İndir

Sudan kaynaklanan gözler ve suyla kucaklaşmak yakında ölecek

0 Gösterim
0%

Tek bir seksi filmin bile hafızamla dalga geçmediğini ve

Saygılar aşkım.Bazı hatıralarımın okunmaya değer olduğunu hissettim.Sevgili dostlar seksi.Bu da benim anılarımdan biri.

Bratton Shah Kass'a yazıyorum.: Gizemli hareketler ve davranışlar nedeniyle aradan epey zaman geçti.

Kız arkadaşıma üzüldüm ve bir kızla arkadaş değildim.

Genç bir kızla arkadaş olacağım, her şekilde iyi olacak

Bana sarılmak istemiyor.

onu öpme

Bana teklif edildi ama ya hoşuma gitmedi ya da daha fazlasını bilmek istememe aldılar.Bir gece çocuklarla seks hikayesine kadar

Akşam yemeği için bir restorana gittik, biri gömleğini kaybetmişti, İran seks istiyordu.

بده.همينجورى كه در حال گپ زدن بوديم يه خانواده 4 نفرى وارد شدن و رفتن طرف طبقه بالا.يه اقايه ميانسال با يه خانوم ميانسال و دو تا دختر.يكيشون 15يا 16 ساله يكيشونم به 21 تا 22 ميزد و چهرش خيلى برام اشنا بود.محو تماشاش بودم يه جورى هم ديد ميزدم كه تابلو نباشه.رد شدن و رفتن بالا.نميدونستم كجا ديدمش.شام رو اوردن و مسغول شديم و من همينجورى درگير بودم با خودم.شام تقريبا تموم شدكه ديدم دختره داره از پله ها مياد پايين.حدس زدم ميره سمت دستشويى.فكر كردم شايد اين تنها فرصتى هست كه بتونم باهاش حرف بزنم و فقط بفهمم كجا ديدمش.يه خورده يواش رفتم تا بهم برسه.يه كم كه ازم رفت جلو تر خواستم باهاش صحبت كنم كه يه نگاه به دور و ورم انداختم ديدم مامانش يا همون خانم ميانسالى كه با هم بودن داره مياد پايين.شانسم واسه حرف زدن رو از دست داده بودم.تنها چيزى كه ازش يادم موند عطر فوق العاده خوش بويى بود كه زده بود و بوش يه جورايى برام اشنا بود.دستم رو شستم و از رستوران خارج شديم.اون شب تموم شد و من تاچندين روز بعد ذهنم درگير اين خانوم بود كه يادم بياد كجا و كى ديدمش.كم كم داشتم بى خيال ميشدم كه يه روز صبح كه رفتم شركت تو اسانسور كه رفتم يه بويه معطر فضاى اسانسور رو پر كرده بود.بو همون عطر دخترى بود كه ديده بودم.دوباره رفتم تو فكر كه ولى زياد جدى نگرفتم.دو هفته از اون ماجرا ميگذشت و من هنوز دوست دختر نداشتم.نياز داشتنش كم كم داشت بهم فشار مياورد.يه روز صبح كه اومدم تو پاركينگ و داشتم پارك ميكردم كه يه سيلو سفيد اومد پا يين.جاى ماشين من جورى بود كه بايد با سه فرمون ميرفتم داخل.واسه همين ماشينى كه اومده بود پايين بايد صبر ميكرد تا من برم تو پارك.سرم رو بر گردوندم تا بهش اشاره كنم كه همون دختر خانوم رو تو ماشين ديدم.تو دلم يهو خالى شد و ماشين زير پام خاموش شد.سريع روشن كردم و رفتم تو پارك.اونم رفت تو جاى خودش.خودم ررو رسوندم به اسانسور و منتظز شدم بياد.قبل از سوار شدن سلام كردم و تشكر به خاطر راه دادن به من.اونم جواب سلام من رو داد وگفت اختيار داريد.خيلى ناز بود.سوار شديم اون طبقه 4 رو زد.