ڈاؤن لوڈ کریں

ملف اور چھوٹی جندے کے ساتھ ٹھنڈا تھریسم

0 خیالات
0%

تحریر میں کوئی غلطی ہو گئی ہو تو معاف کر دیں سیکسی مووی یہ کیس عید نوروز کا ہے۔

یہ وہاں سے شروع ہوا کہ جمعہ 15 اگست 89 کو میں انٹرنیٹ براؤز کر رہا تھا میں ایک سیکسی چیٹ روم میں گیا جسے چیٹ روم کہا جاتا ہے۔

دنیا میں شیدا پیام نامی شخص سے گپ شپ میں مصروف تھا۔

اس نے کہا کہ کوئی ٹھنڈا لڑکا پرائیویٹ میں آئے میں نے اسے دیکھا جب تک مجھے میسج نہیں آیا میں فوراً اس کی پرائیویٹ میں گیا اور اسے سلام کیا۔

عام طور پر، میں نے پہلے اس سے پوچھا کہ وہ کہاں رہتا ہے، اور اس نے کہا کہ وہ ڈیزفول سے ہے۔

اس نے پوچھا کہ میں نے بھی کہا کہ وہ مشہد سے ہے، اس نے ایک لمبا نپل لکھا جس میں وجہ پوچھی۔

"کیا تم مذاق کر رہے ہو؟" ہمارے کزن نے کہا، "کیا ہم بہت دور ہیں؟"

میں نے یہ جملہ لکھا کہ متن یہ تھا (چاہے ہم کتنے ہی دور ہوں، اہم بات یہ ہے کہ ہمارے دل ایک دوسرے کے قریب ہیں۔

