میں اپنے نام کو سیکسی فلم نہیں کہنا چاہتا کیونکہ اگر کسی سے
ہمارے جاننے والوں نے یہ پڑھا، میں جا رہا ہوں….. میں یہ نہیں بتاتا کہ میں کون ہوں، میں صرف اپنے سیکسی چہرے کے بارے میں ہوں، میں قدم 1.65 کہوں
اور شاہ، جس کا وزن 60 کلو ہے، آپ جانتے ہیں، وہ ایک اچھا بھتیجا ہے
مجھے بتاؤ، میں… میرے ایک چچا کی بیٹی ہے، کونی، مجھے وہ بہت پسند ہے۔
Barffffff Jundeh تقریباً 60 لمبا اور وزن 54 شاید خی
جب میں اسے دیکھتا ہوں تو میں اپنے سینوں سے کھو جاتا ہوں، اور مجھے غصہ آتا ہے، میں بات نہیں کر سکتا، سچ پوچھیں۔
میں 19 کزن صحت مند ہوں اور وہ مجھ سے 21 سال بڑی ہیں۔
تره ….. ہمیشہ جب وہ ہمارے گھر آتا ہے تو میں پہلے الجھ جاتا ہوں، پھر مجھے اس کی عادت ہو جاتی ہے اور مختصر یہ کہ میں ہر عید پر اس کے ساتھ آرام سے رہ سکتا ہوں۔
ہم ان کے گھر بھی جاتے ہیں۔مختصر یہ کہ ہمارے بہت سے خاندان ایران میں جنسی تعلقات رکھتے ہیں۔
هستند یه روز عید با داداش بزرگش و زند داداشش اومد خونه ما عید من خونه دوستم بودم اومدم دیدم خونه مهمونه رفتم تو حموم موهامو درست کردم یه کم ژل زدم اومد دیدم به به ببین کی اومده نزدیک بود دست پامو گم کنم رفتم با داداش دست دادم احوال پرسی کردیم با زن داداشش هم دست دادم رسیدم به خانوووم دست دادم داشتم از خجلات میر فتم تو زمین اون وقتی دید من خجلات میکشم خندید و من داشتم میممردممممم صورتم قرمزززز شده بود داشتم اینو اجساس میکردم خلاصه رفتم یه گوشه نسشتم بابام داشت با داداش حرف میزد و منم یه استکان چایی ریختم اونو که یواش یواش خوردم یه کم راحت شدم و به حالت عادی برگشتم مبایلمو در اوردم الکی مشغول شدم مامانم داشت با زن داداشش حرف میزد به خواهرام گفت برین برا نهار یه چیزی درست کنین رفتن بیرونننن خلاصه خانوووم بیکار مونده بود داشت در و دیوار رو نگاه میکرد دیدم بیکاره نگاه کردم تا چشم به چشمش خورد خندید منم خندم گرفت چون ما تو خواده ما خیلی به هم اعتماد داشتن بهم گفت رامین پاشو با هم بریم میخام از انترینت برام یه موضوع بگیری آخه دانشگاه میرفت منم گفتم باشه با هم رفتیم اتاقم خیلی نامرتب بود هه هه خجالت کشیدم رفتم سراغ کامپیوتر خلاصه کامپیوتر رو روشن کردم گفتم بیا بشین اومد نشت رو صندلی من منم نشستم پهلوشش داشتم براش در مورد استاد خوب تو اینترنت سرج میکردم هر چند ثانیه بهم نگاه میکردم و میخنید گفتم چته داشتم عصبی میشدم اینم بگم شهوتتت داشت از صورتم میریخت که یه هوووو خیلی اروووم اومد جلو دستشو گذاشت رو رونم گفت به چی فکر میکنی داشتم از شق در میمرمدممممممممممممم که گفتم به هچی دستشو خیلی اروم اورددد بالا اروم از رو شلوار کیرمو لمس کردم وایییییییییییییییییییییییییی بلهههه خانوم هم خیلی تو کف ما بود و ماهم خبر نداشتیم خلاصه اون نیم ساعت کلی براش موضوع گرفتم و پرینت کردم که اومدیم تو حال همه نشسته بودن مامانم صدا زد رامین برو با خواهرات کمک کن غذا رو بیارین دیگه خجلات نمیکشیدم راحت بودم بعد اوون لحضه نهار و خوردیم خلاصه شب شد میخاستن برن بابام نزاشت خیلی اسرار کرد خلاصه شام خوردیم و هر کی رفت بخابه داداشش با زن دادشش رفتن تو اتاق داداش بزرگم داداشم با زنش اینجان نیست لندنه واسه همین اونا رو اون شب راه دادیم مامان بابا رفتن اوتاقشوونن خواهرام هم رفتن بخابن خانوووم هم باهشوون رفت من هم رفتم تو اتاقم خابیدم صبح زووود داداشش با زن داداشش میخاستن برن به خانوم گفتن بیا بریم خواهرم خیلی اسرار کردن گفتن تو بمون فرادا رامین میرسوند….خلاصه موندنی شد و اونروز هم دانشگاه نرفت….