میرے پیارے خواب کے ساتھ سیکس XNUMX

0 خیالات
0%

سلام اسمم اميد است و سنم الان ٢٧ ساله اين داستاني كه ميخوام براتون بنويسم مال ٢ سال پيشه البته با يكم تغييرات خاطره اي رو به رشته تحرير درآوردم كه اميد وارم لذت ببريد مثل بقيه داستانا اول از خودم بگم طبق معمول قدم و وزنمو همه بلديد چون خدا انگار همه رو يه وزن آفريده و يك قد ١٨٠ قد و وزن ٧٥ البته تو داستانهاي شهواني بگذريم داستان رو بگم داستان از اونجا شروع شد كه من با دوست دختر قبليم بخاطر اينكه ميخواست ازدواج كنه كات كرده بودم كه حدود دوسالي با هم بوديم من كارم رو بگم چون مربوط به اين داستان ميشه يك شركت خصوصي دارم كه خودم مديرعاملش هستم شركت كوچيكيه ولي خوب مال خودمه اكثر سكسهام توي دفتر شركتم بود چون بعدازظهر ها كسي نبود و معمولا تنها ميموندم واسه حساب كتاب ها دقيقا يادمه تو ايام نوروز بود يكي از آشناهامون كه از شهرستان اومده بود كه مدتي پيش برادرش بمونه كه اسم دختره رويا بود از رويا واستون بگم رويا دختري قد تقريبا ١٧٥ و وزن تقريبا فكر كنم ٦٥ باشه كلا تو پر و هيكليه سنش اون موقع ١٩ سالش بود سبزه تو دل برو و خيلي خوش اخلاقه ما با اين رويا خانم نسبت دور داريم و فقط با برادرش بيشتر رفت و آمد داريم چون خانوادش تو شهر ما نيستن خلاصه ايام عيد رويا خانم كه چندين سال بودماهمديگر رو نديده بوديم اومد پيش برادرش و ماهم واسه عيد رفتيم خونشون چون من مدرك تحصيليم مرتبط با كامپيوتره همه هم ميدونن بعد از سلام و احوال پرسي و شريني و شربت رويا اومد جفتم نشست گفت ببخشيد آقا اميد لب تابم مشكل پيدا كرده و چون طرح هاي گرافيكي دارم اگه ميشه يه نگاه بهش بنداز گفتم اختيار داريد گفت ايام عيد هم مزاحمتون ميشم گفتم نه خواهش ميكنم بزاريد ببينم اصلا درست ميشه يا بايد كلا از خيرش بگذري خلاصه يكم باهاش شوخي كردم چون هروقت ميومد كلا با هم زياد شوخي زياد ميكرديم طولانيش نكنم ديدم اوضاع خوبه لب تابشو گرفتم گفتم برنامه هاي شركت كامل ترن ميبرم نصب ميكم ميارم واستون قبول كرد و شماره ها رو رد و بدل كرديم ما رفتيم شركت و شروع كرديم ويندوزشو عوض كردن و گشت و گذار توي لب تابش آقا يهويي چند تا عكس با لباسهاي سكسي ازش ديدم فكر كنم عروسي دوستش يا فاميلشون بود خلاصه آب از لب و لوچم راه افتاد ديدن واي چه هيكلي سينه سايز٧٥ كون گرد و قلمبه و رون هاي تپل و پري داره توي چند تا از عكساش ديدم كلي گشتم تا يه فايل كه به صورت حرفه اي مخفي شده بود رو پيدا كردم پر فيلم و عكس سوپر خلاصه ديدم انگار طرف اهل دله و منم دل رو زدم به دريا فرداش بهش زنگ زدم گفتم رويا جان اگه لب تاب تون رو نياز داريد كارش تمومه شروع كرد تشكر و از اين جور حرفا كه گفتم من مشغلم زياده اگه امكان داره شما بيا شركت من كه از اونجا شما رو برسونم خونه داداشت قبول كرد و منم تو كونم عروسي بود كه شايد بتونم مخشو بزنم خلاصه رأس ساعت مورد نظر آيفون زنگ خورد استرس شديد داشتم چون از نوعي فاميل بود و شايد آبروم ميرفت اومد بالا ديدم واو يه مانتو مدل باز با يه شال آبي تنشه نشت رو كاناپه رفتم واسش آب آوردم و يه آب ميوه خنك خلاصه منم اومدم جفتش نه بچسبم بهش با فاصله نشستم لب تابو آوردم گذاشتم رو پام شروع كردم كار كردن خلاصه ديدم موقيت مناسبه و همه چيز مهياست لب تابو دادم بهش كه اگه مشكلي هست بهم بگه تو اين حالت يه خورده به بهانه ديدن صفحه لب