ڈاؤن لوڈ کریں

بھارت نے کیر کلفٹ کے لیے کارنر کھولا۔

0 خیالات
0%

میں تھا اور میرے پاس اب بھی ایک سیکسی فلم ہے جو آپ کو دوسری کے بارے میں بتانے کے لیے ہے۔

میں ہائی اسکول میں تھا اور کچھ عرصے سے مجھے ایک ایسی لڑکی کی عجیب ضرورت تھی جس کا ایک سیکسی دوست ہو اور ہم

ایک دوسرے کے بادشاہ کی جنسی رائے کو مطمئن کریں، یقیناً ساتھ ہونے کا احساس

کونی سے زیادہ پرکشش لڑکی۔ ہم نے اپنے بہترین دوست ڈینیئل کے ساتھ بہت سفر کیا ہے اور یہ ایک دن نہیں ہے۔

اگر ہم جوان نہیں ہیں تو میں ان کے گھر بہت جاتا ہوں اور

اس کا بھی ہمارا گھر ہے، ڈینیئل پیسٹن کی ایک بہن ہے جو اس سے ڈیڑھ سال چھوٹی ہے، اس کی بہن کا نام پیارا ہے، وہ بہت خوبصورت لڑکی ہے۔

اور میں دانیال اور زمانی سے ہماری دوستی کے پہلے سے کزن ہوں۔

میں پہلی بار ان کے خون کے پاس گیا، میں اس کے خوبصورت چہرے اور اس کے شاندار اخلاق سے بہت مسحور ہوا، حتیٰ کہ اسے سلام کرنا بھی بہت سیکسی سیکس کہانی تھی، اسی لیے

مجھے پہلی بار اس سے پیار ہوا اور میرے دماغ میں اس سے دوستی، ایران، سیکس کا خیال آیا

