دانلود

ځوانه ښځه په طبیعي سینه روغه شوې او په سپي حالت کې خوب کوي

0 نظرونه
0%

موږ اوس د سکسی فلم څخه XNUMX ماشومان لرو، زموږ ګډ زوی او د الهام لور

زما سره د الهام واده XNUMX کلن و او ډیر ښکلی، زړه راښکونکی او ټول سیکسی وو، البته، دا لاهم په زړه پوری دی.

د هرې ښځې له پاچا څخه، تاسو ته معلومه ده چې هغه د مونیکا بلوچي په څیر ښکاري

او لکه څنګه چې موږ سیکسی یو، زه نه غواړم تاسو هم تعریف کړم، مګر ما هغه سره ولیدل کله چې زه XNUMX کلن وم.

د ظاهري او جذابیت له لحاظه، ته زما له امله راغله

موږ په حقیقت کې د نپل رومانتيک واده درلود چې هغه زما څخه ډیر خوښوي. هغه له خپل میړه څخه طلاقه شوې وه او

هغه د خپلې لور کوس سره ژوند کاوه، چې په هغه وخت کې 10 وه

زه XNUMX کلن یم، سره له دې چې زما بدن له دې اندازې څخه جوړ شوی دی او زما کمر پتلی دی، په هرصورت، زما د واده XNUMX کاله کیږي او زه د جنسیت کیسه ښه پوهیږم.