ميخواستم خيالم راحت بشه كه حتما همينجا كار ميكنه.پرسيدم مثل اين كه همسايه هستيم.جواب داد شركت پدرم اينجاست و من تو روابط عمومى هستم.خيالم راحت شد.گفتم ما هم طبقه هفتم هستيم و از اشنايى با شما خوشبخت شدم.تشكر كرد و رفت.حالا يادم اومدچرا فكر ميكردم يه جايى ديده بودمش.من خودشو نديده بودم.باباشو ديده بودم و به خاطر حس خوبى كه نسبت به دختره داشتم و به باباش زياد دقت نكرده بودم فكر ميكردم ميشناسمش.شايد اين حس واسه شما هم پيش اومده كه از يكى كه خوشتون مياد فكر كنيد قبلا يه جايى ديدينش.خلاسه از اون روز به بعد صبح ها كارم اين بود كه زود بيام بشينم تو ماشين تا خانوم بياد و تو اسانسوربا هاش حرف بزنم.بدبختيس اينجا بود كه سر ساعت نميومد و اصلا بعضى روزا نميومد.تو يه هفته يى كه منتظرش ميموندم فقط دو بار ديدمش .پنج شنبه شد و يه جورايى اطمينان داشتم كه نمياد.ولى منتظرش نشستم.10 دقيقه نشد كه اومد.سريع رفتم جلو اسانسور.اومد و سلام كردم و با هم سوار شديم.اون روز همون عطر محشرش رو زده بود.ديدم بهترين موقع واسه لونديه.پرسيدم عطرتون اسمش چيه؟گفت خانوما معمولا اسم و مارك لوازم ارايشيشون رو نميگن.گفتم اخه تولد خواهرمه ديدم بهترين هديه يى كه ميتونم بهش بدم .گفت اسمشck oneگفتم از كجا بايد بخرم.جواب داد اصلش رو همه جا ندارن.هنوز حرفش تموم نشده بود كه با يه كم عشوه گفتم ميشه ازتون خواهش كنم امروز كه پنجشنبس يه لطفى كنيد و منو همراهى كنيد.يه نگاه همراه با لبخند بهم كرد و گفت شمارتو بده باهات تماس ميگيرم.شمارمو زود بهش دادم زد تو موبايلش ولى تك زنگ نزد كه شمارش بيفته.اسانسور يك دقيقهيى ميشد كه طبقه 4 معطل ما بود.اسمم رو از قبل ميدونست.يعنى خودم بهش گفته بودم.در رو بست و ما رفتيم بالا منتظر تلفن شديم.نميدونستم كى ميخواهد تل بزنه.ساعت 11 بود كه تلفنم زنگ خورد.جواب دادم.سلام من مارال هستم.نيم ساعت ديگه كارم تمومه اگه ميخواى خريد كنى پايين باش.خداحافظى كرد.سريع شمارشو سيو كردم.شركت ما هم تقريبا نيمه تعطيل بود.خودم رو رسوندم به ماشين.يه خورده استرس داشتم.اومد پايين و دوباره سلام و احوال پرسى كرديم.سوار ماشينش شد و منم ماشينمو روشن كردم.رفتم دنبالش طرف ولى عصر.ماشينامونو پارك كرديم و رفتيم واسه خريد.دو سه جا واساد واسه خودش خريد كرد.تو همين هين هم با هم حرف ميزديم.رفت تو يه مغازه روسرى فروشى و يه روسرى انتخاب كرد.روسرى خودش رو در اورد تا اونو بپوشه.واى خداى من.قبلش ديده بودم موهاش مش داره ولى حالت زيرش رو نديده بودم.اسم حالتس رو نميدونم ولى منحصر به فرد بود.با اين كه زير روسرى بود ولى حالتش زياد عوض نشده بود.روسرى رو سرش كرد و گفت بهم مياد.جواب دادم شما زيبايى زاتى داريد واسه همين هرچيزى بپوشيد بهتون مياد.اجازه بديد من حساب كنم.خنديد و به فروشنده گفت همينو ميبرم.اولين انتخابش رو خريد و رفتيم سمت مغازه عطر فروشى.عطر رو اورد كه بهم گفت اجازه بديد اينو هم من حساب كنم.معامله خوبى بود.قبول كردم و اومديم بيرون.ساعت حدود 2:30 بود.