زه غواړم چې ته خپله کميس ماته راکړې

0 نظرونه
0%

دا به تل پاتې نه وي، زه د ایران-عراق د جګړې پر مهال یو سکسی فلم یم

په ۱۳۶۳ کال کې د ابوغریب په سیمه کې د دښمن په سیمه کې د کشفي عملیاتو په ترڅ کې په یوه سکسی شپه کې د ښکاره کیدو له امله ورک شوم.

او کله چې د دښمن اور مړ شو زه حیران وم

او په دوی کې یوازینی زه وم چې بل سهار ژوندی پاتې شوم ځکه چې زه د دښمن سیمې ته نه یم ننوتلی

زه هغه مهال بندي شوم کله چې زما ږيره شنه شوه او

زه یو ښه ځوان وم، یو نوی راغلی عسکر وم چې په هیڅ نه پوهیدم، بالاخره دښمن زه ونیولم او زه یې ونیولم ځکه

هغوی ما ونه وژل او د زندان لپاره یې یو ځای بوتلم

ډېر ووهل شوم او له څو ورځو وهلو وروسته یوه شپه یو سرتېری چې بدن یې درې چنده لوی و، خو د کیسه جنس مې دوه چنده ښه و.

هغه په ​​نیمه شپه کې راغی او زه یې د جنسیت لپاره ایران ته بوتلم

اطاق که تخت داشت و وادار کرد که لباسم در بیارم منو لخت کرد و بعد هم به زور کتک و شلاق تجاوز کرد و من هم اولین بار بود که داشتم تن به این امر میدادم کار به همین جا تموم نشد دو روز بعد باز امد و شب منو کرد و من هرچی میخواستم داد بزنم دهنم بسته بود فردا هم که افسرشون می امد نمیتونستم بگم میگفتم همین یه تفر بکنه بهتر از اونکه بقیه بفهمند و همگانی بشم توی اون چهر روز اول دوبار کون رو به باد دادم از خودم متنفر بودم ولی چاره اط نبود بعد چهار روز همون سرباز عراقی منو مامور شد ببره یه زندان دیگه که همه ایرانی بودند خیلی خوشحال شدم که از دستش راحت میشم ولی اون متو بعد از تحویل به زندان جدید به دیگر دوستانش ناجرا را گفته بود در این بین یه سرباز امد و منو برای استغفارات برد و بین راه چند سیلی محکم زد که حساب کار دستم بیاد و بعد از کتک خوردن و دست بسته منو برد توی یه جایی که یه ایرانی مترجم بود و از من سوال و جواب کردن و اونجاهم چندتا چک لقد خوردم وقتی داشتم بر میگشتم پیش بقیه توی سلولم چون ناهار تموم شده بود به بهانه ناهار منو برد توی یه چادر که ناهار بده دستم که بسته بود با دست بند دهنم رو هم بست و حسابی چندتا کتک خوردم و بعد بی سرو صدا منو کرد و تهدید کرد که اگر بخوام ندم و یا حرفی بزنم دهنم سرویسه منم کون رو دادم و خجالت میکشیدم به کسی بگم اون سرباز اسمش کاظم بود قدش بلند و هیکلی بودبعد یه مدت کردن دیگه از کون دادن بدم نمی امد و خودمم بدون کتک میدادم و اون هم هرجا بیگاری بود منو میبرد و هرزمان جایی پیدا میکرد منو از جمع به بهانه کار صدا میکرد و یا انتخاب میکرد و منم کون رو میدادم یواش یواش شدم کونی کونی که دادن برام لذت بخش شده بود من توی ۵ سال زندانی بودن هزار بار بیشتر دادم و اونم دم اخری ها شده بود مریض من ساک میزدم کون میدادم و براش اب میاوردم و بعض از شبها که نگهبان بود من دم پرش نمیرفتم و اون هم خیلی از این بابت مرعات منو میکرد.تا زمان برگشت به ایران این ماجرا بین منو اون بود و منم به کون دادن عادت کرده بودم بخاطر همین تا از اسارت برگشتم بخاطر فرموشی این مرض سریع ظرف ۳ماه خواستگاری و بعدشم سریع عروسی گرفتیم و متاهل شدم چند سالی به زور و بخاطر ابرو و متاهل بودن خودمو نگهداشتم و دیگه کون ندادم ولی هنوزم که هنوزه دارم با خودم جنگ میکنم که کون ندم و گاهی تا مرز دادن جلو میرم حتی تا سر قرار ولی باز خودمو کنار میکشم.سال ۶۸ من ازاد شدم و تا ۸۰هر طوری بود با خودم جنگیدم و سال ۸۰ بود که با یه نفر توی ماشین در حال کار کردن و مسافر کشی اشنا شدم اون به من پیشنهاد کرد که بکنمش منم از خدا خواسته بند رو از دست دادم و توی ماشین پیکانم ترتیبشو دادم و بعداز اون خواستن اونم منو بکنه و اونم منو کرد که دوباره تو مخم افتاد که هم بدم و اگر شد هم بکنم و تا یکی دوسال ادامه داشت که چند بار هم انجام شد و از حدود ۸۳یااواخر ۸۲ تا الان یعنی بهار نود ۹۸ هنوزم دارم با خودم جنگ میکنم و تا الان صدبار خواستم بدم و رفتم تا سر قرار ولی با زور خودم کشیدم کنار و ندادم الانم سخت در پی دادنم ولی میدونم که زمانش و قرارش که برسه میکشم کنارواقعا مرض بدیه و سخته ترک کردنش غیر ممکنه هر زمان خودمو شیو میدم و دست بخودم میکشم حشر دادنم داغونم میکنه یا زمانیکه فکرش میاد و حالش برام تداحی میشه برام شکنجه اور تحملش به یه نفر توی همین شهوانی گفتم راضی شد منو بکنه وقتش که رسید پاپس کشیدم و زنگ که زد گفتم اشتباه گرفتید من نیستم .ببخشید این درد من بود و منم خودمو گفتم ولی اینکه بقیه مثل من باشند این نیست منم فقط درد خودمو گفتم کسی رو همدرد خودم ندیدم توی اون جمع که بودیم و از بین ما اگر بودند من ندیدم و بی خبرم به همه اون ها که مثل من در زندانهای عراق بودند تهمت نزنید که نبودند شما فقط در مورد من این فکر رو بکنید واسه شوخی هم زشته حتی تصورشغلط های زیادی داره نوشته ام ببخشید و الانم تو کف بودم که اینو نوشتم.

نیټه: می زینکس، ایکسومیم
لوبغاړي: امبر لینن

یو ځواب ورکړئ ووځي

ستاسو برېښليک پته به خپره نشي.