سړی سم دی، مګر بیا هم، ایران همدا اوس جنسیت لري

زه باید دا فکر ونه کړم چې کومه نجلۍ شته چې ما ته نه ووایي، راځئ چې هر څه تشریح کړو، زه شکمن شوم او ډاډه شوم، ما الهام ته وویل چې د هغه په ​​​​شا باندې ویده شه چې زه یې وخورئ او ما مسح کړئ. جون به ویل چې چا مې نه لیده بالکوني ته مې وکتل او په شا او ټوټو به مې مالش کاوه کله چې مې ولیدل چې لور مې سندرې وايي، تر شا یې پټه وه، خو ځکه چې د اوړي موسم وو او کړکۍ یې پرانستې وه. زه ډاډه وم چې زموږ غږ په روښانه توګه اوریدل کیدی شي، او ما سپیده نه پوهیدم کله چې ما تاسو ولیدل او ویې ویل چې زه کولی شم. مه شرمېږه، ما لوستي چې د نجلۍ سره زموږ اړیکه خورا ښه ده او هغه زما سره ډیره مینه لري (د پلار په څیر)، زما پلار وايي چې تاسو باید دا هم تشریح کړئ چې پلار څومره ځوان او ښکلی دی، هغه پخپله ماته وګرځاوه. روم ته راغلم او په خوړلو مې يې پيل وکړ، ځکه چې موږ تل ډېرې خبرې کوو او يو پر بل خيرات کوو او الهام تل راته وايي چې دا څنګه وکړم، فکر وکړئ او سپيده څه ويل. کونمو بکن جرم بده کسمو بگا آخ جون جون و کیرتو می‌خوام و …خلاصه همه چی‌الهام ارضا شده بود و من چون هنوز شوک بودم ارضا نشده بودم که شروع کرد کیرمو خوردن و میگفت مهران یالا آب می‌خوام ساک میزدو و میگفت و قربون صدقه کیرم میرفت که آخ جون چه کیری دارم من و همین حرفا.آبم که داشت میومد فهمید و نزاشت ازش دور شم منو گرفته بود و میگفت بپاش تو صورتم ؛خلاصه منم ارضا شدم و رو تخت ولو شدیم و من هنوز حس می‌کردم که سپیده آنجاست و نرفته.خیلی‌ بی‌ مقدمه گفتم منو تو موقع حال بهم اینجوری حرف می‌زنیم زشت نیست آخه تا حالا به این مساله فکر نکرده بودم.گفت نه همه عشقبازی مون مزش به همینه گفتم آخه یه جوری حرف می‌زنیم مثل جنده و جنده باز می‌شه گفت خوب آره معلومه من جندم عزیزم ولی‌ جنده توام حشری توام برای تو جندگی نکنم برا کی‌ بکنم گفتم خوب بسه.البته بین من و الهام اعتماد بالای بود و هر دومون عاشقانه همدیگرو دوست داشتیم و تو این ۱۰ سال به هم دیگه خیانت نکردیم.من می‌خواستم حرفارو تموم کنم که بخوابم ،پس به الهام گفتم عشقم تو برو دوش بگیر که من دیگه پنچر شم فردا صبح هم باید زود برم شرکت که شریکمون میاد زشته استقبالش نکنم .می‌خواستم بخوابم که الهام که پاشده بود بره حموم گفت نکنه قربون کیرت میرم و میگم جون چقدر گندست یه فکرایی کردی گفتم دیوانه ، چه حرفیه می‌خوام بخوابم شب بخیر یهو گفت:آخه با چند تا از دوستام که میشینیم حرفای زنونه میدونی که برا هم تعریف می‌کنیم اندازه کیرای شوهرامون و داستانهای رختخواب میدونیکه گفتم خوب .گفت اینجور که من فهمیدم مال تو حرف نداره گفتم عجب.این چه حرفای که میزنین آخه.با کدوم دوستات؟گفت همون مریم و مژگان و سمیرا لاشی که هر وقت میومدن میخواستن بخورنتا.گفتم پس برا همینه چند وقتیه نمیزاری بیان آره؟گفت آره از حسودی از همون اولش هم میترکیدن که از من کوچیک تری.گفتم خوب بی‌خیال من میخوابمخواستم بخوابم که زودتر این حرفا تموم شه و سپید بره هرچند کاری که نباید میشد شده بود.ساعت ۷ بود که از شرکت برگشتم الهام نبود آخه باشگاه میره.