گفتم يه چيزي ميگم نه نگو.جواب داد حسابش اينبار با تو.خوشحال شدم وگفتم قبول كردى ناهار رو با هم بخوريم؟اين دفعه بلند خنديد و از لبخند خبرى نبود.تلفنش رو در اورد و به خونشون تل زد.مامان ناهار رو با دوستم ميخورم عصر ميام خونه.واسه اين كه بيشتر باهاش حرف بزنم گفتم عيبى نداره با ماشين تو بريم؟نه بريم.سوار شدم و رفتيم سمت رستوران.ناهار سفارش داد منم مثل اون سفارش دادم.با هم حرف ميزديم از همه جا كه گفت ناقلا حالا اين عطر رو راستى راستى واسه خواهرت ميخواى كلك يا واسه دوست دخترت؟ گفتم من فعلا دوست دختر ندارم. Doğrusu bahaneydi.Seni daha yakından tanımak istedim.Güldü.Beni sevdi.Ona iyi bir arkadaşın arkadaşım olmasını istediğimi söyledim.Shim'i de daha iyi tanıyorum.Kısacası o günden sonra, oyun telefon görüşmeleri ve sms ile başladı iyi bir ailesi vardı kimse onu yakalamadı alışverişe çıktık cafe ve restoran Arabamla gittik.İçeri girdik.Mantusho geldi.Güzel bir maksi giyiyordu.Hadi rahatlayalım.Ayakkabı döküldü.Kendime ve Maral'a iki hafif pike döktüm,siyah üzüm şampanyasının geri kalanını da döktüm. Sen de dene.Ve şimdi yapalım.Işığın dansı yakıldı ve ulusun çığlıkları yükseldi.Sadece ışıktı ve duman ve bas sesiydi.Dans etmeye ve dans etmeye başladık.Ladin de bir kızla sorun yaşıyordu. karanlık O kadar çok dans ettik ki herkes terliyordu. پشت لباس مارال لختى بود و از اونجايى كه من باهاش ميرقصيدم فقط وقتى ميچرخيد ميتونستم زاغ بزنم.تو همون استيج رقص خودشو ازبشت بهم چسبوند.منم خودم رو چسبوندم بهش.دستشو از پشت رو پاهام گذاشت و خودشو به عقب متمايل كرد.منم با يه دستم زير سينه هاشو گرفتم با اون دستم هم اروم زير چونشو گرفتم و گردنشو اروم به طرف خودم چرخوندم.بدون اين كه اجازه بگيرم لبم رو رو لباش گذاشتم و اروم بوسيدمش.رر لب غليظى زده بود طورى كه لبم ماتيكى شد.كسى زياد حواسش به ما نبود و همه تو حال خودشون بودن.دوباره روبروم قرار گرفت و خنديد ورقصيد.ديگه اون حالت تكرار نشد.هرچى دستشو ميبردم بالا ميچرخوندم كامل ميچرخيد ميومد رو به روم.نتونستيم تا اخر مهمونى بمونيم.ساعت حدود 2 بود.رفتيم رسوندمشون.لادن رو رسونديم و من و مارال تنها شديم.تا قبل از اون شب يك كلمه هم راجع به سكس حرفى بينمون رد و بدل نشده بود.بهش گفتم ببخشيد منو كه لبت رو بوسيدم.جواب داد اگه خودم نميخواستم نميتونستى.پر رو شدم گفتم ولى طعمش رو نچشيدم.وقت زياده.واسه امشبت كافيه.رسوندمش و رفتم خونه.فردا صبحش دير از خواب بيدار شدم تا رفتم سر كار خيلى دير شده بود.چون موبايلم رو سايلنت ميكنم شبا و عجله داشتم برم سر كار تا 12 سايلنت بود.تو دفترم كه نشستم ديدم 17 تا ميس دارم با اس ام اس.بجز دو تاش كه از شركت بود بقيش مارال بود.زود بهش زنگ زدم.خيلى عصبانى بود.معلوم هست كجايى؟دلم هزار راه رفت فكر كردم به خاطر مشروب ديشب بلايى سرت اومده.عذر خواهى كردم و با دو تا جوك از دلش در اوردم.