خواهرام هم رفتن دانشگاه شووون بابا هم رفت سر کار من موند مامنم خانوممم…اون بهم گفت من اینجا حوصلم سر میره میشه بریم عکسای تو کامپیوتر و نگاه کنیم مامانم داشت با تلفن حرف میزد……………رفتیم دوباره نشست همون جا خییلی سریع کامپیوتر رو روشن کردم دیدم خیلی فرق کرده یه جوری شده شهوتی شده بوددد میدونست دیگه به جز مامان من دیگه هیچ کی نیست تو خونه یه هووو مامانم داد زد رامیییییییییییینن من دارم میرم خونه عموت برا دختر عموت خاستگار اومده میرم ببینم چی خبره منم گفتم باشه مامان جان خدااااااااااا از مادری کمت نمکنههه مامانم رفت درووو هم محکم پشت سرش بست و من موندم خانوووم خونههههههههههه….اومدم خیلی سریع نشتستم کنارش قلب به سرعت داشت میزد شق کرد بودم اومد دوباره دستشوو گذاشت رو کیرم گفت ببینمش چی به روز این زبون بسته آوردی……….وای دیگه داشت خاب میدیدم تو حال خودم نبودم دستشو گرفتم اوردم حولش دادم رو تختم خودم هم پیردم روشششش خیلی داغ بودیم همین جور داشتم میخوررردمش لب میگرفتیم و حال میکردم پایین اودم گردننننننن داشتم خواب میدیدم اصلآ باورم نمیشد خقیقت داشته باشه نمیدونستم این غت حشری باشه من همین جور که روش بودم داشتم ماچش میکردم یه یه هوووو کف پاشووو گذاشت رو سینم حولم داد انورررررر نگران شدم داره چی کار میکنم که عین دیووننه ها لباساشو در آورد و یه کرست سفید با یه شرت سفید عین سگ بهم حمله کرد منم با زانو رو تخت نشسته بودم و اومد نزدیکم پیرهنمووو در آورد و رفت سراغ کمر بندم اونم بازش کردم منم شلوارمووو کشیدم پاینن و شرتم داشت پاره میشد که خودشو عین قلاب حلقه کرد دور گردنم خیلی داغغغ بود شرتش خیس شده بود داشت حال میکرد پاهاشو دور کمر حلق کرده بود و دستاشو هم دور گردنم منم با زوووور هر چی تمام تر باندش کردم و محمکم کوبیدمش رو تخت تخت هم خیلی نرم بوددددددددددددد صدای ملچ ملچ بلند شد حدود 13 دقیقه همیدگه رو خوردیم میگفت میخاممتتتتتتتتت کیر گنده هی داشت بهم میگفت کیر گنده داشت خندم میگرفت خیلی خیلی خوش بو هم بود لامذهب خلاصه جدا شدیم و رفتم سراغ سینه هاشش سفییییییییییییییییییییییید عین برف و نوکش هم صورتی سیخ شده بود و منم نخور که بخوررر خیس خیس شده بود سینه هاش اومدم پایننن نافشو هم لیس زدم رسیدم یه کوس شورتشو کشیدم پاین یه کس مثل هلوووووووووووووووووو سفییییییییددددد عین برف بدون حتی یه تار مووووو یه خط زیبا که وصل میشد به کوونش و خلاصه هر چی بگم کم گفتم من انتهای تخت بودم اوننن وسط بوددد دوباره حولم دا پشتم چسید به آهن عقبیه تخت من با زانو نشسته بودم همین که به پشت خابیده بود باسنش رو رونهای من بود که شورت تنش نبود کوسی که همیشه تو خاب میدیم الان جلو چشمام بود که از قسمت باسن خودشوووو بالا کرد گفتت بخووووووووووووووووووووووووو
وررررررر اس نے اپنا دایاں ہاتھ منہ میں ڈالا اور تھوڑا سا وہ گیلا ہو گیا اور پھر اس کا بایاں ہاتھ منہ میں گیلا ہو گیا جب بھی وہ تھوڑا سا باہر نکالتا ہے تو وہ گیلا ہو جاتا ہے یہ میرے لیے باہر بہت دلچسپ تھا کیونکہ یہ بہت زیادہ ہو گیا تھا۔ ایک کیڑے کا۔ میں نے اسے بھی چاٹا۔ میں نے اسے اتار کر اس کے سفید چھاتیوں کی تہہ ڈال دی۔ میں نے اسے اس کے چہرے کے ناف کے حصے سے پھینک دیا۔ غیر متوقع طور پر، ہم پہلے ایک گندگی میں کولون گئے، اس نے پہلے غسل کیا۔ میں غسل خانے میں برہنہ بیٹھا تھا، محترمہ بیاد باہر آئیں، میں نے ایک لوتھڑا دیکھا۔ واہ، میں نے اسے کونے کے کونے کے پاس رکھ دیا، میں 1 منٹ کے لیے نیچے چلا گیا، جیسے ہی پانی بھرا، میں نے باتھ روم میں جا کر نہا لیا، جب وہ باہر آیا تو دیکھا کہ کمرہ صاف ستھرا تھا۔ مجھے یہ بہت پسند آیا، ہم نے کھایا، اس نے کہا کہ میں جانا چاہتا ہوں، میں گاڑی میں بیٹھا اور اسے گھر لے گیا۔
چٹنی:
ہیلو۔ میرا عضو تناسل بیس سینٹی میٹر موٹا ہے اور تقریباً دو گھنٹے دیر سے انزال ہوتا ہے۔ پیشہ ورانہ اور تخلیقی جنسی تعلقات میں۔ میں تہران میں رہتا ہوں۔ بیوہ اور اکیلی خواتین خصوصی اور حسب ضرورت مساج کے لیے۔ نیاد.با تشکر
کنڈکٹر XNUMX
اس نمبر پر واٹس ایپ بھی ہے۔