اسے میری باتیں بہت پسند آئیں۔ایران کے چیٹ روم میں دنیا کی سیکس کی اجازت ہے۔

ندارى شماره بدى يا بگيرى.شيدا ازم شماره خواست ولىمن ندادم.گفتم شايد پسر باشه.بهش گفتم تو شمارتو بده.با هر پىامى كه ميداد يكى از شماره هاشو ميداد،يه خط ايرانسل داشت.شمارشو كه گرفتم ازش خداحافظى كردمو گفتم باهات تماس ميگيرم.اونم گفت منتظر تماست ميمونم،بعد از خداحافظىسريع لباسمو پوشيدم و رفتم بيرون تا از يك تلفن كارتى باهاش تماس بگيرم.ببينم راست گفته يا نه!تماس گرفتم كه يه صداى ناز گوشىرو جواب داد،سلام كردمو گفتم شيدا خانوم؟يكم مكث كرد و گفت آره.علت مكث كردنش اين بود كه اسمش يه چيز ديگه بود،تو چت روم اسمش شيدا بود،اسم اصليش مريم بود.يكم با هم صحبت كرديم ديدم اعتبار كارتم داره تموم ميشه،بهش گفتم،و گفتم با گوشيم بهت پيام ميدم و بعدش باهاش خداحافظى كردم.شب بهش پيام دادم،مشخصاتشو پرسيدم،گفت 17سالشه و ميخواد پيش دانشگاهى بخونه.مشخصات ظاهريشم داد،خلاصه شب اول گذشت كم كم بهم وابسته شديم،طورى كه روزىحداقل 100تا پيام ميداديم.كم كم پيامامو بردم طرف سكس،اولش خجالت ميكشيد ولى كم كم راه افتاد.چون فاصلمون زياد بود چندماه كارمون شده بود پيام دادن و تماس گرفتن.تو اين مدت اينقدر از هيكلش واسم تعريف كرده بود كه آرزوم بود كه ببينمش و بغلش كنم.با خودم گفتم هر جور شده يه مسافرت برم و مريم و ببينم،مطمئن بودم اگه ببينمش ميتونم باهاش سكس داشته باشم.نزديكاى عيد نوروز بود كه بهش گفتم ميخوام بيام دزفول،اونم كه انگار دنيا رو بهش داده باشن گفت بىصبرانه منتظرتم.27اسفند بود كه با يكىاز دوستام به نام علىاماده ى مسافرت شديم و با ماشينم راه افتاديم طرف دزفول.راه افتاديمو بعد از چند بار توقف توى شهرهاى بين راه شب سال تحويل رسيديم به دزفول.مريم گفته بود خونشون نزديك ميدان امام حسينه،شب رسيديم اونجا.تو ميدان چادر زديم.خواستم مريمو سر كار بذارم بهش پيام دادم و گفتم ببخشيد گلم،سفر كنسل شد،حدس زدم خيلىناراحت ميشه،يه پيام داد و گفت باشه،ايشاا…يه فرصت ديگه و شب بخير گفت و خداحافظ.من كه ديدم ناراحت شده باهاش تماس گرفتم،بعد چند لحظه با بىحالىجواب داد،سلام كردم،جواب داد.گفتم چه خبر؟گفت الان حوصله ندارم،گفتم باشه،پس اگه حوصله ندارى ما هم برميگرديم،گفت از كجا برميگردى؟كجايى الان؟گفتم الان تو چادريم،تو ميدان امام حسين،يكم بحال اومد،گفت كجا؟گفتم ميدان امام حسين،نزديك خونتون،گفت شوخى ميكنى آرش!گفتم نه جون مريم،فردا ميبينمت.از خوشحالى يه جيغ زد و گفت خيلى دوست دارم ديوونه.منم ديدم خيلى شوق كرده گفتم آرومتر ديوونه،سكته نزنى.گفت ميخوام بيام ببينمت،گفتم نه گلم،الان ديروقته،باشه فردا.بهر بدبختى بود قبول كرد.خداحافظىكرديم و من و علىخوابيديم.فرداش كه بيدار شديم ساعت حدوداى11بود،گوشيمو روشن كردم يه پيام از مريم اومد كه كجايى؟پيام دادم بيا ميدان،ما تو يه چادر آبى رنگ هستيم،روبه روش هم يه پژو پارس سفيد رنگ پاركه.گفت 10دقيقه ديگه اونجام.منم خودمو آماده كردم و منتظرش نشستم.