ولى هنوز ناراحت بود.به خاطر كارهايى كه پيش ميومد بعد از اون شب يك هفته فقط تلفنى با هم حرف ميزديم و تو پاركينگ همو ميديديم.بعد يه هفته تو پاركينگهم نديدمش.موبايلش رو هم جواب نميداد.دلم شور ميزد.تا عصر مثل مرغ سركنده بودم.عصر بهش زنگ زدم كه جواب داد.اين بار نوبت من بود دعواش كنم.با جوك موك هم اروم نميشدم.ديدم حال نداره.چيزيت شده؟اره..خب!خب نداره كه…نميفهمم!بابا وقت عادت ماهيانمه…اهاااا خوب بگو پريودى.خوب حالا نميخواد تو تكرار كنى.الاهى بميرم برات.خيلى حالت بده؟اره.كارم به بيمارستان و سرم كشيد…الاهى من بميرم تو رو اينجورى نبينم.خدا نكنه…خلاصه اينا حرفايى بو د كه بينمون رد و بدل شد كه نهايتش منجر شد به حرفاى سكسى.اين اول كار بود حالش خوب نبود ولى براى بار اول بد نبود.تو دوران پريوديش با اين كه نميديدمش ولى روزى 3تا4ساعت با هم حرف ميزديم و بيشتر هم راجع به سكس.تا جايى جلو رفتيم كه برام يه اعترافى كرد.دو سال قبل با پسر عمش عقد ميكنه و از اونجايى كه عاشقش بوده باهاش سكس ميكنه و اپن ميشه.بعدش هم تو يه تصادف ميميره.يه تراژدى تلخ واسه مارال اما خوشايند واسه من.من تو عمرم فقط 2 بار كس كرده بودم اونم خانوم بوده كه دوستام رديف كرده بودن.من خودم اهلش نبودم.اصلا هم بهم حال نداد.نقشه ميريختم بعد از مدتها نداشتن شريك جنسى يه سكس خوب داشته باشم.دلداريش دادم.ولى نميشد همينجورى يهو بريم سكس كنيم.بعد از تموم شدن قاعدگى شهوت دخترا بيشتر ميشه.منم از همون فرصت استفاده كردم و همون روز اولى كه اومد سر كار تو پار كينگ ازش يه لب جانانه گرفتم.بعد از ساعت كارى دوباره باهم بيرون رفتنامون شروع شد.ديگه به جاى كافى شاپ ميرفتيم با ماشين جاهاى خلوت و لب .دو سه بار ميخواستم سينه هاشو فشار بدم مانع ميشد.بجز يك بار.يه بار داشتيم لب ميداديم كيرم رو گرفت.هنوز كامل شق نشده بود.گفتم اينجا جاش نيست اگه موافق باشى يه روز بيا خونمون.قبول ميكنم ولى الان بزار ببينمش.گفتم نه بيا براى اون روز هيجانشو حفظ كنيم.دستش رو برداشت و اوكى داد.راستش من سينه هاش رو يه بار ماليده بودم 75 و سفت.واسه همينن ميخواست به مال من دست بزنه.خلاصه همه شهوتمون رو واسه بعد جمع كرديم كه نثار هم كنيم.خونه ما هم كه خالى نميشد منم داشتم كف ميكردم.مارال گفت بابام اينا اخر هفته ميرن باغ يكى از دوستامون تا جمعه عصر هم نميان.منم خوش حال و سر خوش نميدونستم از خوشحالى چيكار كنم.تصميم گرفتم بهترين سكس عمرم رو تجربه كنم.واسه پنج شنبه برنامه ريزى ميكرديم.اون ميگفت من دوست دارم شورت قرمز بپوشى سكسى تره.منم كه اصلا شرت قرمز نداشتم.من دوست دارم دخترى كه باهاش سكس ميكنم يه نخ مو تو تنش نباشه.اونم رفت بدنش رو كامل موم كرد.صبح پنج شنبه طبق معمول اومدم سر كار.هيجان درونم موج ميزد.مارال نيومده بود.رفته بود واسه شب خريد كنه.قرار شد شب برم خونشون كه خيالش از رفتن باباش اينا راحت بشه.ساعت كارى منم تموم شد و منم رفتم خريد.اول يه شورت قرمز خريدم.يه بسته كاندم ميوه يى.