منم انگار نه انگار که از ماجرای دیشب سپید خبر دارم گفتم شام خوردی یا باهم بخوریم،گفت مهران (آخه تو خودمون همیشه از اولش مهران صدام میکرد خودم می‌خواستم) بریم بیرون شام بخوریم چون میدونستم الهام تا ۹ نمیاد گفتم باشه برا مامان هم میاریم هرچند رژیم میگیره.رفتیم بیرون .نرسیده به پل رومی رفتیم پیتزا بزنیم.خلاصه داشتیم شام میخوردیم که دیدم یکی‌ از میزا خیلی‌ تو نخ ما هستن البته چون ۳تا دختر جوان بودن خوب من هم چیزی نگفتم اما خیلی‌ مشکوک شدم.بگذریم برگشتیم خونه.البته سر راه رفتیم دنبال الهام و پسرم که ۵ سالشه و مامانش باشگاه میبره او رو هم آوردیم.من داشتم آبجو میخوردم و فیلم میدیدم و الهام هم داشت دوش می‌گرفت که صدای پچ پچ شنیدم از تو اتاق سپید راستشو بخواید تا اون روز به هیچ چیز شک نمیکردم چون سپید یه دوست پسر داشت که خوب ماهم خبر داشتیم و میشناختیمش یعنی‌ دلیل برای پچ پچ تلفنی نبود بی‌ اختیار رفتم پشت در و گوش کردم چیزایی که شنیدم باورم نمی‌شد:دیدی چقدر جیگره آره خیلی‌ باحاله خیلی هم سکسیه دیدی لباشو یذره است پیتزارو چجوری میخورد .دو زاریم افتاد اونا که مارو تو رستوران دید میزدن دوستش بودن که من نمیشناختمشون پس سپید داره منو جای دوستش به اونا جا می‌زنه.حالم بد شد نمیدونستم چی‌ کار کنم.به الهام نمیتونستم بگم با خودش هم آخه چجوری حرف بزنم؟مونده بودم که چی‌ کار کنمچند روز گذشت و من دیگه حواسم بود تو اتاق خواب پنجره را ببندم و پرده هارو کامل بکشم.یه پنجشنبه شب بود الهام و پسرم رفته بودن خونه مادرش اینا (چون بعد ازدواج منو الهام تقریبا فامیل من منو ترد کرده بودن بچه‌ام فقط خونه یه مامان بزرگش میرفت)برا همین وقتی‌ میرفتن حسابی‌ میموندن من هم نمی‌رفتم به همون دلیل که مادرش اینا هم راجع به من فکر خوب نمیکردن البته من از خانواده کمی‌ نبودام ولی‌ الهام و خانوادش خیلی‌ پولدارو و بزرگ و….آره و فکر میکردن من برای پول اون بود که باهاش هستم و اینو همه جز خودش قبول دارن.بماند.سر شب بود بهم زنگ زد و که حسابی‌ مشروب بخور امشب می‌خوام یه حال حسابی‌ کنیم وقتی‌ اومدم خونه آخه هر دومون از سکس تو مستی خوشمون میومد منم که فکر اتفاقی‌ رو که امشب قراره بیفته رو نمیکردم حسابی‌ ویسکی‌ خوردم که ساعت ۱۱ اینا بود باز زنگ زد که فرهاد(پسرم) لج کرده نمیاد و مامانم هم نمیذاره بیام فردا میام و از این حرفاگفتم باشه و رفتم سراغ ماهواره که خودمو سرگرم کنم.سپید اومد و از اتاقش بیرون و روی کاناپه ولو شد و باهم داشتیم فیلم میدیدم.سراغ مادرش رو گرفت گفتم خونه مامانی ایناست و فردا میاد.منم که معلوم بود مستم گفت با منم مشروب می‌خوری؟ گفتم آره عشقم(البته همیشه می‌گفتم و عادی بود مشروب رو هم ی ۱ سالی‌ بود که میخورد و مام میدوستیم)فردام که جمعه بود و خونه بود پس مهم نبود بخوره.برا اونم ریختم و میخورد منم چون خیلی‌ جلو بودم چند تا در میون خودم هم یکی‌ میخوردم.کلش داغ شده بود چون هر وقت داشت مست میشد سرخ میشد لپاش و چشماش از درشتی می‌خواست از صورتش بیاد بیرون.من داشتم سیگار می‌کشیدم که یهو و بی‌ مقدمه گفت خالی‌ که حال نمیده بذار یه‌چیزی بدم پرش کنی‌ .من که خوب مجردیم همه جور غلطی کرده بودم فهمیدم و با تعجب به سپید نگاه می‌کردم و زبونم بند اومده بود.چون تاحالا تو این ۱۰ سال نه تنبیه کرده بودمش نه نصیحت کلا اینجور کارا با مادرش بود .