ڈاؤن لوڈ کریں

باورچی خانے میں ماں اور بیٹی کے ساتھ پیارا سیکس

0 خیالات
0%

میں اپنی پیٹھ پر سیکسی مووی کیسے بنا سکتا ہوں…… زری وہ

وہ جنسی محبت میں گرفتار تھا۔

آئیے تین بادشاہ ہیں….آج لی لی کے گھر میں جبکہ

ہمارے پاس بیئر تھی، ہمارے پاس ایک سیکسی فلم تھی، کونی زری جس نے پہلے کوئی سپر فلم نہیں دیکھی تھی، فلم دیکھنے سے غائب ہو گئی، اور لی

لی جنڈے (جس کے بظاہر پہلے سے ہی کافی تعلقات تھے) میرے ساتھ

اس نے 69 نپل چوسنا شروع کر دیے اور اپنے کلیٹورس پر دہی اور کھیرا ڈال کر مجھے دکھایا کہ کسی کو کیسے اور کہاں ڈھونڈنا ہے۔

تمہیں ساک کو چومنا ہے….کہانی کا تسلسل: میں اور لی لی تمہاری بانہوں میں

ہم بھی سوئے ہوئے تھے اور میں نے جو لذت کی شدت سے تھکے ہوئے تھے آنکھیں بند کر کے سو رہے تھے اور جاگ رہے تھے… کہ سیکس ایک بار کی کہانی ہے۔

میں نے اپنے منہ کے سامنے کچھ محسوس کیا.... میں نے اپنی آنکھوں سے دیکھا کہ میں نے ایران کے ساتھ دوبارہ جنسی تعلق کیا