يه ژل لوبراكان.يه قوطى اب جو.يه پاكت سيگار مور.يه شكلات مايع.يه كمپوت اناناس.چند تا هم شكلات تخته يى .رفتم خونه و حموم كردم و منتظر شدم تا 7.حركت كردم تا رسيدم خونشون حدود يه ربع به هشت بود.ماشينم رو كوچه بالايى پارك كردم. جلو در خونه كه رسيدم زنگ زدم.در رو زد.از پله ها رفتم طبقه دوم.خوشبختانه هر طبقه يك واحد بود.ساختمون خلوتى بود.در باز بود.رتم داخل و يواش درب رو بستم.مارال رو نديدم.يواش صداش كردم…مارا..از دور صداش اومد.سلام.بيا تو من الان ميام.راحت باش.يه خورده استرس داشتم.رو مبل نشستم و داشتم در و ديوارا رو ديد ميزد كه مارال از اتاق بيرون اومد.يه كت دامن كوتاه مشكى پوشيده بود.موهاى مش شدش رو فشن درست كرده بود و اون عطر فوق العاده رو هم زده بود.تو ذهنم يه تيپ ديگه يى تصور ميكردم ولى اينم خيلى بهش ميومد.اومد جلو منم كه خواسته بودم يه حس جديدى بهش دست بده ازز تو خونه شيشه ديويدف كول واتر رو رو خودم خالى كرده بودم.روش نميشد بهم نزديك بشه.ديدم اگه بخوايم تعارف كنيم همه وقتمون هدر ميره.بهش خودم چسبوندم و لبم رو گذاشتم رو لبش.اونم بدش نيومد مثل اين كه منتظر بود من شروع كنم.يه كم كه ايستاده لب گرفتيم رو مبل خوابوندمش و خودم رو انداختم روش.دوباره شروع كرديم به لب.لبش با ماتيكى كه زده بود طعم خيلى خوبى دشت.زبونامون رو ميكرديم داخل دهن هم ولى او بيشتر با زبون من حال ميكرد.يواش يواش دستم رو بردم سمت گوشش و شروع كردم به نوازش و اروم به سمت پايين بردم.بازوم زيرسرش بود اون يكى دستم روى سينش رسيد.خودش رو ازم جدا كرد و گفت بريم اتاق خواب.بلند شديم رفتيم تو اتاق خواب مامانش و باباش.عجب تخت خوابى داشتن.من وسايلى رو كه خريده بودم همراه يه ساك كو چولو اورده بودم.رو تخت خوابيد منم پريدم رو تخت.اول كتش رو در اردم.يه استين حلقه يى سفيد تنش بود.دوباره افتادم روش.شروع كردم به ليسيدن گردنش .بوى عطرش داشت مستم ميكرد.دستم رو از زير پيرهنش اوردم بالا.دسم زير سينش بود.ففسم كه با پوست صورتش برخورد ميكرد نفساش تند ميشد.سينه هاش رو حس ميكردم و از رو سوتين ميماليدم.پيرهنش رو كشيدم بالا.ميخواست از سرش درش بياره نزاشتم.همونجورى كه پيرهن رو صورتش بود بالاى سينه هاشو ميليسدم.تنش داغ شده بود.درش اورد و دستم رو گرفت محكم فشار داد.گفتم اجازه هست ببينمشون ؟سرى تكون داد و من از پشت سوتين سفيدش رو باز كردم و با دندونام از رو سينش برش داشتم.عجب سينه هاى سفتى داشت.من از سينه بزرگ خوشم نمياد.همونى بود كه ميخواستم.نوكش قهوه يى كم رنگ سر بالا.شروع كردم به ليسيدن كه اه اهش يواش يواش به گوش ميرسيد.همينجورى كه ليس ميزدم پيرهن خودم رو هم در اوردم.تنم به تنش ميخورد و از گرماى تنش لذت ميبردم.كم كم دستم به طرف پاهاش بردم.از رونش شروع كردم به مالش.بعد باسن وبعد هم وسط پاش.شلوار پارچه ييش خيس شده بود.براش برنامه داشتم ولى ديدم تو اين حال ولش كنم ضد حاله.شلوارش رو با اجازه در اوردم.شورتش تورى مشكى بود.بازوم زير گردنش بود و با انگشتم نوك سينش رو فشار ميدادم.