Симпатичный мальчик в клубе

0 Просмотры
0%

اين ماجرا بر مي گرده به سال اون موقع سال داشتم يادمه يه شب حدودا ساعت شب بود اصلا حوصله نداشتم لباسامو گذاشتم تو ساكم و رفتم باشگاه بدنسازي اون موقع واقعا اعصابم قاطي بود وارد باشگاه شدم يه نگاه كلي به كل باشگاه انداختم يه دفعه چشمم به يه پسر ناز حدودا ساله افتاد كفم بريده بود يه پسر واقعا زيبا سفيد يه تك پوش زرد و يه شلوارك پوشيده بود پاهاي سفيدشو ميديدم واقعا ناز بود باورم نميشد تازه روزه اولش بود كه ميومد بدنسازي چشمام باز شده بود و بهش خيره شده بودم يه دفعه آقا نادر صاحب باشگاهمون زد پشتم گفت حواست كجاست راهو بستي تازه به خودم اومدم برگشتم و با هم كلي سلام و احوال پرسي كرديم بعد رفتم رختكن و لبسامو عوض كردم و رفتم تو سالن تازه پسره گرم كردنش تموم شده بود رفت و به يكي از بچه هاي باشگاه گفت ببخشيد پرس سينه كدومه اونم نشونش داد منم كه اصلا رمق كار كردن نداشتم فقط داشتم نگاهش مي كردم ولي ديدم كه بچه ها دارن متوجه من ميشن براي اينكه واسم دست نگيرن سريع شروع كردم به نرمش كردن اما همش نزديكه اون نرمش ميكردم تا حركت بعدي رو از من بپرسه برنامرو ديد و بهم گفت ببخشيد پشت بازو با دستگاه كدومه منم از خدا خاسته بهش گفتم بيا بردمش پيشه وسيله و شكل صحيح حركت رو يادش دادم و بهش گفتم خيلي مهمه كه حركت رو صحيح بزني حركت بعديتو بم بگو تا شكل صحيحشو يادت بدم گفت مرسي صداش اينقدر ناز بود كه داشت دلم ميرفت منم رفتم گرم كردم بعد ديدم داره حركتش تموم ميشه منم رفتم زيره پرس سينه يه وزنه سنگين گذاشتم روش زدم اما وزنه خيلي سنگين بود داشت كونم پاره ميشد وقتي حركتو زدم اومد پيشم بم گفت كارت درسته اين خيلي سنگينه حالا نميدونست دارم به فاك ميرم بهش گفتم ما اينيم ديگه بهم گفت اسمت چيه گفتم مسعود گفت منم آرش گفتم خوشبختم گفت و همچنين خلاصه سرتونو درد نيارم حركتاشو نشونش دادم ولي بيچاره خيلي ضعيف بود حركتاش كه تموم شد رفت رختكن منم يه كم صبر كردم بعدش رفتم دنبالش داشت لباساشو عوض ميكرد خيلي سفيد بود كفم بريده بود گفتم خونتون كجاست گفت فلان جا منم گفتم من خونمون نزديك پياده ميام ولي تا يه جايي ميتونيم با هم بريم اونم قبول كرد وقتي از رختكن رفتيم بيرون آرش با آقا نادر خداحافظي كرد ولي آقا نادر زياد تحويلش نگرفت چون اونا با هم فاميل بودن و چند ساله پيش نادر داشته سيگار ميكشيده و آرش آمارشو به خانوادش داده بوده و كلي مكافاته بعدش البته اون موقع آرش سنش كم بوده و بايد آقا نادر دركش ميكرد البته اينو بگم من اينو بعدا فهميدم خلاصه بعد از آرش من گفتم خداحافظ آقا نادر اونم خيلي منو تحويل گرفت و گفت يا علي مسعود جان آرش هم يه كم كونش سوخت ولي بيشتر از اون كفش بريده بود بعد ما از باشگاه زديم بيرون تا سره كوچمون رفتيم و بعد بش گفتم خونمون تو اين كوچس گفت خوش به حالت من بايد اي همه راه برم تا برسم منم كه ديدم موقعيت واسه صميميتر شدن مناسبه بش گفنم بيا من موتور دارم ميرسونمت گفت نميخواد زحمتت ميشه گفتم نه بابا چه زحمتي موتورو برداشتم داشتيم ميرفتيم اونم به من چسبيده بود وايييييييييييييييييييييييي چه لذتي داشت بهم گفت همين جا وايسا ميخوام يه كارت اينترنت بخرم چشمام گرد شده بود گفتم ميري نت گفت آره رفت كارتو خريد اومد سواره موتور شد گفت بريم داشتيم ميرفتيم گفتم راستي مياي چت گفت اختيار داري من چت بازه حرفه اي هستم گفتم ايديتو بده منم ميام چت ايديشو ازش گرفتم بعد رسوندمش گفت مرسي و وقتي باهام دست داد دستاش به نرمي دستاي دوست دخترام بود داشت دلم ميرفت سريع برگشتم خونه جنگي شامو زدم پریدم پاي كمپيوتر رفتم تو نت ادش كردم و منتظر شدم تا بياد بعد از حدودا يك ساعت ديدم جوابه ادم رو داد گفتم سلام كلي باهاش احوال پرسي كردم و دعوتش كردم تو يه كنفرانس كه پر از دختر و پسر بود كلي اومدم رو ويس و كوسوشر گفتيم و خنديديم بعد بم پي ام داد گفت سايت فيلترشكن نداري گفتم واسه چي مي خواي شيطون خيلي