تاب و توضيح پشت دستمو كشيدم به رون پاهاش چون لب تاب تو اون لحضه سر پاهاي رويا بود ورويا هم دوزاريش افتاده بود ولي چراغ سبز نشون نميداد و البته كاري هم كه مخالف باشه نشون نميداد يه ربعي كه اونجا بود يهويي يه فكري زد به سرم يه آنتي ويروس آوردم نصب كردم حين اسكن يه پيغام داد گفتم ويروس داره بايد برم رو لينك آدرسش ببينم از كجاست خلاصه چون مسير فيلم سوپرها رو ميدونستم مستقيم رفتم سراغشون و ديدم رنگش پريد سريع دستمو گذاشت رو دستم و گفت با التماس آقا اميد اينا شخصين بي زحمت باز نشن و با يه حالتي گفت كه كيرم در جا بلند شد ولي من با شيطنت گفتم اينا ويروسن بد رقم هم مخربن بايد بررسي بشن خلاصه يكم اونجا باهاش كلنجار رفتن با رون پاش حال كردم و يهويي يه عكس لخت از يه مرد كه كيرشو كرده بود تو كون دختره بالا اود يك آن هردومون ساكت شديم و اون سريع چشماشو و صورتشو با دست گرفت و گفت واي اينا چين و رنگش حسابي سرخ شد خواستم يخش آب بشه كه منم گفتم اشكال نداره اينها خجالت نداره ونياز شخصي هركسيه و من هم نياز دارم و دلو زدم به دريا دستش رو گرفتم تو دستم وآروم دستشو آروم آوردم بالا بوسيدمش ديدم همون لحضه انگار اونم منتظر باشه خودشو انداخت تو بغلم شروع كرد گريه كردن منم سرشو كه حالا با موهاي پر كلاغي لخت مشكي اون موقع من خيال كردم بخاطر آبروش داره گريه ميكنه ولي بعدها فهميدم علت گريش چيشه خلاصه بوي عطرش بدجوري حشريم ميكرد همينطور كه داشتم دلداريش ميدادم آروم آروم گردنشو بوسه هاي كوچك ميزدم و آروم دم گوشش نجوا ميكردم و با دست كمرش رو لمس ميكردم ديدم آروم آروم داره گريه هاش بند مياد و از لپش يه بوس كردم نگاهم كرد و خجالت كشيد با انگشت اشكاش رو پاك كردم خواستم از گونه هاش بوس دوم رو بكنم كه يهويي نميدونم چي شد رفتم سمت لباش مقاومت نكرد خيلي عادي لبشو بوسيدم و يكم زبونمو بردم تو دهنش اونم پاسخ داد و زبونشو آورد و شروع به خوردن لباي هم شديم ديدم اونم بدجور انگار حشري شده تو تمام اين مدت چشماشو بسته بود شايد خجالت ميكشيد دستمو آروم گذاشتم رو سينه اش ديدم مقاومت نكرد فقط يه نفس عميق كشيد كيرم داشت شرت و شلوارمو جر ميداد با دستم سينه هاشو ميمالوندم از روي تاپ چون مانتوش جلوش باز بود آروم گردنش و لاله هاي گوشش رو خوردم هيچي نميگفت گفتم دراز بكشيم بهتره ديدم بدون اينكه چيزي بگه درازكشيد رو كاناپه يه نوع حجب و حجاي خاصي تو رفتارش بود از طرفي خوشحال بودم از طرفي ميترسيدم اولين تجربش باشه بعد از باز كردن دكمه هاي جلوي مانتوش آروم شروع كردم بالاي سينشو خوردن و تا چاك سينش اومدم از بالاي سوتين بنفش خوش رنگش ليس ميزدم روي سينه هاش آروم سوتينشو همنجور كه بسته بود با دست دادم بالا واي خداي من چي ميديدم اوه يك جفت ممه ٧٥ نوك صورتي با ولع افتادم به جونشون نوكشونو با زبون و گازهاي كوچك حسابي حال آوردم دستمو آهسته بردم سمت كس قشنگش كه با برخورد دستم يهويي انگار برق بهش وصل كرده باشي گفت اميد بسه و من داشتم از شق درد حاصله مثل مار زخمي به خودم ميپيچيدم گفتم رويا جان چي شده عزيزم گفت نميتونم ادامه بدم دوستان اگه داستانم جالب بود بقيشو بنويسم اگر هم جالب نبود خواهشا فحش نديد اشكالات رو بگيد ممنونم از لطف همگي كه وقت گذاشتيد نوشته

تاریخ: فروری 20، 2020

جواب دیجئے

آپ کا ای میل ایڈریس شائع نہیں کیا جائے گا. درکار فیلڈز پر نشان موجود ہے *