جا گرفت،داستان ما هم از اونجا شروع میشه.چند ماهی از دوستیمون گذشت و من و دانیال بیشتر با هم رفت و آمد می کردیم،ولی من زیاد شیرینو نمی دیدم و کمتر موقعی جلوم ظاهر می شد،فکر کنم به خاطر این بود که خانوادش زیاد دوست نداشتن.من و دانیال خیلی با هم تو کامپیوتر فوتبال و ماشین بازی می کردیم و این یکی از دلایل رفت و آ مدمون بود،در ضمن هر دو تامون از کامپیوتر و اینترنت چیزای زیادی حالیمون بود و به جرات میتونم بگم تو مدرسه فقط ما دو تا حرف برای گفتن داشتیم.من و دانیال از نظر طرز تفکر خیلی شباهت داشتیم و هر دوتامون داشتن یه دوست دختر رو مهم و مفید می دونستیم البته دانیال اون موقع دوست دختر داشت و من هم دوستشو از نزدیک دیده بودم،من هم دنبال یه دوست خوب می گشتم که شیرینو دیدم ولی دانیال اون وقتا حتی به ذهنشم خطور نمی کرد که من به خواهرش علاقه مند باشم چون خانوادشون برعکس دانیال که پسری مدرن و منطقی بود یه خانواده ی نیمه مذهبی و خشک بودن و دوست پسر داشتن دخترشون رو قبول نمی کردن.من نمی تونستم به دانیال بگم که خواهرتو دوست دارم،بنابراین تصمیم گرفتم تو یکی از این روز ها یه جوری با خواهرش ارتباط برقرار کنم،دفعه ی بعدی که رفتم خونشون بعد از کمی درس خوندن با دانیال رفتیم سراغ کامپیوتر،بعد از بازی فوتبال و این که سه بار پشت سر هم دانیالو بردم رفتیم تو اینترنت بچرخیم،بعد یه ربع دانیال رفت شربت بیاره،من هم گفتم برم به یاهو مسنجرم سر بزنم که دیدم آی دی شیرین تو یوزرنیم نوشته،می خواستم وارد شم ولی دیدم کار درستی نیست،آیدیشو یه جا نوشتم تا بعدا ادش کنم،تو اکانت خودم نرفتم و از یاهو مسنجر رفتم بیرون تا شیرین شک نکنه اون روز گذشت و چند روز بعد من و دانیال بعد مدرسه رفتیم خونه ی ما و قرار بود ناهار بمونه و بعدش یه کم بهم عربی یاد بده،آخه من عربیم خیلی ضعیفه و اون بهتر بلده،بعد درس رفتیم سراغ کامپیوتر،ازم پرسید دختر خوبی پیدا کردی،گفتم هنوز نه،چون نمی خواستم قبل از صحبت با خواهرش بفهمه،ازش درباره ی دوست دخترش پرسیدم،گفت خیلی باهم دوستن و خیلی حال می کنن من دیگه بیشتر ازش نپرسیدم ولی با این جوابش منو بیشتر ترغیب کرد تا با خواهرش حرف بزنم.دو روز بعدش بعد از باشگاه بدنسازی داشتیم می رفتیم خونه،خونه ی دانیالشون نزدیک بدنسازیه، دم درشون رسیدیم و تعارف کرد برم داخل ولی من تشکر کردم و گفتم الان باید برم خونه،چون بوی عرق می دادم و باید دوش می گرفتم،خداحافظی کردیم و من راه افتادم به سمت خونمون چند قدم جلوتر دیدم یه دختر خوش استایل داره از ته خیابون میاد،نزدیک تر که شد فهمیدم شیرینه،قلبم شروع به تالاپ تولوپ کرد،وقتی به هم رسیدیم سلام کردم،اون هم سلام کرد،بعد یکی دو ماه داشتم دوباره صورت زیباشو میدیدم،خیلی استرس داشتم،بعد احوالپرسی میخواست خداحافظی کنه که بهش گفتم ببخشید شیرین خانم،بعد یه کاغذ از تو کیفم در اووردم و شماره موبایلمو واسش نوشتم،بعدش یه لبخند کوتاه زد که واسم یه دنیا می ارزید و خداحافظی کرد و سریع دوید رفت خونشون.