دزدگير ماشين فعال بود كه ديدم به صدا در اومد.از چادر اومدم بيرون،يه چيزى ديدم كه سر جام خشكم زد.يه دختر ناز و خيلى قشنگ با قدى حدود170،يكم لاغر(نه زياد)با يه باسن درشت كه يه مانتوى كوتاه و يه شلوار لى تنگ و يه شال خوشرنگ پوشيده بود كنار ماشين ايستاده و داره به طرف من نگاه ميكنه.راستش من فقط عكسشو ديده بودم كه اونم مال يه سال پيشش بود.خيلى فرق كرده بود.رفتم جلو،گفت آقا آرش؟شناختمش.گفتم آره.دلم ميخواست همونجا بغلش كنم،بهش دست دادم.اونم دست داد،دستهاى لطيفى داشت.ازش خواستم بريم تو چادر،كه گفت اگه ميشه از اينجا بريم يه جاى ديگه،آخه ميترسم كسى منو ببينه.گفتم باشه،به على گفتمو به راه افتاديم.با مريم يه چرخىتوى شهر زديم،مريم خيلى خوشحال بود،تو ماشين مدام با دستش بازى ميكردم.نهارمونو رفتيم تو يه رستوران خورديم،واسه على هم گرفتيم و اومديم سمت ميدون.رسيديم پيش على،بعد اينكه ماشينو خاموش كردم دست مريمو گرفتمو لبشو بوسيدم.و گفتم خيلى دوستت دارم مريم.گفت منم همينطور.ازم پرسيد چند روز دزفول ميمونين؟گفتم هرچى تو بگى،گفت اگه اينطوره فردا ناهار دعوتين خونه ى ما.گفتم مگه ديوونه شدى دختر؟گفت جدىميگم،فردا صبح بابا و مامانم با داداشم ميرن خونه ى پدر بزرگم كه تو يكى از روستاهاى اطراف دزفوله و چون بيشتر اقواممون اونجا هستن، يه چند روزى اونجا ميمونن و منم چون درس ميخونم،باهاشون نميرم.از خوشحالى داشتم بال در مياوردم كه گفتم با كمال ميل عزيزم.و دوباره لبشو بوسيدم ولى اين بوسم طولانىتر بود،اونم منو بوسيد وگفت باهات تماس ميگيرم و خداحافظى كرد.على بهم گفت چىشد؟خوش گذشت؟گفتم جات خالى،قرار شد فردا بريم خونشون،فقط يه مشكلى هست،گفت چه مشكلى؟گفتم اگه تو هم اونجا باشى،نميتونم بهش نزديك بشم،پس اگه رفتيم خونشون به يه بهانه اى ميرى بيرون.على گفت پس من چى؟گفتم حالا تو حرف گوش كن،باقيش با من.من همش به فردا فكر ميكردم،هرجور بود روزمونو تموم كرديمو شب زود خوابيديم تا صبح سر حال باشيم.صبح ساعت 8از خواب بيدار شده بودم،على هنوز خواب بود،علىرو بيدار كردمو يه چيزى خورديم.منتظر تماس مريم بودم.ساعت10بود كه مريم تماس گرفت و گفت خانوادش رفتن روستا.آدرسشو گرفتم و گفتم الام به راه ميوفتيم.رسيديم در خونشون.در نيمه باز بود.با مريم تماس گرفتم كه اومد بيرون و گفت تا كسى نديده زود بياين تو.ما هم با عجله رفتيم تو.ما رو راهنمايى كرد به داخل.رفتيم داخل،روى مبل نشستيم .مريم رفت واسمون چاى درست كنه كه از تو آشپزخونه بهم اشاره كرد ،رفتم پيشش گفت دوستت يه جوريه،ازش خجالت ميكشم.گفتم الان درستش ميكنم و بوسيدمشو اومدم بيش على.به مريم گفتم اگه چيزى واسه ناهار لازم دارىبنويس تا على بره بگيره و يه چشمك به على زدم.كاغذو دادم به على و از خونه رفت بيرون واسه خريد.رو مبل نشستم و مريمو صدا زدم گفتم بيا پيشم بشين،لباسهاى پوشيده اى تنش بود.گفتم نميخواىلباستو عوض كنى؟گفت آخه على مياد الان،گفتم نگران نباش،فرستادمش دنبال نخودسياه،حالا حالاها بر نميگرده.