زری برعکس من وروبروی من خوابیده و سرشو جلو کیرم قرار داده و کسشم در مقابل دهنم گذاشته …سرمو بلند کردم یه نگاهی به زری کردم دیذم چشماش خمار شده و آهسته گفت حالم خیلی خرابه میتونی؟؟؟….همین لحظه بود که لی لی هم از خواب کوتاهش بیدار شد ورو کرد به دوتائیمون و با یه لبخندی گفت : چیه فیلمه اثر کرده؟….زری هم نه گذاشت ونه برداشت گفت: خیلی حالم خرابه یه کاری بکنید…..لی لی مثل اونائی که میخوان پشت فرمون بشینن خنده ای کرد واز تو پشت من بلند شد ونشست…..منو به پشت خوابوند و زری هم هل داد روی من که برای هم ساک بزنیم…توهمین موقع لی لی باخنده گفت میخوام تمام آب زری بکشی بیرون…ببینم چقد یاد گرفتی؟!…..منم خیلی آروم لای کس زری باز کردمو خیلی آهسته شروع کردم به زبون زدن….باور کنید هنوز یک دقیقه نگذشته بود که زری دستشو قفل کرد تو کمرم وتمام بدنشو منقبض کرده بود که ارضا بشه که یهمرتبه دیدم موهام به عقب کشیده میشه تا سرمو از کس زری دور کنه…تو همین موقع دیدم لی لی سرمو عقب گرفته که ادامه ندم …ازش پرسیدم چرا این کارو میکنی؟…جواب داد زوده….باید یه کمی طولش بدی….تو همین موقع زری شروع کرد به مالیدن کیر من به اطراف دهن وصورتش وگاهی هم تا نصفه های کیرمو میکرد تو دهنش لی لی بطرف کیر من و سر زری رفت وبه زری گفت دهنتو کامل باز کن….زری اینقدر حشری بود که بدون چون وچرا اینکارو کرد…بعد لی لی با دستش گذاشت روی کمر من وبا اینکارش خواست که فشار بیشتری بدم تا کیر من تا آخر بره بودهن زری منهم اینکارو کردم البته خیلی آهسته… به آخرای کیرم که رسیدم یه مرتبه دیدم زری با تمام قدرت منو از روی خودش کنار زد و شروع کرد به سرفه و عق زدن …لی لی که داشت می خندید یکی از کوسن های مبل را زیر گردن زری گذاشت به شکلی که سر زری به بالاترین حدی که میشد از عقب خم بشه…دوباره با اشاره دست از من خواست که کیرمو داخل دهن زری کنم …منهم اینکارو کردم ما این دفعه تا آخر فشار نمدادم لی لی به سراغ من اومد واز زیر سرم دستشو آورد نزدیک کس زری و لای اونو باز کرد یه کمی با سوراخش بازی کرد که داد وفریاد زری بلند شده بود …یه چیزائی میگفت که چون کیر من داخل دهنش بود برای هیچ کدوممون مفهومی نداشت….جند لحظه ای که گذشت لی لی رو بمن کرد وگفت آماده ای؟ با سر اشاره کردم آره سرمو به طرف کس زری برد و گفت تا میتونی ای چوچوله هارو زبون بزن…منم اینکارو کرده که بعد از سی چهل ثانیه دیدم پاهای زری دور گردنم قفل شد وبا دوتا دستاش داره لمبه های منو چنگ میزنه…یهمرتبه با یه صدای وووووای خودشو منقبض کرد وشروع کرد به لرزیدن…همین موقع بود که لی لی با تمام قدرتش دستشو گذاشته بود روی کمر من واز من میخواست کیرموتا آخرین حدی که میتونم توی دهن زری فشار بدم…یک دقیقه ای طول کشید تا زری از لرزه افتاد وبا دستاش بمن فشار میاورد که کیرمو از تو دهنش در بیارم اما لی لی هم از اون طرف به کمرم فشار میاورد که این کارو نکنم…زری یواش یواش پاهشو که دور گردن من قفل کرده بود شل کردوهمینطور ناله میکرد که یه مرتبه دیدم لی لی آمده روی من وپاهاشو اینطرف واونطرف من گذاشته انگار که میخواد سوار اسب بشه با یه حرکت ناگهانی با کسش به کونم فشار میاورد وبا دوتا دستاش که پشت گردنم گذاشته بود سرمو روی کس زری فشار میداد یه مرتبه داد زد ساک بزن ساک بزن منهم که بینیم داشت میرفت تو سوراخ کس زری با زبونم شروع کردم به ساک زدن محکم روی چوچوله هاش که یه مرتبه دیدم عین مرغی که سرشو میبرن زری شروع به دست وپا زدن میکنه واونقدر شدیده که اگه لی لی روم نبود از روی مبل به پائین پرت میشدم ….