کامی اور مہناز اور نسرین

0 خیالات
0%

کہانی اس وقت شروع ہوئی جب میں نے پہلے بھی کہا تھا کہ ہم دوستوں کے ایک اور کنبہ کے ساتھ تقریبا ایک سال بیرون ملک رہے تھے اور ہم کام کر رہے تھے۔ تقریبا XNUMX سال کے بعد ، فلم نے مجھے ہندوستان کی یاد دلادی ، اور بچوں کے امتحان کے بعد ، ہم اپنے دوست کے ساتھ ایران چلے گئے ، جس کی اہلیہ ایک معروف امریکی کمپنی میں میری ایک ساتھی ہے ، اور ہم وہاں خوش تھے ، میرے دوست اور مجھے صرف XNUMX دن کی چھٹی دی گئی تھی اور ہمیں واپس جانا پڑا۔ XNUMX دن ٹھیک رہنے کے بعد ، ہم اپنے دوست کے نام ، مہناز کے ساتھ اڑ گئے ، ہم واپس آئے… ہم رات کے وقت ہوائی اڈے پر پہنچے ، اور کسٹم معاملات کرنے کے بعد ، میں جاکر مہناز کو پہلے گھر لے گیا۔ جو اس کمپلیکس میں رہتا ہے اس سے پہلے وہ انھیں لے گیا تھا۔

‫فرداش ۵ شنبه بود و باید میرفتیم سر کار وقتی که خونه رسیدم جنازم رسیده بود خونه بعد از دوش بدون‬ ‫اینکه شام بخورم رفتم خوابیدم و فرداش رفتم سر کار . ساعت ۱۱ بود که مهناز زنگ زد و برای روز جمعه ‫منو ناهار خونشون دعوت کرد .منم قبول کردم و فرداش ساعت ۱۲ بود که اول رفتم به اون دوست ‫مشترکمون یه سلامی کردمو یه چیزایی که از ایران خوانوادش بوسیله من فرستاده بودن آخه من بارم وہ چھوٹے اور روشنی تھی، اور میں الوداع کہا اور میں گھر چلا گیا میں نے ان Mhnazshvn دی.

در رو باز کرد و پس از احوالپرسی و اوردن چای بهم گفت هر موقع گشنتون هست بگین من ناهار رو‬ ‫بکشم از اونجایی که بوی قورمه سبزی همه خونه رو گرفته بود و منم شکمو گقتم اگه ممکنه ناهار بخوریم‬ ‫ضمنا من با دوست خانمم میں نے اعزازی ہوں. ناهار رو زحمتشو کشید و در حین ناهار خوردن شوهرش از ایران‬ ‫تماس گرفت و خبر احوال و اونم گفت اقا کامی رو برای ناهار دعوت کرده خونه که اونم گفت گوشی رو‬ ‫بده بعد با هم صحبت کردیم و گفت من تا ۲۰ روز دیگه میام اگه میشه به خانمم بیشتر سر بزن و اگه خرید ‫خونه داشت زحمتش رو بکش ضمنا خانمم یه مقداری ترسو است و شبها میترسه چون به من اطمینان داشت ‫گفت شبا رو هم اونجا بخوابم منم تشکر کردمو به اون گفتم نمیگذارم بهش سخت بگذره . خداحافظی کردمو ‫بقیه ناهار رو که خیلی هم خوشمزه بود خوردیم پس ار ناهار مهناز سفره رو جمع کرد و گفت چایی رو الا‬ ‫میخورین یا یه چرت میزنین بعد از خواب میل میکنین منم که حسابی خورده بودم و دم کرده بودم گفتم اگه ‫میشه یکم استراحت کنم بعد اگه زحمتی نیست چای میخورم مهناز هم رفت و توی اتاق و اومد گفت جاتون ‫رو انداختم توی اطاق میتونین بفرمایین منم رفتمو ملافه رو روم کشیدمو رفتم تو کار خواب.