اون روز خیلی خوشحال بودم که گام اولو برداشتم.فردای اون روز دیدم موبایلم زنگ خورد،شماره ی خونه ی دانیال بود،گوشیو گرفتم گفتم سلام داداشه عزیزم که یه دفعه دیدم شیرینه و سلام کرد،منم گفتم ببخشید فکر کردم دانیاله،اون هم گفت خواهش می کنم،من گفتم دوست دارم بیشتر باهاتون آشنا بشم،شما چطور،گفت منم همینطور،گفتم میشه شماره موبایلتون رو بدین بهم که گفت موبایل ندارم،منم بهش گفتم پس میتونیم با یاهو مسنجر چت کنیم،گفت آره خیلی خوبه،گفتم اوکی اگه کاری ندارین تو یاهو مسنجر ادامه بدیم،گفت الان نمی تونم دانیال پشت کامپیوتره گفتم باشه بعدا،بعد خداحافظی کردیم اون روز در پوست خودم نمی گنجیدم.
داش شایانم ولی ناراحت شدم از این که بهم نگفتین،من گفتم فکر کردیم شاید ناراحت شی،گفت خیلی هم خوشحال شدم ولی بابا و مامان من و شیرین نباید بفهمن،منم گفتم آره.اون روز گذشت و تا یکی دو ماه سکسمون در حد لب و لیسیدن بالاکمر بود ولی حس می کردیم نیاز هر دو تامون بیشتر از اینه.یه روز جمعه که پدرم کوه بود و مادرم نوبت دندانپزشکی داشت به شیرین پی ام دادم که امروز میای خونمون؟،اون هم قبول کرد.من صبح اون روز رفتم حموم و به سر و وضعم رسیدم تا ساعت 3 شد و زنگ در خورد،دیدم شیرینه،گفتم بفرما گلم،اومد بالا،همون مانتوی کرم تنش بود با شلوار مشکی و روسری آبی آسمونی،براش میوه آووردم و بهش گفتم راحت باشه،روسریشو در اوورد موهای بلند و سیاهش مثل آبشار ریخت بیرون،خیلی زیبا بود،بعد از خوردن میوه رفتم کنارش زانو زدم و لبامو به لباش رسوندم،چند دقیقه ای داشتیم بوسه می گرفتیم بعد بلند شدم و بهش گفتم دستتو بذار تو دستم،دستشو گرفتم و بردمش به سمت اتاق خوابم،رفتیم داخل اتاق بهش گفتم تخت خودتونه رفت لبه ی تخت نشست، من هم کنارش نشستم در همون حال که پاهاش روی زمین بود دراز کشید روی تخت،من هم همین کارو کردم،در همون حال از هم لب می گرفتیم،لب های نرم و معصومی داشت،بهش گفتم کاملا روی تخت دراز بکشه،آروم آروم دکمه های مانتوشو باز کردم،زیرش یه تاپ سفید داشت،از رو تاپ سینه های کوچیکشو بوسیدم بعدش تاپشو آهسته کشیدم بالا و درش آووردم،وای چه بدن سفیده داشت،همه جای پوست نرم شکمشو لیسیدم،دور نافش فوق العاده بود،سر و صدا و آخ و اوفش در اومده بود،ازش اجازه گرفتم شلوارشو در بیارم،گفت در بیار عزیزم،آروم دکمه های شلوار مشکیشو باز کردم و درش آووردم،وای چی می دیدم یه شرت سفید و رون های زیبا تر از اون،شلوارشو کشیدم بیرون،حالا یه فرشته ی زیبا با شرت و کرست سفید جلوم بود،دیگه نوبت لباس های من بود،یه شلوار گرمکن سورمه ای و تی شرت قرمز داشتم،ازش پرسیدم لباسامو خودم در بیارم،گفت نه،من در میارم تی شرتمو از تنم در آوورد بعدش شلوارمو ،شرتم هم سورمه ای بود،تا چشمش به کیر نیمه شق من افتاد گفت اوهوه،من کمی خندیدم،بعد این که کاملا شلوارمو