نوك اون يكى سينش هم تو دهنم بود و اون دستم رو اروم كردم داخل شورتش.انگشت وسطيم رو از پايين تا بالاى كسش كشيدم.رسيدم به كليتوريس.چون مرطوب بود زاد برام سخت نبود كه مالشش بدم.با اب خودش ميماليدمش.5 دقيقه كافى بود كه مارال ارضا بشه.لرزه يى به تنش افتاد و پاهاشو به هم جمع كرد.ناز ش بيشتر خيس شد.منو محكم بغل كرد.دستش تو موهام بود و ميكشيدش.يه خورده تو همون حالت مونديم.كير منم تو شلوار پرس شده بود.حالا مارال يكى جلو بود.من اصولا موقع سكس طرف مقابلم برام مهمه كه حتما لذت كافى رو ببره.واسه همين عجله نيكنم كه زود ارضا بشم.نوبت برنامه ريزيى بود كه كرده بودم.شلوارم رو در اوردم فقط همون شرت قرمز پام بود.ساكم رو باز كردم.اناناس رو در اوردم و با سر باز كنى كه با خودم اورده بودم بازش كردم.اوه اوه چه ضد حالى.اناناسه كامل نبود و قطعه قطعه بود.حالم رو گرفت ميخواستم دوتا گردش رو بزارم رو سينه هاش كه نشد.كنار گذاشتم رفتم سراغ شكلت مايع.تقريبا نصفش رو خالى كردم رو سينه و شكم و گردنش و شروع كردم به ليسيدن.نگران بود نكنه تخت مامانش اينا شكلاتى بشه.گفتم نترس نميشه.داشت حال ميكرد.هم سكس بود هم شيطنت و بازى.عجب حالى هم ميداد.يه كم ريختم رو لبش و شروع كردم ليسيدن.خيلى خوشش نيومد ولى حال ميكرد.اونم از رو شرت كيرم رو گرفت.برعكس خوبوندمش.حالا نوبت اب جو بود.بازش كردم و ريختم رو كمرش.اب جو بود كه از كناره ها ميريخت رو تخت مامانش اينا.اب جو رو تنش بند نميشد.همينطورى كه ميريختم دهنم رو بردم نزديك قوطى و ميليسيدم.نصف قوطى خالى شد.كنارش گذاشتم باز هم اجازه گرفتم.اخرين لباس تنش رو داشتم در مياوردم.همينجورى كه ميكشيدمش پايين نازش پيدا ميشد. Çok güzeldi.Tek bir saç teli yoktu.Ne kalçasını ne de kalçasını.Ovuşturmayı severdim ama yapamıyordum.Yine ters yönde uyudum.İzleyemedim.Bacaklarını açtım. ve atelin ortasına gittim.Yapmak istedim.C noktası.Bu noktayı doğru bulursan klitoristen daha hassastır.Maral kendini öldürüyordu.Orta parmağını J'ye bastırırken klitorisi ovuşturdum. Baş parmağım ateşten biraz aktığını görebiliyordum.Ben de biraz uyanmıştım ve sırtım ağrımaya başlamıştı.Gevşemek için tekrar aynı pozisyonda bıraktım.O uyurken beni tuttu ve beni ovmaya başladı. Döndü ve beni ilk kez gördü.Bir süre yumurtayla oynadı ve elini belimin her yerine ovuşturdu.Başını ağzıma koyup yemeye başladı.Kurucumu eliyle yukarı aşağı kaldırırdı. Elim ve bir elimle yumurtayı ovdum.Annesinin battaniyesiyle ıslak sırtımı sildim.Başka bir prezervatif alıp çıkardım.Muzdu.Yağlayıcıyı açıp ovuşturdum.Dizlerimin üzerinde oturuyordum. Parmağımla yüzünün dudaklarını kenara itip içeri bastırdım.Seni ve Maral'ı yavaşça yukarı çekiyordum ve o iç çekti.Maral gerçekten sabırsızdı.Ama çok iyi olduğu belliydi.Dönmeye başladım.