روك گفت واسه سايت سوپر ديگه مگه فيلتر شكنو واسه كاره ديگه اي هم ميخان يه سايت فيلتر شكن توپ بش دادم بعده چند لحظه بم گفت سايت سوپر باحال داري گفتم به چه سبكي حال ميكني گفت يعني چي بش گفتم باپسر با دختر پسر با پسر دختر با دختر با كدومش حال ميكني كفت پسر با پسرم داري گفتم تا دلت بخواد گفت بده بده سايت ناز و كه ماله گي هاي ساله بود بش دادم چند دقيقه بم پي ام نداد بعد گفت از اين كارا خوشت مياد گفتم يه ذره گفت نميشه كه يا بايد خوشت بياد يا بدت بياد گفتم حالا تو فكر كن خوشم مياد گفت از چه مدلش گفتم دختر با دختر كه مربوط به من نميشه ولي از اون دوتا خوشم مياد گفت از پسر با پسرم خوشت مياد شيطون منم او شكلكه كه دندوناشو نشون ميده رو دادم گفتم بدم نمياد گفت بدم نمياد نه خوشت مياد يا بدت مياد گفتم گير داديا حالا تو فكر كن خوشم مياد بم گفت خداوكيلي خوشت مياد يا داري مسخره ميكني گفتم خوشم مياد بابا كونيمون كردي فكر كنم وقتي او سايترو ديده بود حسابي حشري شده بود كه داشت اينقدر راحت باهام حرف ميزد بعد بم گفت از چه مدلش بي يا تي سريع گوشي اومد دستم كه اونم اينكارس كه ميدونه بي و تي چيه بهش گفتم اگه گير بياد تي هستم گفت اي ولللللللللللللللللللللللل منم بي هستم باورم نميشد كه به اين راحتي آرش ماله من شده بود بعد كلي با هم در مورد اين مسايل با هم حرف زديم و حتي سكس چت كرديم تا انادر شد بعد از خداحافظي ديسكانكت كردم و
Я пошел в ванную, а потом уснул, но сам не спал, пока через пару часов не уснул. Я встречался с ним в клубе, и мы приближались каждый день, пока однажды мои родители не захотели, чтобы я пошел в дом моей бабушки, который находится в Шахин-Шахри и Келли, в Исфахан, и понятия не имели о ночи. Я позвонил своему мужу Арашу и велел ему прийти и поискать меня. Я пошел и увидел, как Араш врезался в спортивную машину, и ждал, когда я стану очень милой. Я сказал своей комнате, давайте наденем шорты, я получил от вас две шорты. Я дал им одну. Я носил одну, когда был в штанах. Какая она была симпатичная каштановая, потом мы подошли к компьютеру, я снял супер фильм, Араш медленно плюнул на нее и медленно приблизился ко мне, затем я положил ей руку, медленно прижимая ее вздох к той же девушке рядом с ней. Его рука начала его тереть, а потом я сказал ему заткнуться и сказал: «Дорогой Она взяла меня в рот, она была очень профессиональна во рту. Я лег на талию и начал есть с ее бедер, поднялся на живот и грудь и достиг ее шеи. Я был занят, съедая ее шею. О-о, о-о, она говорила, что у меня будет больше похоти, чем у меня, или я поймаю губы. Мне повезло две минуты. Какое удовольствие было тогда выплеснуть в четыре руки и поговорить с ней M clean она сказала да перед сном, я взяла крем, и стала кремовой, проколола жир и медленно провела пальцем в отверстие, болезненная боль, я сказала, наконец, получила боль сказала, что не работает в карточке с этим словом, я немного достигла пика. О-о-о-о-о-о-о, она этого не делала, и ей это нравилось, я снова дал ей сливки с сиропом в ее заднице, но она сказала: «Сделай это во мне», я впитал сливки с сиропом и начал накачивать, как это было так жарко, что у меня никогда не было так жарко. Я качал так быстро, как мог когда-либо сгореть от жары, и мой крем горел. В разгар удовольствия я чувствовал Где мой сок? Где мой сок? Где мой сок? Я сказал тебе взять его. Я просто подчинился. Когда я был с тобой, я сказал ему, что пойду в ванную вместе и напишу.

Дата: июль 14, 2018

Оставьте комментарий

Ваш электронный адрес не будет опубликован. Обязательные поля помечены * *