رفت تو اتاقش تا لباسشو عوض كنه،تا رفت تو اتاقش منم دنبالش رفتم و پشت در ايستادم،صبر كردم پيرهنشو در آورد و يه تاب پوشيد كه كمرش معلوم بود.تا شلوارشو در آورد رفتم داخل اتاقش،يهو خشكش زد.منم زل زدم به كسش،خيلى تپل بود و از زير شورت سفيد كاملا معلوم بود،رفتم جلو ولبامو گذاشتم روى لباشو با دستام باسنشو گرفتم،شوكه شده بود،يكم كه لباى نازشو خوردم بردمش طرف تختش و رو تخت درازش كردم و خودمم رفتم روش و شروع كردم به خوردن لباش و سينه هاشو با دستام ميماليدم.تازه مريم از شوك بيرون اومد و باهام همكارى ميكرد.اونم لبامو ميخورد و زبونشو ميكرد توى دهنمو اون تو ميچرخوندش،بعد كه حسابى لبهاشو خوردم تابشو بيرون آوردم،سوتين نبسته بود،واى كه چه سينه هاى گرد و قشنگى داشت،شروع كردم به خوردنشون،صداى مريم بلند شده بود،همزمان كه سينه هاشو ميخوردم كسشم از رو شورتش ميمالوندم كه كاملا خيس شده بود،،همينطور اومدم پايينتر و شكمشو بوسيدمو ليس ميزدم و زبونمو ميكردم توى نافش.مريم خيلى حال ميكرد،با هر دستىكه رو كسش ميكشيدم يه آهى از روى شهوت ميكشيد. اومدم پاینتر روى كسش. احساس کرم مريم صداش بلندتر شدہ و مدام کمرشو تكون ميده. شلوار اونو مالید.شروع کرد بہ بیرون آوردن لباسهام.حالا دیگه صرف شورت تنم بود ، منو ہول داد روی تخت و خودش رو من دراز کشید و شروع کرد بہ خوردن لبهام.و با دستش کیرمو مالمالید. كشيد بيرون و يه دستى روى كيرم كشيد و اونو كرد توى دهنش ، خيلى خوب واسم ساك ميزد.بعد 5 دقيقه ساك زدن بلندش كردم و گفتم چار دستو پا بش ، اونم اطاعت كرد.يه قوطى کرم بہ سوراخ كونش.با انگشتام يكم سوراخشو باز كردم و كيرمو گذاشتم دم سوراخش ، آروم دبا داد نفی تو ، خیلى تنگ بود ، بہش گفتم با دستاش كونشو باز كنہ ، اونم ہمیم کار رو کرر ، کیرمو گذاشتم رو سوراخ كونش و ايندفعه دباؤ بيشتر كردم كه سرشته تو ، مريم يه جغ زاد و گفتار ، آرش درش بيار ، جر خوردم ، شرم شمع ، واى يى يى ، كمرشو گرفتم كه جلو نارا اور كم ہمشو كردم تو كونگ مريم ، بیچارہ خیلى درد میخشید ، چند لحظہ صبر کرم تا سوراخش جا باز کنه ، بعد از آروم شروع کردم جلو و عقب کردن. همينطور كه ​​تلمبه ميزدم با دستم كسشو ميماليدم كه مريم يه بار ديگه هم ارضا شد.ازش خواص مدلشو عوض كنيم.قبول كرد.من روخت به پشت دراز كشيدم و ازش خواص بياد بہ بالا و پايين شدن ، خيلى حال ميداد ، منم با ي دستم سينہ هاشو ميماليدمو با دست ديگم با كش ور ميرفتم ، ديگه نزديكاى اورمدن آبم بود.ازش خواظم دراز بكشه.دراز كشيد اور من رفتم روش اور يكم كمرشو باز بشہ ، کیرمو کرم تو سوراخش اور محکم تلمبہ میزدم۔آبم خواست بریزہ ، بھی مريم گفتم آبمو كجا بريزم كه بات بريز ہمون توچندتا تلمبه زدمو آبمو باؤ خالد کرم تو كونش ، خيلى حال داد ، ہمينطور روش دراز شل از تو سوراخش بیرون اومد ، ہمدیگه رو بوسیدیمو بلند شدیم و رفطیم حموم ، تو حموم ہم یه بار دیری مریمو ارضا کرم۔ گرسنگى كه على يه خنده اى كرد و گفت آره جون خودت.على اومد و مريم نہار و درست كرد و سہ نفرى نهارمونو خورديم.اين قضيه ادامه داره