دید من چیزی نمیگم رفت و تقریبا چیزی نزدیک به ۳گرم حشیش آورد و داد بمن و گفت حدس می‌‌زنم خودت واردی.یه لحظه فکر احمقانه‌ای از سرم گذشت.گفتم خوب اگر باهاش بکشم رومون باز می‌شه و می‌تونم باهاش صحبت کنم و بیشتر خیر سرم نقش تربیتی‌ از خودم نشون بدم.منم که تو این ۱۰ سال گذری خلاف کرده بودم چون الهام از تجربه زندگی قبلیش شدیدا ضربه روحی‌ خورده بود و تنها چیزی که نمیتونست قبول کنه این مساله بود و تنها دروغ تو زندگیمون که به اون گفته بودم همین بود که این گذری رو مخفی‌ می‌کردم.بگذریم خوب خیلی‌ وقت بود از آخرین بار میگذشت خیلی‌ سریع ۲تا موشک حاضر کردم و یکی‌ دادم به سپید یکی‌ هم خودم روشن کردم.که سپید اومد پیشم و گفت نه مثل همه باهم بکشیم خوب من هم بعد از چند تا پک چرخوندمش و خلاصه با یه لذتی وصف نشدنی‌ داشت با من حشیش می‌کشید.تموم شد و خلاصه هر دومون رو ابر بودیم و حسابی‌ می‌خندیدیم و به اصطلاح بنگ و باده کرده بودیم.من البته هوشیاریمو می‌خواستم حفظ کنم ولی‌ صحبت و نصیحت رو بی‌خیال شدم برای بعدن گذشتم.اما از همه جا بیخبر که یه الف دختر بچه 20 ساله چه خوابی‌ برام دیده.سپید رفت کنترل رو برداشت و رفت رو شبکه‌های سکسی که قفل بود با تعجب نگاش کردم و گفتم چطور تونستی‌ بازش کنی‌ با یه شیطنت خاصی‌ گفت خوب دیگه.خیلی‌ جدی گفتم بزن بره اما گفت منو تو که دیگه باهم این حرفارو نداریم دیدم مثل اینکه نمی‌شه برای بعدن بمونه صحبت کردن و باید همین امشب حرف بزنم باهاش چون دیگه داره خیلی‌ جلو میره .گفتم عزیزم من می‌خوام تو آزاد باشی‌ و با من رابطه خوبی‌ داشته باشی‌ ولی‌ تو حریم خانواده یه مرز هائی هست که نباید برداشته بشه یه حرمتهای هست که نباید شکسته بشه و درست نیست منو تو باهم این صحنه‌ها رو ببینیم وقتی‌ تنها بودی ببین مساله نداره خوب یه امر طبیعه و تو هم مثل همه بالاخره یه‌روز خانوم میشی‌ و با عشقت آره دیگه و در این بار هر سؤالی داشتی از مادرت می‌پرسی‌.خلاصه من که داشتم مثلا نصیحت می‌کردم اومد نشست روی پاهام و گفت من سعید و نمی‌خوام نه هیچ کس دیگه‌ای رو تو رو می‌خوام خیلی‌ وقت که خانوم شدم و همه چیزو می‌دونم ولی‌ من تورو دوست دارم.از جام بلند شدم و گفتم خوب بسه دیگه برو بخواب بعدن حرف می‌زنیم که با پروی هرچه تمام تر اومد طرفم و شروع کرد به لب گرفتن از من و میگفت امشب بی‌ تو نمی‌خوابم مگه من چی‌ می‌خوام فقط می‌خوام دوستم داشته باشی‌.ازش دور شدم و گفتم خوب معلومه دوستت دارم واگر نه الان استوخونات رو شکسته بودم .که یهو لباساشو کند گفت دلت میاد منو بزنی‌ تازشم این دوست داشتن نه همون جور که مامان ودوست داری میدونم خیلی‌ همدیگرو دوست دارین منم که نمی‌خوام مامانمو ناراحت کنم شوهر اون باش ولی‌ یذرم من هم حق دارم دیگه دوستت دارم می‌فهمی دست خودم نیست.من که دیدم نه نمی‌شه و خوب هم مست بود هم چت رفتم طرفش و بردمش طرف اتاقش ملافه تختشو برداشتم کشیدم دورش و خوابوندمش رو تخت و گفتم باشه بخواب اینجا میشینم پیشت بعدن حرف می‌زنیم خوب.ملافه رو زد کنار و گفت نه بغلم کن منو بکن میخوامت واگر نه به مامان میگم حشیش میکشی.برق از کلم پرید و یکی گذاشتم زیر گوشش که چند ثانیه بعد فهمیدم چی‌ کار کردم تاحالا نزده بودمش.