک حق داشت من خیلی بد جور گاییدمش خلاصه بعد از چند دقیقه که نشستیم درد پدرام کم تر شد و تونست خوب راه بره واون وقت من تونستم برم خونمون.

نېټه: مارچ 7، 2018

یو ځواب ورکړئ ووځي

ستاسو برېښليک پته به خپره نشي. د اړتیا په پټيو کې په نښه *