چند ثانیه ای طول کشید تا زری آرومتر شد اما هنوز لرزه های خیلی کوچیکش تمام نشده بود لی لی ازم خواست که از روی زری بلند شم این کارو کردم و امدم پائین مبل نشستم …لی لی هم اومد کنار دستم نشست ودوتائی شروع کردیم به نوازش بدن زری…..زری هم که چشماشو بسته بود ولبهاش خشک شده بود هر چند وقت یه تکون میخورد وچشماشو باز میکرد ویه لبخندی میزد….ده دقیقه ای طول کشید تا تونست چشماشو درست باز کنه وبا لکنت حرف بزنه …لی لی چندتا دستمال کاغذی برداشت وبه سراغ کس زری رفت وشروع کرد بهد پاک کردنش وگفت: چه کار کردی دختر مبل هم لک شده زری نای حرف زدن نداشت…فقط یه بار دستمو گرفت وفشار داد وگفت مرسی….بعدهم گفت ببخشید اگه اذیتت کردم منهم خندیدمو گفتم اشکالی نداره…فقط بگو ببینم چرا اینجوری شدی/؟؟؟؟!!!!خنده ای کرد وگفت : نمدونم بار دوم چی شد..تا حالا اینجوری ارضاء نشده بودم احساس میکنم دو سه کیلو وزنم کم شده …تو دلم گفتم اینو مدیون لی لی هستی ….زری یه مرتبه به چشمش به کیر من افتاد که همینجور راست ایستاده بود با یه نگاه ملتمسانه ای گفت بذار یه نیم ساعت دیگه هر کاری خواستی بکن…منم که احساس میکردم هر نوع ارضائی الان مساوی باشکنجه زری میشه لبخندی زدم و گفتم باشه……..لی لی که برای سر به نیست کردن لکه مبل به آشپز خونه رفته بود با یه دستمال مرطوب برگشت وشروع به کشیدن اون روی لکه جامونده روی مبل شد زری هم که مجبور شده بود خودشو بلند کنه یه مرتبه به حالت نشسته روی مبل خودشو ولو کرد …همینطور که نشسته بود با نک پاش شروع کرد به بازی کردن با کیر من ….لی لی هم که تقریبا کارش تموم شده بود رو کرد به من وزری گفت پاشین بیریم حمام…زری گوشه چشمی آمد وگفت منکه الان اصلا از جام نمیتونم تکون بخورم شماها برید منم بعدا میام…….لی لی هم که فکر میکنم منتظر این حرف بود گفت باشه…دست منو گرفت واز جام بلند کر
د وبطرف حمام کشید …وارد حمام که شدیم دستمو ول کرد وکیر منو به دنبال خودش کشید….یه مرتبه سرشو آورد کنار گوشمو گفت آدم راز داری هستی یانه؟؟منهم باصراحت جواب مثبت بهش دادم…همینطور که داشتیم با هم بازی میکردیم لی لی یه مایع آبی رنگی داخل وان ریخت وآب دوشو تا آخرین مرحله باز کرد…وان همینطور که پر میشد کف سفدی هم روآب جمع میشد تقریبا تمام حمامو بخار آب گرفته بود ووان هم دیگه کم کم پر آب وکف شده بود…لی لی همینطور که با کیر من بازی میکرد….سرشو آورد نزدیک گوش منو گفت: ببین من دختر نیستم ولی هیچ کدوم از دوستام نمیدونن… از اندازه وکلفتی کیر تو خیلی خوشم اومده که این رازو بهت گفتم ….یه مکثی کرد و گفت مطمئن باشم این موضوعو به زری نمیگی؟؟؟؟گفتم مطمئن باش…یه لبخندی زد و گفت حالا بیا یه حال اساسی به این کس ما بده …کیرمو کشید به طرف وان ورفت از زیر جا صابونی یه کاندوم که معلوم بود از قبل اماده کرده بودآورد وبازش کرد من که نمیدونستم این چیه هاج واج منتظر بودم ببینم چه کار میکنه …لی لی همونطور که کاندومو رو کیر من میکشید گفت حالاخیالت راحت باشه اگه میخوای آبتو بریزی اون تو اشکالی نداره منو کف وان نشوند وخودشم آمد مقابل من و پا هاشو گذاشت اینطرف و اون طرف من ….زیر اونهمه کف چیزی دیده نمیشد…فقط احساس کردم کیر منو گرفته تو دستشو داره سرشو میماله به کسش….