بغض جمع شد تو چشماش رفتم از اتاق بیرون یه سیگار روشن کردم داشتم می‌کشیدم که بازم اومد دوباره ولی‌ ملافه رو دورش پیچیده بود شروع کرد معذرت خواهی‌ ببخشید غلط کردم فراموش کن اصلا همچین حرفی‌ نزدم و داشت حق حق گریه میکرد و اون چهره قشنگش خیس اشک بود و با اون چشمای درشت که حالا پر اشک بود و میدرخشید نگام میکرد و گریه میکرد.منم که دیدم خودشو پوشونده اومده گفتم حتما مستیش پریده و فهمید چه غلطی کرده خوب منم خیلی‌ سنگ دلی‌ نکردم و رفتم طرفش بغلش کردم پیشنیشو میبوسیدم و گفتم ببخشید عزیزم قشنگم دخترم )برا اولین بار بود می‌گفتم)گفت نه دخترم نه همون عزیزم قشنگم دخترم نه من دوستت دارم می‌فهمی مگه چی‌ می‌شه هم منو دوست داشته باشی‌ هم مامان من که نمی‌خوام جداتون کنم دوستم داشته باش و…..من که یواش یواش دیگه کیرم سیخ شده بود و سپید هم هی‌ هیکل نازشو میمالند بهم برا اولین بار تنم داغ شد و تو دلم لرزید و یه لرزش خیلی‌ خفیف موقع عشق بازی خلاف که همه تجربه کردین تو وجودم بود و هنوز سپیده تو بغلم بود.وقتی‌ کیر شق شدم رو رو بدنش احساس کرد بدون اینکه از بغلم در بیاد صورتش رو دور کرد از من و تو چشمم نگاه کرد و با لبخند زیبائی شروع کرد به دوست دارم گفتن هی‌ میگفت و از صورتم لبم گلوم می‌بوسید و یواش یواش ملافه از روش افتاد و من حالا داشتم به اندامش به چشم دیگه نگاه می‌کردم که خوب فهمیده بود و هی‌ به اون بدن مثل مرمرش پیچ‌و تاب میداد و وای که چه اندامی داشت به خوش فرمی یه مانکن و به تو پری یه زن خوش کس و کون سینه‌های درشت تر از مادرش وبدنی مثل مار کون کاملاً فرم دار و باسنی گرد و تو پر که میگن طاقچه و یه کس که به رنگ گٔل محمدی صورتی‌ بود و الحق که چه کسی‌ بود تپل و درشت که به شلی کس مادرش نبود من که داشتم نگاش می‌کردم از دوست دارم گفتن دست کشید و لبمو گرفت تو دهانش و من هم مقاومت نکردم و لبشو میمکیدم که زبونشو داد تو دهنم و من هم خوردم و متقابلأ زبونم رو دادم دهانش که با چه ولع و تشنگی میخورد با باسنش بازی می‌کردم و تو مشتم میچروندم و میکشیدمش رو به بالا و به طرف خودم فشارش میدادم و کیرم از رو شلوار تو خونم که خیلی‌ هم نازک بود به کس او مالیده میشد و از همین الان اه و اوهش در اومده بود و شروع کرد به در آوردن لباسم و لختم کرد و حالا لخت جلوش ایستاده بودم و با دستای مثل حریرش داشت بدنمو از بالا تا پاین نوازش میکرد و سینه من که از آدمای معمولی‌ پهن تره البته نه مثل ورزش کارا هم می‌بوسید هم میلیسید و همین جور با من ور میرفت که نشست و کیرمو گرفت دهانش که ساک بزنه و من که انتظار همچین زیاده رویو نداشتم صورتشو گرفتم و کشیدم بالا و لبشو خوردم و گفت نه می‌خوام کیرتو بخورم نگاش کردم و گفتم بعدن چون من به عشق بازی طولانی‌ عادت کرده بودم یهو رفتن سر هارد سکس اونهم با سپید سخت بود و هنوز فکر می‌کردم با همین یه عشق بازی بتونم سرو تهشو هم بیارمبردمش طرف اتاق خواب خودمون که گفت نه عشق من تو اتاق من عشق مامان تو اتاق مامان.