Tarih: Eylül 1, 2019
Süper yabancı film : Bilmiyorum saygı Bozukluklar seçim onların makyajı Ardmyh evlilik Asansör Uçucu yağ Asansvrba kullanım ticari Kontrol itiraf Düştüm Fallen Açıklama Özel Umarım öyledir اناسچند seçim Onun seçimi Ben attım dürüstçe Benim parmağım metnimi aldım tekrar geldim ona götürdüm Ordmoli Avrdyh Avlmvn Sonra geldi Niye ya? çabuk geldi Avmdslambya üzgünüm Biz buradayız Sen burdasın beri Ayakta ایناب Bu sefer İşte İşte bu Baba sürpriz harika oyna Güle güle benim sempatim ol İyi arkadaşlar Balaangsht Baladm Üstünde بالاميخش Bilmiyordum Balahr Yüksek Üstünde Seninle Afedersiniz Tabiki bak şaşırdım بينمشون Örtmek Giyinmek Ben battım خورمجواب İstiyorum خووريماين بدارهكارم بدبيرون Onu bana ver دههمينجورى tanımlanamayan hayal gücünüz için Senin için çarpışma uzaklaştırma Ben aldım بیرماز بردبازوم ulaşmak program Brizgilas Hadi sürelim Bremen İyi şanlar Vur bana Özetlemek saat dokuzu vur Bznyqbvl Alt mermer Ben sıkılmıştım باشمنوبت Onları basar Kısacası ben şahit oldum Zamanı geldi Üzgünüm Bshhlrz · h بههمدت Beşimta Bir saat kal Daha iyi özet En iyi cennete Öyleydi Budasm Aç onu Açıldı بوبراش Öyleydi Bvdchvn Bvdhala Ben mutlu Uyudum Bu onun oldu Kendim oldum içindeydi Elim vardı Tekrar ol Onun arkadaşıydı Senden hoşlandım Sendin Bvdrfth Gittik Bvdrvsry Bvdzvd Budapeşte Bvdsakm Budist بوففسم Bvdqbvl Sana söyledim Budlobrakan Bvdmasm benim arabam mıydı بودباباشو Metinler vardı بودححو Ben vardı Yine oldu Başka biri vardı بودرو Ben askerdim pantolon giyiyordum بودشمن بودعصر Çıktı Bendim Gerçekten öyleydim Bvdmvhay İstedim Yine mi Ben olmak بوولى biz Cevabı öp Beni öptün بیادقبل Hastalık Byrvndvta Byrvnsat İngilizce Darbe sensörü Hastaneler gitmiş Kısmen kabul edildi benim parkım park serm park Parkham Pashshlvar İyi şanslar Pahashv Düşük Düşük işaret iyi dönem Pryvdysh پنجشنبهبس örtülü Onun kalın Pyshnhadmyshd çok fazla تاريكيااينقد değin Heyecanlandım Teslim et açıklama trajedi tasavvuf Benim termohm neredeyse İzle Tvkhvshhal Tvvaqa tıkırtı Cinsiyet biraz Çalkalamak Tekerlek yok Yapıyorum Bana yapış Chyhgft: Hazryarhsr Halhshlvarsh حلياناسه ne Anılarım aile Bayan ilk satın alma Satın almak satın alacağım Xewبلند İçinde uyu uyku Xewيدروش Uyudum yalan söyleme Ben istedim Sorular Kız kardeşin Ablam İyi şanlar kendin Kendim onların Khvdmsham Khvrdjvab Yemek değil kabul edilebilir İyi şanslar Beğendin mi Ben mutlu mutluluk Kanları kanlı kabul Khvnhfrda ev hanımları duşun içinde İçeri İçeri Dadain doğrusu Sana söyledim Dadmba tekrar verdim Dadmslam Dadmoli دادكيرم دارواسه Sende çok var O vardı دارماومد Ben vardı Muhteşemdi Ben vardı Ona sahip olmak Bende var Biz vardı Bir sonraki kız çocukları Dstashv tuvalet düşüncesi ovalarımız Dakika Takip et onu Beni takip et Dndvnam tekrar Benim arkadaşlarım Bizim arkadaşlar Arkadaş Arkadaş Dvmkhvshbkhtanh Görüşürüz Seni gördüm دیدمشكم دیدمشيه Onu gördün Duvar دیويدف رستوران öğle yemeği restoranı onların restoranı Restoran Geldim Mladen'e geldim Biz geldik makbuzun kendisi Nem رقاتهستىپسر davranış Devam et Giden Gidiyoruz Gittik Dans ve dans Dans etmek Dans ettik romantik Yüzleşiyorum yatak örtüsü tekrar yöntem nasıl başlamalı Harika bir yol Benim odam biz romantikiz ريختممتحان açık arttırma Dizim Canım benim Bu çok Diye sordum Çok geç زیبايى başının