تاریخ: اگست 18، 2019
اداکاروں ہم آہنگی حیرت
سپر غیر ملکی فلم میں مغرور تھا۔ میں نے کہا شکریہ اوہ، میرے دل ارهلت خوشبو باورچی خانه مجھے لایا انیمسوتین کمرہ غلط ساکھ نیچےگرنا ہم گر گئے۔ فیلمبا فیلیمو ہمارے رشتہ دار میں نے کہا انگلیاں چلو بھئی وہ آیا: اومدہتو وہ اکٹھے ہو گئے۔ اومدیم آنجاتو انجاممنم ایران سیل استمصبر استادہ انٹرنیٹ اس وقت اس طرح اتنا باشنو Bashmenzdikai بشنبہ "ٹھیک ہے." باشہایشاایه ٹھیک ہے ٹھیک ہے میں نہیں کر سکتا باشیمصبح باشیمھم معذرت بخشیداین ببینمتگفتم ببینمش ببینمتممن ببینهگفتم تفصیلات پڑھیں بدعتی میں نے لے لی آپ کہاں جا رہے ہیں؟ ہم واپس آئے بریزهبہ بہاونم بشهكرمو بشنباسی باشینهکیرمو بیکشہدراز کہو میں یہ لوں گا بیگیرشیدہ فوری طور پر اعلی بنویسمخداحافظ بدھا۔ بڈسم بواونم بودبھش بوخیلى میں چلا گیا بوعلیرو بڈکینرش میں نے کہا میں فی گھنٹہ تھا۔ بودعلى میں تھا۔ میں تھا ایک ہی وقت تھا۔ وہی تھا۔ بڈوا میں تھا میں نے چوما میں نے چوما بوسیدمشو بوسیدمو ہم نے چوما کوئی جواب نہیں بے صبری سے بیئرجر بیرونعلى بیرونلباسامونو باہر پارکگفت کم میں نے پوچھا مجھ سے پوچھیں میں نے پوچھا میں نے اسے پہن لیا۔ احاطہ کرتا ہے۔ میں نے اسے بعد میں پہنا۔ پیامو پیرهشنو بہت زیادہ فرضی تومریم سنجیدہ آگے جمعہ، اگست جوریهازش چادرکه چادریمتو صدقہ کئی دفعہ چند مہینے چوچولس چىشادخوش میں نے کیا کہا ہے؟ ابھی تقریباً بڈوشیمو میرے بارے میں حسین نزدک حسینهشب میری حسینی۔ آپ کا باتھ روم خالدار خاندان میری عورت خبر نے کہا اللہ اپ پر رحمت کرے خدا حافظ خدا حافظ خریدار نجی نجی میں سو گیا تھا میں چاہتا تھا برائے مہربانی خود بہتری خومپاره انہیں کھانا خورماین ہم نے انتظار میں کھانا کھایا خوريمواسه خوش خوشی خوبصورت رنگ کا خونی خونی خونی صرف خونی خيليناراحت ہم داخل ہوئے۔ اندر میرے بھائی انصاف ہینڈ آؤٹ ہیلو میں نے کہا میری دادی مجھے اس کی تفصیلات بتائیں ڈینیمینتور ڈارنج دھارن نظر مصنف ہے کرنا دارتپل ایک آغاز تھا۔ دارشمرشو تمہارے پاس تھا جامع درس گاہ لڑکی نے کہا میرے نافرمان دزفولراہ دزفولمریم دزفولہ اس کے بعد Dezful ہاتھ دعوت دیں۔ ہمارے دلوں میں اس کا پیچھا کرو دینیمشغول دشنخیلى دوبارہ بہت دور میرےدوست تاخیر ہوچکی ہے دیگهآحه دیگر دیوونه دیوونهسکته دیوونهمنم رہنما رستوران رسید روزمو روزیحدقل رستادریشو دیہات اس کی زبان زبنمو میں نے کھانا کھایا میں چاہتا تھا زیمریم زیادبہ تیز کریں۔ سفید اس کی جنسیت اس کی رہائش گاہ سوراخ سوراخشآرم سوراخو شدمریم شدوای شدخيلى شدیمطورى شلورشو آپ کا نمبر شہر میری حسیات شارٹس لمبی لمبا ظہور پیارے علامدہ کے بعد عليخوابيديمفرداش ہماری دوری کل مجھ پر دباؤ ڈالو کارمون میں نے کہا کہاں کجائی پیام خداحافظىكرديم کردستشو کردطبق کردعلى کردماونم کردمجواب کردمچون کردمخودمونو کردمشب کردندیگھ کردیمو کررکیرمو كشخيلى كشيكم کاشد نے شروع کیا۔ کاشیماکرم کنباقیش کنمبهش کنھاونم اس کے بعد کنیگفت کنیمقبول کونشبا کنسخیلی۔ کیرمشورتو میں نے چھوڑ دیا میں نے کہا بھوک لگی ہے۔ مجھے بعد میں لے گئے۔ میں چونک گیا۔ میں سمجھ گیا اسے لو لیا گولمالان گلومسفر ائرفون لاغرنہ کپڑے میرا لباس اب کپڑے اس کے ہونٹ میرے ہونٹ میری کار مشینری ہم نے کہا مالد نے شروع کیا۔ ملید میری امی مانتوا مریمبیچاره مریمفردا مریم نے کہا سفر میرا مسئلہ یہ ہے کہ میں نے کہا مشہد آپ کی کال کا انتظار ہے۔ اس کا انتظار کر رہا ہے۔ میں لایا ميبين متاز مجھے ڈر لگتا ہے۔ میں کرسکتا ہوں میچرخوندشبعد چاہتا ہے۔ مطلوب تھا۔ میں چاہتا ہوں کھاتا ہے۔ میں کھا رہا تھا میخونمباهاشون میدادمنم ہم دے رہے تھے۔ دے رہا تھا میدانما میدہمنم میڈونرسیدیم میرفتمدیگھ میزدبعد میزدمآبم میزدمرفتم میشدمریمم میشہبہش میشہہ میکرداونم میکردبا میں کر رہا تھا میکردماحساس ميكردمنهارمون میکردمهرجور میکشمگفتم میكشىگفت تم قتل کرو کتنے مارو گے؟ میں شوٹنگ کر رہا تھا۔ میکنمپس میكنهراستش میں سمجھتا ہوں۔ میگرماونم میمالوندم میمالیداومد میں رگڑتا ہوں۔ میمالیدمتزه میمالیدمو میمونمبعد میمونن میمونینگفتم شکریہ میں پریشان ہوں نافشمریم پریشان نہ ہوں، میں نے بھیج دیا ہے۔ ناخودسیاهلاحا میں نے نہیں کہا میں نے نہیں کہا: نرہفقط آس پاس اس نے نہیں کہا آباد کرنے والا ہم بیٹھ گئے۔ میں نہیں چاہتا میرماز یہ دور نہیں ہوتا نہارمنو نہیں تماس نورزقضيه اس نے کہا استقبل ہستیمروبہ اشتراک ہمونجا اس کے جیسا میں وہی ہوں منحصر ویسٹن وسمون وولبامو تمہیں یاد ہے۔

جواب دیجئے

آپ کا ای میل ایڈریس شائع نہیں کیا جائے گا. درکار فیلڈز پر نشان موجود ہے *