رفتیم تو اتاقش و رو تخت ۱نفرش تو بغل هم خوابیدیم و هنوز داشتیم بدن همدیگرو میخوردیم که بغل به بغل هم بودیم خودشو کشید بالا و سینهاشو داد دهانم و من هم خوردم براش حسابی‌ سفت شده بود و داشت سپید از شهوت میسوخت ۱۰ بار از مادرش داغتر شده بود منم با کوسش بازی می‌کردم که چند ثانیه هم طول نکشید که تو بغلم شروع به لرزیدن کرد و با‌ اه و اوه زیاد ارضا شدتو بغلم گرفتمش و داشتم لبخند میزدم که گفت نخند دیگه دست خودم که نبود گفتم باشه مهم نیست حالا دیگه لالا ،گفت نه تازه اولشه منم آب می‌خوام و هنوز ندادم بهت ،که یهو رفت پاین و کیرمو گذاشت دهانش و چه ساکی میزد نفسش مثل آتیش بود و وقتی‌ با زبونش کیرمو از خایه تا بالا لیس میزد و با اون چشمای حشری و خمارش نگام میکرد کمرم تیر می‌کشید و تنم سوزن سوزن میشد از زور شهوت دیدم اگه بخواد اینجوری ادامه بده الانه که آبم بیاد و بریزه تو دهانش که پاشدم و رفتم تو حموم تو اتاقش و رفتم زیر دوش و آب سرد و باز کردم روم چند ثانیه نگذاشته بود که چسبید بهم و گفت سردت نشه عشقم و واقعا زیر دوش آب سرد تن داغش داغم کرد و داشت بهم حال میداد و لبمو میخورد دستشو انداخت دور گردنمو خودشو کشید بالا و پاهاشو دور کمرم حلقه کرد و گفت بس نیست عزیزم بریم منو بکنی‌ دیگه.دوش رو بستمو تو بغلم بردمش رو تخت و انداختمش رو تختشو گفتم من همیشه اول کون میکنما گفت میدونم مامان کونیه خوب منم اول کون میدم بهت نگران نباش آماده است تمیزم فقط جاکون توم منم نشوندمش زمین و شکمشو خوابوندم رو تخت طوری که زانوهاش زمین بود و قمبول کرده بود طرفم ولی‌ با شکم خوابیده بود رو تخت واییییی که چه کونی‌ جلوم باز شد یه سوراخ صورتی‌ با یه کون خوش تراش و گوشتی که معلوم بود کردنیه گرد از اون چیزایی که بهش تاقچه میگن وقتی‌ راه میره آدامس میجو ه شروع کردم به لیسیدنش از بالا تا پایین و توف مینداختم درش و با انگوشتم با سوراخش ور میرفتم و چه آخ و اوخی میکرد انگشتمو کردم توش اول یکی‌ بعد ۲تا بعد ۳تا و حسابی‌ بازش کردم که کیرم میره توش دردش نگیره دندونشو به هم فشار میداد وکسشو میمالید گفت بکن دیگه گفتم دارم می‌کنم خوب گفت نه با کیرت با اون کیر کلفت بکن گفتم کیر می‌خوای گفت چه جورم میخام بیای توم .سر کیرمو یه توف حسابی‌ زدمو دستامو گذشتم رو باسنش فهمید که می‌خوام بکنم دستشو آورد پشتش و چاک کونشو حسابی‌ برام باز کرد منم سر کیرمو گذاشتم دم سوراخشو یواش هل دادم تو وای اون در اومد و جیغ‌های ریز میزد کشیدم بیرون افتادم رو کمرش بغلش کردم گفتم عزیزم چیزی شد؟حشری و آهسته گفت نه تو بکن بازم جا کردم تو و هل دادم یواش یواش هنوز تا ته جا نکرده بودم می‌کشیدم بیرون بازم هل میدادم تو صداش اتاقو برداشته بود آره جون بکن وای چه کونی‌ میدم چقدر رفته تو ؟ همشو می‌خوام بکن تا ته.یواش یواش همین جور که می‌کردم و وقتی‌ می‌کشیدم عقب توف مینداختم رو کیرم دیدم تا ته کردم تو کونش. ما وویل: ښه، زه به تاسو ټول قربان کړم، څه معنی لري؟ زه ښه یم، زه دا خوښوم، هو، زه تاسو ته قرباني کوم، ته څنګه لاندې ته لاړې؟ ما وویل، هو، ما د سامان لاندې ښکته کړه، مور، ته څنګه یې؟ دا وکړه، مهران، وکړه. دا، دا یې وخورئ، تاسو ما ته ووایاست چې په سترګو کې یې وګورم، زه د هغه جال په طریقه ویده وم چې د هغه په ​​​​غاړه راوتلی و، ما خپل لاسونه د هغه په ​​​​سر باندې تیر کړل او ما هڅه کوله چې زما شا په هغه کونج کې ځای پرځای کړم چې هغه یې په خپل لاس یې زما شاته ونیوله او د سوري لکۍ یې په کونج کې کېښوده او ما یې شاته وګرځوله، هغه وویل: "واه، زه به تا له ځنګله قربان کړم، زما لپاره یې وکړه، زما لپاره یې وکړه." له موږ څخه یو وحشی راغی، هغه زما شاته ونیوه، زه هم شمیرل کیدم، ما پمپ کاوه، زما سرعت ډیر شو، ما وویل چې زما اوبه راځي، زه یې تاسو ته د دې لپاره اچوم چې دا ښه وسوځوي، هغه چیغې کړې، دا یې واچوله. قرباني یې کړه، دا خو یې تا خوري، ستوني ته یې ولوید، خوله یې خلاصه شوه، له کڅوړې یې ګیلاس راووت، په کونج کې یې په فشار سره زما اوبه تویې شوې، سپید غربون صادق وم چې زړه مې ښه دی، ارام شه. ته مې له تا سره مینه وکړه، زه بیا شاور ته لاړم او شا یې ومینځل، زه بهر راووتلم، ویې لیدل چې هغه په ​​​​بستر کې پروت دی او هغه د مچ په څیر د خپلو سینو سره لوبې کوي، زه د هغه څنګ ته لاړم. ویده شوه، د هغې ښکلې سترګې ما ته کتل. ته نه غواړې چې اوبه وڅښئ، کرمو له خولې څخه داسې راوویستله، چې د شونډې له څنډې څخه د بالښت په څېر د خپلې شونډې په څنډه کې ودرېده، هغه یې وغځاوه او ویې ویل: نه زه. زه دا د یو چا لپاره چمتو کوم." ما وویل: "واه، بیا سعید لاړ." هغه وویل: "زه نه غواړم لومړی سواری وکړم. زه یې خوښوم. زه تاسو سره د ځیګر په څیر خبرې کوم. هو." ما وویل: "سوار شه، کېږه." زه له هغه چا سره عادی وم چې کلونه کلونه یې الهام اخیستی و، چیغې وهلې، کله چې ورو ورو پورته او ښکته کېده، او بیا یې تر نیمایي زیات ویښته وه، په هوا کې سپینه وه، او بیا هم کولی شي. په بشپړه توګه نه کېناست، هغه ماته جرم راکوي، زه په درد کې وم، ما ورته وویل چې ودریږي، هغه بس وویل، هغه وویل، نه، زه باید دا په ځان کې واچوم، هغه یې راوړه او په خوله یې خوله خلاصه کړه. تړل شوي وو او ساه یې کوله، زه ویره لرم چې یو څه به ورته پیښ شي. چیغې یې کړې، کنمو، واخله، خلاص یې کړه، جان، هو، دا زما په بلی کې کېږده، ما هم ځان ته ښکته کړ، دا څه ټوکه ده، دا داسې ده لکه ټوله فحش فلم یې تکرار کړی وي. زه بستر ته لاړم او ومې ویل چې هغه په ​​بستره کې ویده و او ویل یې ، "راځه ښاغلیه ، ستا وار دی." هغه خلاصه وهله او په ښکلولو یې وویل ، "ښه ، څه چې ته خوښوې ، ماته ووایه چې تل غواړم چې ښه جوړ کړم." زه ویده شوم، شاته مې لاس کېښود، هغه مې وخوړل، ما وخوړل، هو، دا داسې وکړه، هو، داسې، مور، او ته یې وکړه، هو، هغه زما په څیر ورکوي، هغه زما په څیر وحشي دی. ایا هغه زما په څیر ستړی شوی دی؟ ما خپل دماغ بند کړی و او ما فکر نه کاوه چې زه غواړم ځواب ورکړم، د هغه ډیری سترګې د هګۍ په اندازه وې، او هغه ساه چې زما په مخ کې یې واخیسته داسې ښکاري چې د پخلي تنور څخه خوله وي. زموږ دواړو خولې توی کړې، سر یې ټینګ وخوځاوه او لړزېده، څومره ټکان و، هغه د لومړي ځل په پرتله سخت چیغې وهلې او ټکان ورکاوه، هغه د یوې ثانیې لپاره بې حرکته پاتې شو او له روم څخه آرام شو. تاسو له دې څخه راضي نه یاست. هغه وویل: راځه، ما سره مینه وکړه، زه اوبه غواړم. زه یو ځل بیا ویده شوم، ما خپل کریم راوړ او تر هغه چې ما یې راوویستل، زما د بدن اوبه او د هغې په مخ باندې د یو اندام سره چې زه یې راضي وم. دوهم ځل خو له ما څخه څه اوبه راوتلې، د هغې له ګېډې، د هغې له سینې، د هغې مخ لکه څنګه چې زه خپه شوی یم.