altında sessizce asi katı Sksyayn Sksytvn سلامكيوان sağlık Slamkyvan Şampanya bir aile oldu Shddyg · h Hızlıydı Kapa çeneni Dedim ki Teşekkür ederim Çok fazla Sorun değil Yorgunum Biz güçlüyüz Şdimata Bilmiyordum başlangıç Çikolata Numaran Say Beni güldürdün Şehvet Şort Onun yüz sinirli bizim araba akşam Parfümün Satıcı parfüm satışı Sağ düğmeye basın Adet ne Karhyjan Bu kadar yeter Ben adayım prezervatif prezervatifim كجاييدلم Uzun zaman olmuştu O yaptı Krdrvsry کردسريع Krdsbh کردماناس Krdmavh کردمرفتم کردمشركت کردمكسش Ben yaptım Ben yaparım Krdmyh کردناز کردنلادن کرديمسوار geri Kashidalahi Keşidamrsidam klitoris Klitoris Kamerşab Onun yanında uyumak کنمتصيميم Güldüm کنمعامله Knmvas · h Onun bacakları Knhqrar Şaka yapmıyorum کنىالاهى کنيديه Knymbd Eve gidelim کنيمدستش Dans edelim کهنميفهممبابا Kirambala كیرمتوت کیرمموزى Ayrıldım ayrılmak Grdnshv Arkanı dön tersini aldı anladım Girtinماخرين Grftmbd Grftndvta girtin Anladık Lebarkan Gülümse Lvbrakanyh Lundi'ye sordum yalama Burnunu yalamak ليسيدننرار Maki Meşru Arabası Benim arabam makine Bu bir araba ovuşturduktan sonra Ovalarım Malydnshkhyly uygulamalı Onun annesi ماهيانمهاهااا Aşağı yukarı Sıvı eğimli genellikle Önünüzde Önümde Mnavnm Bunun için bekle ondan önce mehmoni Mhmvnya Cep telefonu Cep telefonum Mündimkir مياداجازی O cevaplar میادسرعتم ميامرحت Orta yaşlı Orta yaşlı Onu getir ben de getireceğim O getirir Alırdım Alırdım میبرماولين senden ayrılacağım Yapabilirdim Yapabilirim Yapabilirsin Döndürürdüm Ve söz etti O istedi İstedim bir puan istedi ablasını istiyordu Ben istiyorum İstiyor Sen istiyorsun Yiyor Yerim yerim Sen oku میدادخودش Yapardım میدادمگفت sana vereceğim Yapardık Verir میدهشايد Biliyordum میدونستيعنى Görüyorum Mydydn میديديمبعد ميرسیدهمينجورى Ben gidiyordum Gidiyorduk Dans ediyordum میرهبهش Dökülüyordu Titriyordum Ayrılıyorum masa mizdmaral Dayak yiyorduk Aşağı iniyorduk میشدبجز Sonra olabilir میشدسینه میشناسمششايد Sonra gelebilir Yapabilirim Yapardım ميكرداشت yaptım Yapardım Mikredmaz Yapardım ميكردمارال Yapardım Ben böyleydim Öyleydi ميكرد نشطور yapıyordum Mykrdvly Biz yaptık Sen yapıyorsun Onu öldürüyordun Bu şekilde öldürüldüm Sen öldür Öldürür onu öldürürdüm soruyordum ميكنهشطور Hepimiz yapıyoruz Bitti Giderdim sayılırım onun milisaniyesi Milisidmensaf Mimalondaz Sen iç Duş alırdım ميماليدمپیرنهش Yıkayacaksın Bir tek Kalacağım Ölüyor Menüizm: Bir süre Güzel yazıyorum میومداومد üzgün olma olma Onun telefonu değil Sen değildin değildim Yer yoktu Hiç de نمينمخدا Geçici olarak tadı yok yemedik harita vermedi umudum yok Henüz değil Hiçbir şeyin yok Ben yapmadım İhtiyaç yoktu Sahip olmamak kahvaltı yapmadık ندیدمشموبايلش görmedim Nazashtmemunjuri Nedkenar Kızma Bu imkansız Hiç de oturuyorum نكنهخلاسه yakalamadı Cevap yok Öyle değil ميادهمونى Umrunda değil Bilmiyorum yapamadım Yapamazlar O istemiyor İstemedim Bilmiyordum Bilmiyordum Görmedim Sen gelmiyorsun Ben görmedim sen böyle olmazdın Mümkün değil Almadı ben almadım Alma Ben demedim ميليسيدمش O gelmedi ميومدتو son Gelmedi Her şey hayal ediyorum ben bir cevap var Ek tanı komşu burada Aynı şey benzer şekilde benzer şekilde Heyecanlanmak Başka bir ısırık aletler Zaman یکردنصف Onlardan biri يينجااي

Yorum bırak

E-posta hesabınız yayımlanmayacak. Gerekli alanlar işaretlenmişlerdir. *