А потом сатана

0 Просмотры
0%

9 88 8 2 9 86 8 7 9 87 8 4 8 8 7 8 7 9 86 3 قسمت قبل تصمیم گرفته بودم برم و اونقد خودمو به مهرداد بمالونم و ازش دلبری کنم که حتی اگه بیهوشم باشه از شدت شهوت بهوش بیاد واسه همین لباس خواب نازکی رو که هر وقت میپوشیدم مهرداد اختیار از دست میداد و با هوس فزاینده ای که میشد از تو چشاش خوند هردومونو به اوج میرسوند اماده دلبری از اون شدم تو عالم تصورات واسه اون لحظه خاص اغاز هم اغوشیمون برنامه چینی میکردم در حینی که داشتم خودمو واسه رفتن به سالن و دیوونه کردن مهرداد اماده میکردم سعی میکردم سینه های درشتتمو کمی بیشتر به سمت بالابکشم تا از بالای سوتین براق مشکی رنگم حجم بیشتری از سینه هام تو چشم بیاد و سکسی تر و هوس انگیز تر نشون بدم البته کاملا به دلفریب بودن اندامم اطمینان داشتم اما ازونجا که خودمم تو اون لحظه فوق العاده حشری بودم انجام این قبیل اطوارهای تحریک امیز خودمو هم بیشتر حالی بحالی میکرد وواقعا اون کیه که نخواد تو این لحظات دیوونه تر از دیوونه بشه درحالی که از اتاقم خارج میشدم کلید برق راهرویی رو که به هال منتهی میشد رو روشن کردم و دقیقا تو همون لحظه نورافشانی لامپ و روشن شدن فضابود که حس کردم پرده قهوه ای رنگی که درست تو دیدرس من قرار داشت بعد از لرزشی محسوس به حالت اولیه برگشت فکر اینکه مسعود هنوز تو خونمونه وداره واسه سکس با من بال بال میزنه بعنوان تنها گزینه محتمل اتیش هوسمو تندتر میکرد احه واقعا محال بود مهرداد بعد از اون عرقخوریش و بیهوشی بعدش حالا اونقد سرحال و شوخ شده باشه که هوس قایموشک بازی بسرش زده باشه مست از هوسی بودم که تا اون لحظه نظیرشو هرگز تجربه نکرده بودم تموم تنم گرمای اغوش مردونه ای رومیطلبید که حریصانه بدن ظریفمو با فشار و مالش دستانی نیرومند به جشن لذت و درد رهنمون کنه حرم لبهای افسونگری را میطلبید که در شهوت سفر از لب و گردن به گوش و بنا گوش میل کند و دستان نیرومند و عصیانگری که تن داغو تبدارم به اوج لذت برساند قطره ای از عرق با حرکت رو سطح صیقلی پوستم به سمت سینه های درشت وهوس انگیزم میلغزید و چون همیشه که در اوج نیاز قرار میگرفتم پیش میرفت و با پیشرویش بیش از پیش تن شهوت زده ام را میسوزاند در ان لحظه ها بود که حتی حس میکردم اگر سوتین ام رو قبل از برخورد قطره عرقم با ان از روی سینه های درشت ام پس بزنم این قطره تا نوک پستانم پیش میرود و از نوک برجسته شده ی پستانم میچکه ذهنیت شهوت الودی که همیشه نیز صورت واقعیت میافت و من که اکنون کاملا به حد اعلای تحریک نزدیک شده بودم نباید میگذاشتم چنین میشد چون دران صورت هیچ تضمینی نبود که بی اختیار تموم شهوت و نیاز تحریک شده و هوس به گل نشسته ام رو در قالب یک جیغ یا فریاد که بیانگر اوج نیاز و منتهای هوس پاسخ داده نشده ام باشه از گلوم خارج نشه با حرکت و پیشروی قطره عرقم و سر خوردن رو سطح سینه چپم که کمی متورم تر از سینه راستم است احساس کردم بخاطرغلیان نیازم و نیز تحریک شدید احساساتم دور نیست که به گریه بیفتم و هر لحظه با لغزیدن دانه عرق که حس میکردم دارای سرنوشت ازپیش تعیین شده ایست و قطعا به نوک سینه ام منتهی میشود ترشحات ام نیز که بر اثر شدت تحریکاتم که البته بیشترشامل تحریکات ذهنی و تصورات ام میشدند تا تحریکات جسمی مدتی بود کار را از خیس کردن شورت مشکی ام که از جنس تور و ساتن بوده و نمایی فوق العاده سکسی به پاهای لخت و سفیدم میداد گذرانده بودندو عملا از اون شورت خیس و لزج که مدام با کس داغم در تماس بودعاملی جهت تحریک بیشتر م بوجود اورده بودند ترشحاتم همزمان با تحریکات ذهنی افسار گسیخته ای که موقعیتش برایم پیش امده بود از کنارهای شورتم گذشته بر سطح داخلی رانهای صیغلی ام جاری شدند و اون ناحیه رو کاملا خیس و لزج کرده بودند با قدمهایی که بواسطه شدت تحریکم سست و لرزان شده بود به سمت پرده میرفتم هنوز تصمیم قطعی نگرفته بودم که چیکار کنم اما چیزی که مسلم بود حالاکه تا اینجای این بازی جذاب وتحریک امیز اومده بودم بهیچ وجه راضی نمیشدم با پایانی ابتدایی مثلا مسعود رو از پشت پرده صدا کنم واینگونه به چندین ساعت دلهره و هوس لذتبخش پایان داده واز ادامه شیرینی که میتوانست داشته باشد نیز چشم پوشی کنم به سه چهار قدمی پرده رسیده بودم که ذهن خلاق و جنون هوس دارو ندارشونو یک کاسه کردن و من رو مجری الهامات شیطانیشون کردن ادامه دارد نوشته

Дата: Январь 29, 2020

Оставьте комментарий

Ваш электронный адрес не будет опубликован. Обязательные поля помечены * *