بعد از یه مدت کوتاهی شروع کرد چشماشو خمار کردن و تند وتند نفس کشیدن …چند ثانیه ای مکث کرد و کیر منو ول کرد و گفت تو نمخواد بزنی بزار خودم میزنم…(نخندید از من فکر کردم باید کتکش بزنم )همینطور که دستشو در میاورد لباشو گاز میگرفت خیلی یواش کمرشو به طرف پائین میکشید هر چند لحظه ای هم مکثی میکرد و بایه لبخندی میگفت چه خبره چقدر بزرگ شده!!!!….راستش منهم احساس خیلی خوبی داشتم ومیفهمیدم که کیرم داره یه جای خوبی فرو میره …بعد از یه مدت کوتاهی احساس گرمای زیاد داخل کس لی لی روی کیرم متوجه شدم لی لی چند بار بالا وپائی شد وهر بار هم آخ واوخی میکرد داخل کسش کاملا لیز بود اما احساس میکردم کیر من برای کسش بزرگه بهش گفتم ناراحتی؟ خنده ای کرد وگفت تو عمرم این حالتو نداشتم …یه کم لباشو گذاشت روی لبهام وهر لحظه حرکات بالا وپائین رفتنشو تند تر میکرد با هر تکونی سینه هاش از این طرف به اون طرف میرفت ازم خواست سینه هاشو بمالم … لذت عجیبی داشت چون سینه هاش با کفی که روی اب بود لیز لیز شده بود ومرتب از تو دستم در میرفت یه مرتبه لی لی هرکتشو آهسته کرد وگفت آماده ای آبتو بریزی؟چون من بعدش دیگه نمیتونم ادامه بدم…جوابی نداشتم بهش بدم فقط محکم گرفتمش تو بغلم وبه خودم فشارش میدادم لی لی هم گفت هر وقت آماده بودی بگو تا با هم بریزیم…لی لی حرکات بیرون تو رفتن کیر منو ادامه میرار چند با ر میخواست خودش ارضاء بشه که متوقفش کرد ودوباره شروع به ادامه کار میداد لی لی خیلی کلافه شده بود مرتب سرشو به این طرف واونطرف میکرد ووای ووی میکرد یه مرتبه احساس کردم داره آبم میاد دستامو انداختم دور کمر لی لی وگفتم بریز منم دارم ارضاء میشم لی لی مثل اینکه خیلی وقت بود منتظر این حرف بود دستشو انداخت دور گردن من وحالا هردومون داشتیم اون یکیو به خودمون فشار میدادیم من اولین تکونی که خوردم لی لی متوجه شد که من آماده هستم یه مرتبه سر وصدای بلندی کرد با حرکتهای نامنظمی که میکرد تو بغل گرفتنش مشکل بود….سر وصداش اینقدر زیاد بود که من ترسیدم همسایه ها صدامونو بشنون برای همین دست گذاشتم روی دهنش وفشار دادم اینگار که لی لی هم منتظر یه خشونتی از من بود جشماشو توجشمام به حالت ملتمسانه ای دوخت وفکش شروع به لرزیدن کرد میدونستم که بد جوری داره ارضاء میشه پاهامو آوردم پشت کمرش وکیرمو تا آخر فشار دادم توی کسش…که یه جیغ بلندی کشید وولو افتاد تو بغلم …منم انو به خودم فشار میدادم وهر از چند لحظه ای که احساس میکردم بازم داره ابم میاد خودمو تکون میدادم تا کیرم بیشتر وارد کسش بشه یک دقیقه ای این کار طول کشید تا هردومون به حالت اولیه ولی بیحال برگشتیم لی لی در همون حال سرشو گذاشته بود روی سینه من ودستاشو دور گردنم حلقه کرده بود انگار یه مرده هیچ حرکتی نمی کرد…یه مرتبه دیدیم زری در حمامو باز کرد واز حالتمون فهمید در چه حالیم میخواست بیاد نزدیکمون که لی لی ازش خواست بره از تو یخچال سه تا آب میوه بیاره زری هم تا بیرون رفت لی لی برای اینکه موضوع دختر نبودنش لو نره سریع کیر منو از کسش بیرون کشید وکاندوم از روی اون در اورد وداخل یه دستمال توالت پیچید و گذاشت بالای سیفون که پیدا نباشه وبرگشت توی وان روبروی من پشتشو با بی حالی زد به دیواره وان وچشماشو بست و گفت فقط میتونم بهت بگم قشنگ ترین ارضائی بود که تو عمرم شدم منم با لبخند تشکری کردم وگفتم امیدوارم همینطور باشه که میگی….خندید ودوباره چشماشو بست …زری با سه تن آبمیوه ویه کمی نون خالی اومد وارد حموم شد آب میوه هارو تقسیم کرد هرسه مون با تمام اشتیاق شروع کردیم به خوردن….