نېټه: اکتوبر 18 ، 2019
لوبغاړي: sativa ګلاب
سوپر بهرني فلم                                                         ؛ لنډیز هغه وویل هو، ما وویل ښاغلو دا هلته دی ما راوړه اییییییییی اییییییییی ابکرت اتفاقي احمق واک اخهههههههههههه واده له غم څخه استون استلاسه ښه راغلاست سټوکونات محاوره باور زه ښکته شوم البلوش الهام تمه غورځول شوی ما وغورځاوه ما یې وغورځاوه نمونه د هغه بدن یو ارګان زموږ ګوتې ما واورېدل ولاړ دا ... دی انجور پدی لار ډیر زیاد اییییییییییییییی بابای دا یخ ده بریکی کلب ورسره اوسئ په پای کې بالکوني اوبخښه نور راځئ چې وګورو زما ماشوم، زما بچی په صورت کې خوب خوب خوب پوښتنه وکړئ ما وخوړ خوړل خوریکیرمو اجازه راکړئ وخورئ راځئ چې وخورو بدمنم حاصل ما واخیست لرې کړل زه را وګرځیدم بېرته راشه بېرته راشه زه بېرته راغلم موږ بیرته راغلو لوی دی دا لاړ راځئ چې لنډیز وکړو البته دلته تاسو یاست اجازه راکړئ پوه شم دا ووژنئ ترڅو خپل هیوادوال ووژني اجازه راکړئ راځه چې ځو راځئ چې واخلو دا، البته بوچون Budsat بوعرق موږ به تېر شو بودشبغض ما وویل: بودیجه موږ وو ماته راوړه بې حرکته په اړه یې فکر مه کوه بهر د هغه پښې د فکر پلار پنجشنبه پوښل پیسې پیټزارو پیچلي پیشنهاد اوړی تراوسه تعلیمي ترکند وویل ترهشبي ما وویل په اړه Takunay تلمبهای تهران ۱۰ طاووس تولق توبه ما درته وویل توان درلود جلا زړه راښکونکی چیغې ما ژاولې ګرځیدل ګردچاپېره شوه چی الهام شیان گفتابم هرفارو ما خبری وکړي ادبي ستاسو درناوی هسبي څاروی کورنۍ کورنۍ خایه‌‌هات دوی ویده شول زه ویده شوم زه ویده شوم ایا تاسو ویده یاست؟ ویده زه ویده شوم Xewedmo خوب کول موږ ویده شوو موږ ویده یو تاسو غواړئ ښه خبر خومنو زه پخپله U.S خونما ښکلی زمونږ خوښ دي، مونږ یې خوښوو کور، البته داراز دارنبمندسر داسې ده دارگفت کیسې مونږ لرل په څړځای کې زما لاسونه زموږ غاښونه د هغه غاښونه بیا ستاسو ملګري وویل زما ملګري ایا موږ ولیدل؟ دیسپید نور نور بل شاور لیونی رښتیا بستر رستورانت رمداد رومګفتم د هغه زنګون د هغه ژبه ژوند زموږ ژوند ښکلا زما عمر سکسیم سوراخ سوری سنګاشو سینه های ما وخندل شبکې شبهای شادحشري زه به تېر شم قوي ملګری شکمسمینهاشو زما مېړه صحنې صدامون غږونه روشو ګلابي اوږده رومانتيک په زړه پورې مینه کول مینه پري یي ږده فرهاد، زما زوی سوچه فهميدم فهميده حیرانوونکی له تاسو مننه زما رب ما ژمنه وکړه په بشپړه توګه سوفا کردکه زموږ نوم کردنیا ffffff زه بېرته راغلم کردنچند کنسپید ګیدن ګذاشتم واچول ما وویل درباسماما غاړه هغه ترلاسه کړ هغه وویل: هو د هغه جامې ټکانونه ټوخی کول دا چاټ کول کیسه راښکته شوې مامانرفتم د هغه مور د هغه مور زما مور زموږ مور مور مینه سپوږمکۍ واده شوی په متقابل ډول موږ مجرد یو مرمر زموږ ملګری منځپانګه زه ډاډه یم معلومات نورمال مقاومت مونیکا زه راځم میریم ښکته کیږي وموندل تاسو ښکل کړل ما ښکل کړ ما هغه ښکل کړ زه هغه وینم میپرسخلاسه زه وېرېدم Miterkid ماتول زه کولی شم زه کولی شم مدروندم خندل موږ وخندل ما غوښتل چې ویده شم موږ خوب کوو غوښتل ما غوښتل دوی غواړي زه غواړم زه غواړم تاسې ایا ته غواړې هغه خوري ما خوړله ټول بدن یې خوري موږ وخوړله خوري تاسو خورئ ما ورکړ موږ ورکړ شونی ما ویل موږ ستا سره مینه لرو زه پوهېدم زه پوهیږم هغوی پوهېږي ته پوهېږې تاسو پوهیږئ ما ولیدل میدمسراغ تاسو به ورسیږئ زه روان وم زه روان وم ځي ميرهمنم زه ښکته کیږم ما ووهلم میزانه میزنهاون میزانحالم میزینیم میزینین دا سوځیدلی زه نشم کولی موږ هغه پیژنو تاسو واورئ دا مینځل کیږي زه ناست یم موږ ناست یو ایا تاسو پوهېږی میغدالان مکردم زه کولی شم تیر کړم مکردمن مکردم مکردن تاسو وکړ موږ کول مکشبیرق تاسو ووژل میکشیدتموم زه کش کیدم ما هغه راکش کړ زه کوم ميمما میکنه تاسو یې کولای شئ موږ یې کوو دا تېرېدل واخیستل ما ویل میگفتمگفت موږ ونیول شو ملیسید دوی مسح کوي میملید زه ژاړم زه لیکم دوی پاتې کیږي هغه وغورځاوه ما وغورځاوه میومدون زه خپه یم زه نه وم موږ ... نه لرو ما نه درلود نه لیدل کیږي نه دی رسیدلی نرفتخیلی نوټ نووندمش نکردیمن نه پرېښودل نشو کولی زه نشم کولی زه خوب نه کوم زه نه غواړم تاسو نه غواړئ زه نه پوهېدم تاسو ونه لیدل نه پریږدي زه لاړ نه شوم تاسو مه ژاړئ نشو کولی نشي کولی: تاسو لیدلي زه دوی نه پیژنم نشي کولی ما نه دې کړی نه دی کړی هغه ونه ویل زه نه یم زه ۳۵ کلن یم همدیګرو یو بل زما احتیاط وارډ اصلی وایی وایی وایی وایییییی وایهیییییی وایهیییییی وایهیییییییی ویسکي یو څه یوه ورځ

یو ځواب ورکړئ ووځي

ستاسو برېښليک پته به خپره نشي. د اړتیا په پټيو کې په نښه *