در آوورد من به پشت خوابیدم رو تخت و بهش گفتم بخوابه روم،افتاد روم و شروع به بوسیدنم کرد من هم صورت و لب و گردنشو می بوسیدم،بند کرستشو گرفتم و یواش بازش کردم دو تا سینه ی کوچولوی قشنگ می دیدم جاهامونو عوض کردیم و من خوابیدم روش اونقدر سینه هاشو خوردم که صداش بلند شد ،بعدش نشستیم و با دستم مو ها و صورت نازشو نوازش می کردم،گفتم خیلی دوستت دارم اون هم گفت دوست دارم شایان جونم،گفتم شیرین منی،شروع کرد به در آوردن زیر پیراهنم،حالا هر دومون فقط شرت داشتیم،گفت اول من مال تو رو در میارم گفتم حرف حرف شماست،شرتمو کاملا از تنم در آورد موهای کیرمو کاملا تیغ کرده بودم،صاف صاف بود،بادستش کیرم رو گرفت و دست مالی کرد،گفتم دوست ندارم بخوریش،گفت منم دوست ندارم بخورم،حالا دیگه نوبت شرت شیرین بود،اول از رو شرت یه بوس به کسش دادم،بعد شرتشو آروم کشیدم پایین و درش اوردم،وای که چی می دیدم یه کس بی موی سفید با لبای صورتی بوسیدمش و شروع به لیسیدن کردم،آخ و اوخش دوباره بلند شد،کسش خیس شد،زبونمو داخلش میچرخوندم سر و صداش بیشتر می شد،سرمو بلند کردم و با دست کسشو معاینه کردم،پرده اش معلوم بود دوباره لیسیدمش،گفت کیرتو بذار توش،دارم میمیرم،گفتم آخه تو هنوز دختری،گفت من فقط تو رو میخوام،گفتم منم همینطور،ولی باید بهم قول بدی همیشه باهام باشی تا با هم ازدواج کنیم،گفت قول میدم،منم یه بوسه ازش گرفتم و آروم کیرمو گذاشتم جلوی کسش،بهش گفتم اگه دردت زیاد بود بگو بس کنم،آروم گذاشتم تو کسش،گرمای کسش وجودمو فرا گرفت اول یه کم دردش اومد چون پرده اش چند قطره خون اومد ولی کم کم آخ و اوفش در اومد و داشت مثل من حال می کرد تلمبه هامو شدید تر می کردم که آخ و اوفش رفت بالا و گفت داره آبم میاد،کیرمو سریع کشیدم بیرون که دیدم آبش فواره زد رو تن و گردن و صورتم و پاهاشو که می لرزیدن به هم می زد،آبش که تموم شد دوباره کیرمو کردم تو کسش و دو سه دقیقه ای تلمبه زدم تا وقتی داشت آبم میومد،خیلی دوست داشتم بریزم تو ته کس گرمش ولی کیرمو در آووردم و تمام آبمو رو سینه و دور نافش خالی کردم وبعد افتادم روش و در آغوش هم به بغل خوابیدیم.بیدار شدم،ساعت پنج و نیم بود،6 مادرم میومد،شیرینو بوسش دادم و بهش گفتم بهترین دوست دختر جهانی،اونم گفت خیلی حال کردم،دوست دارم،منم گفتم دوستت دارم شیرینم اون گفت کاش همیشه با هم باشیم منم گفتم خدا منو از تو جدا نکنه،بعدش لباشو بوسیدم و لباسامونو پوشیدیم ومن لباس بیرون پوشیدم و دست در دست هم رفتیم تا سر خیابونشون رسوندمش و … پایانراستی تو رو خدا به شیرین عزیزم و من توهین نکنید در پایان چند نکته:1.این اولین سکس من و شیرین دوست دخترم بود و هنوز هفته ای حداقل یه بار سکس داریم،اگه خدا بخواد قصد هم ازدواج داریم.2.تمامی اسامی مستعار بود.3.به همه پیشنهاد می کنم دنبال یه دوست خوب و سکس سالم باشن و از خواندن داستانهای سکس با محارم بپرهیزند چون انسانی نیست.