تاریخ: نومبر 10 ، 2019۔
اداکاروں گل داؤدی کہرا
سپر غیر ملکی فلم پھل کا رس خوشبو اطمینان خواہش کیڑے مجھے امید ہے گرا دیا میں نے پھینکا سائز انائی اس دن وہ سب کے سب کھڑا اس طرح اس طرف اتنا یہ کام انکارو انگار معاہدے سے مسکراہٹ کے ساتھ بشکنجہ ٹھیک ہے باشہلی باشاونروز واضح طور پر زیادہ سے زیادہ معذرت برا جواب نفرت آپ کے لیے فصل ہم واپس آ گئے بریزیچن بریزملی بزنم بزنمتوهمین دوبارہ بکنم بکن شدہ بوآورد بڈیمو فلم مجھے دیکھنے دو مزید میرے پاؤں میں نے پوچھا بڑی چھاتی فحش میں ڈر گیا تھا ٹیری سیم تقریبا تماشا توجشممام جمونده جمماشو غصہ اس کی انکھیں آنکھیں چوچولہ کچھ چیزیں شھرت گاہ ہماری ریاست میں جبکہ حرکتیں حمزری تشدد میں ہنسا وہ سو گئے۔ سو رہا ہے۔ پیارا U.S خوبصورت مزیدار دادمہمینطور میری کہانی میرے پاس تھا۔ ہمارے پاس تھا میرے ہاتھ رومال ہم میں سے دو اسکا دوست میرےدوست دوستو دیوار پرے جاؤ کے سامنے بزنبور زرزری اسی طرح تین سوراخ عظیم سینوں کنگ۔ استراش آپ ہنس پڑے صابن صداموں سمجھ گیا سیکسی مووی۔ کنڈوم کنڈوم کوڈومون بعد میں کیا کردچشمامو کردزری کورڈن کردوہمینطور کسبعد ڈرائنگ مختصر قلت چھوٹا کون گندہ؟ کرموتھا میں نے چھوڑ دیا ڈالو وہ مل گیا اسے لو میں سمجھ گیا ایک گروپ مسکراہٹ ہلانا کانپنا کہانی رگڑنا۔ روکو اسے ماڈل مرسیبعدہم تصور ضرب مضمون میملی۔ لاتا ہے میں کرسکتا ہوں کیا آپ میتونیہمین چاہتا ہے۔ چاہتا تھا میں چاہتا ہوں پڑھنے کے لئے کیا آپ چاہتے ہیں؟ وہ کھاتی ہے میں نے دیا ہم نے دیا۔ مجھے پتا تھا میزده میزمنخندید مزنهیه مرتبه اس نے سر ہلایا میں کر رہا تھا ہم کر رہے تھے۔ تم نے مارا۔ مینیجواب لیا اپ ہنستے ہیں گرم، شہوت انگیز لیڈی میمالہ تکلیف اچانک بے قاعدہ اس کی غیر موجودگی صرف ہے۔ زندہ نہیں رہا۔ وہاں صرف تھا۔ میرے پاس نہیں تھا ہمارے قریب نیکنمزری پاس نہیں ہوا۔ نہیں چاہتا نمادم میں نہیں جانتا میں نہیں کر سکتا مجہے علم نہیں تھا وہ نہیں جانتے نمیرھادامه یہ انصاف نہیں ہو سکتا میں نے نہیں کہا: میں نے تمہیں بتایا ہم دونوں ہرکتشو پڑوسی اس کے ساتھ ساتھ اس طرح اس کے ساتھ ساتھ اور اس کے برعکس واونقد اور یہ کہ اور واپس آگیا اور بیداری اپائن اور اس کی ٹانگیں وشماشو اور میں اور اس کا ہاتھ اور ایک بار پھر ویدوتائی اور چہرہ اس کی تصویر اور رونا اور کنڈوم بوجھل اور کرمو ولبہاش اور میں سمجھ گیا۔ وشنستمنو وووووی یا پھر یامرتبہ

2 "پر خیالاتباورچی خانے میں ماں اور بیٹی کے ساتھ پیارا سیکس"

  1. چٹنی:
    ہیلو۔ میرا عضو تناسل بیس سینٹی میٹر موٹا ہے اور تقریباً دو گھنٹے دیر سے انزال ہوتا ہے۔ پیشہ ورانہ اور تخلیقی جنسی تعلقات میں۔ میں تہران میں رہتا ہوں۔ بیوہ اور اکیلی خواتین خصوصی اور حسب ضرورت مساج کے لیے۔ نیاد.با تشکر
    کنڈکٹر XNUMX
    اس نمبر پر واٹس ایپ بھی ہے۔

  2. ہیلو، ہفتے میں ایک بار، XNUMX سے XNUMX ہفتوں میں، میری بیوی ایک عرب ہے، اور میرے پاس اس سے کم ہے۔

رکن کی نمائندہ تصویر گمنام جواب منسوخ کریں

آپ کا ای میل ایڈریس شائع نہیں کیا جائے گا. درکار فیلڈز پر نشان موجود ہے *