تاریخ: نومبر 9 ، 2019۔
اداکاروں بھارت سمر
سپر غیر ملکی فلم آرہاون اسمونہ آسمانی برش آن لائن اوردم اوردومی سلام مواصلات شادی انداز میں گر پڑا عادت انسان اوردموی بعد میں آیا اومدنیال آنشلورشو یہی ہے اوہ آدمی میں آیا انٹرنیٹ انٹرنیٹ یاہو یہی تھا بارمہخیلی بارمہگفتم باشگاه بشیرورشیو بلند کمر ہمارے اوپر باہاتون معذرت کل ملیں گے اجتناب کریں۔ ہم کر سکتے ہیں چلو بعد میں مڑتے ہیں۔ سونا اب کھاؤ اسے کھاؤ باڈی بلڈنگ باڈی بلڈنگ ڈیبگ بدیم نے کہا آپ کے لیے کل اٹھایا جائے گا۔ قائم کرنا مجھے مارا سنو اگلے بفہمنم سمجھو اسے بکشہ آرم بلدهبدعد بہترین Budahsas بدھا۔ بڈاول بودبادش اگلا تھا۔ دوست بوگوشیو بودصاف میں تھا ہم اگلے تھے۔ میں نے بوسہ لیا۔ چومنا اور باندھنا میں نے اسے چوما میں نے چوما میرے لیے لاو میرے لیے لاو باہر باہر بعد کی زندگی پارک ٹاؤن پاہاشو سچ میں نے پوچھا میں نے پوچھا فحش میں نے پہنا تھا ہم نے پہنا۔ قمیضیں تجویز میرے پاس ہے میں کر سکتا ہوں جاهامونو غصہ جنسی ملاپ عالمگیر میں نے تمہیں بتایا اس نے کیسے کہا ہیلو مسز اگلی خاندان خاندان خاندان خدا حافظ میں بعد میں ہنس دیا۔ خندیدیہ ہم سو گئے۔ میں سو گیا تھا Xewedimbidar میں چاہتا تھا پڑھیں آپ کی بہن اس کی بہن میں نے کہا اچھا یہ تم ہو میں نے کھایا تعداد کی ہم نے کھا لیا خوبصورت خوش خوبصورت خوبصورتی خونی خونی خونی خونی گھر کی طرح گھر گلی گلی دادش اس کا مددگار میں نے بعد میں دیا۔ مجھے کرنا ہے۔ میرے پاس ہمارے پاس ہے۔ دمتاامی کہانیاں ہے کرنا یہ تھا دارمازش میرے پاس اگلا تھا۔ ہے کرنا سب کے پاس تھا۔ دارواقعا ہمارے پاس تھا داریماون ہم نے کہا تھا۔ میرے پاس تھا۔ دانیال دانیالٹا ڈینیئلشون دانیالہون دانیال ہائی اسکول ان کی بیٹی لڑکی نے کہا کے بارے میں میرے ہاتھ اس کا ہاتھ دانتوں کا دوبارہ ہم دونوں ثنائی دوستو ہم دوست ہیں ہمارا دوست ہم جانتےہیں رشتے کتنے میں نے اسے پہنچا دیا۔ ہم پہنچ گئے میں اسے مارنے گیا تھا۔ میں گر گیا زیمدیگھ خوبصورت خوبصورت میں صحت مند ہونا چاہتا تھا۔ تاریخ پر ہماری جنس کنگ۔ میں اسکا مستحق ہوں شدزبنمو میرا سر شدّتی میں آیا شدسااط شلورشو میری پتلون توستشرتمو میٹھا شیرین منم شیرینہ شیرینہخیلی شیرینہ قلبم پیاری میٹھا ہم مخلص ہیں۔ رومانوی میں تم سے پیار کرتا ہوں عزیز فہمیدم ساکر سیکسی مووی۔ ریڈز کمپیوٹر میرے کمپیوٹر اگلا کمپیوٹر کمپیوٹر بعد میں کیا کارڈر میں نے کہا کرد کردآخ کارڈاون کردپردہ کردر میں نے کیا، میرے دوست میں نے اس کے تحت کیا۔ میں نے کہا کردم مجھے بنائیں کرد وقتی کیریگفتم اگلا کیا۔ کردروز کردولی اس کی پرت کسشبہش کاشگرما بزنآرم میں اسے دوبارہ کروں گا۔ کرڈنگفت چھوٹا میں چھوٹا ہوں۔ چھوٹا کون گندہ؟ میں نے چھوڑ دیا ہم نے چھوڑ دیا گردن کہانی پکڑو خدا حافظ ہم نے لے لیا گرتینیملب گولماعماد میں شامل کپڑے ہم کپڑے شاولن کے ہونٹ ہلانا لیسیدور لسیدمشگفت چاٹنا۔ مدنیال منتوشو مانتوا ماڈل عرف میرا رسول اس کا سیاہ امتحان۔ معصوم منیشطور موبائل موبائلتون موبائلم موبائلو میادکرمو چوک کے قریب میں کرسکتا ہوں ہم کر سکتے ہیں میں مڑا چاہتا تھا میں کہنا چاہتا تھا میڈمنم کیا آپ نے بہت کچھ دیکھا؟ کئی ہیں۔ میں مر رہا تھا۔ آپ دلچسپی رکھتے ہیں ہم اسے میٹھا کریں گے۔ میں پریشان ہوں نباشیمن میں نے نہیں پوچھا میرے پاس نہیں ہے تمھارے پاس نہیں ہے میرے پاس نہیں ہے ہم بیٹھ گئے نوٹ: یہ بعد میں مت کرنا میں نے نہیں کہا نوشتهمبعدش نوشتمی نہیںآیدیشو ایک دوسرے اس کے ساتھ ساتھ میں نے بھی یہی کہا اسی طرح وجود اچانک صارف نام

ایک "پر سوچابھارت نے کیر کلفٹ کے لیے کارنر کھولا۔"

  1. چٹنی:
    ہیلو۔ میرا عضو تناسل بیس سینٹی میٹر موٹا ہے اور تقریباً دو گھنٹے دیر سے انزال ہوتا ہے۔ پیشہ ورانہ اور تخلیقی جنسی تعلقات میں۔ میں تہران میں رہتا ہوں۔ بیوہ اور اکیلی خواتین خصوصی اور حسب ضرورت مساج کے لیے۔ نیاد.با تشکر
    کنڈکٹر XNUMX
    اس نمبر پر واٹس ایپ بھی ہے۔

رکن کی نمائندہ تصویر چلو جواب منسوخ کریں

آپ کا ای میل ایڈریس شائع نہیں کیا جائے گا. درکار فیلڈز پر نشان موجود ہے *