مهناز خانمم ‫رفت اشپزخونه که ظرفها بشوره حدود یک ربعی گذشت من هنوز خوابم نبرده بود که شنیدم کار شستن ‫ظرفها تموم شد و اشغال ها رو کرد توی پلاستیک و در اپارتمان رو باز کرد و انداخت توی شوتینگ اومد داخل با پاش دراپارتمان رو پیش کرد و رفت اشپزخونه دستاش رو شست و خشک کرد بعدش اومد آروم در ‫اطاق رو باز کرد و دید بیدارم گفت چیزی لازم ندارین منم تشکر کردم و گفت منم یه استراحتی میکنم در‬ ‫رو بست و رفت حدود ۵ دقیقه بعد دیدم یه چیزی زیر ملافه واہ، میں واپس آ گیا. میں نے دیکھا کہ میں اپنے بستر میں سو رہا تھا.

منکه خیلی شوکه شده بودم و هیچ چیزی برای گفتن نداشتم گفتم خونه خودتونه و خودمو ‫جمع کردم که بخوابم مهناز گفت میشه یه سوال ازتون بکنم گفتم بفرمایید. گفت مریم میگه که کیر شما ۳۱ ‫سانته میشه تو دستم بگیرم منکه حسابی گیج بودم نمیدونستم چی باید بگم از یه طرف دوست خانمم بود و از ‫یه طرف شوهرش اونو به اطمینان من فرستاده بود حرفی نزدم اونم شرت منو آروم پایین کشید و گفت این ‫که ۲۰ سانت هم نیست و شروع کرد به مالوندن دیگه حسابی بزرگ شده بود و به اندازه دلخواه رسیده بود ‫که جیغی از روی خوشحالی کشید و گفت راست میگفت مریم . مبارک ہو شہد بعدش گفت میشه یه سوال دیگه ‫بپرسم بدون اینکه منتظر جوابم بشه گفت تو چرا منو نمیکنی دیگه حسابی داغ کرده بودم که اونم معطل‬ ‫نکرد و کیرم رو گرفت گذاشت توی دهنش و شروع کرد به ساک زدن . اونم چه ساک زدنی دیگه قید همه ‫چی رو زدم و منم اول لباسشو در اوردم و رفتم سراغ کرستش که وقتی بازشون کردم مست و دیوانه شدم ‫مگه میشه توی دنیا سینه به این قشنگی سفید بلور سر بالا نوکش هم که سفت و بزرگ شده بودو میں اپنی ہالو کافی کی بات نہیں کرتا، اور تم پاگل ہو جا رہے ہو. بعد دامنشو در اوردم ولی شرتش رو گذاشتم برای مرحله بعد ‫حدود یه ربعی سینه هاش رو مک زدم که دیگه دادش رفته بود به اسمون کم کم رفتم سر مرحله بعد و آروم ‫آروم شرتش رو در اوردم و در بهشت رو دیدم یه کس توپول خوشگل خوبصورت سنہرے بالوں والی. 69 کی طرف سے، میں سو گیا اور میں نے ایک اور چاٹ شروع کر دیا جو میرے منہ میں بہہ رہا تھا. بصورت طاق باز که‬ ‫دیگه لخت لخت بودم خوابیدم و بهش گفتم کستو بیار دم دهنم اونم اومد نشست رو دهنم و تمام کسش رو ‫چپوند توی دهنم.

منکه دیگه روی عرش بودم توی این حال بودم دیدم یکی داره کیرمو دستمالی میکنه و لیس‬ ‫میزنه و الانه که بذاره توی دهنش آروم با تعجب نگاه کردم دیدم مهناز که رو دهنه منه و صورتش طرف‬ ‫من پس چطوریه دیدم نسرین همون خانمی که توی اپارتمان مهنازشون زندگی میکنه لخت شده و داره ساک‬ ‫میزنه با اشاره به مهناز که دیگه تو حال طبیعی نبود گفتم این اینجا چکار میکنه اونم وقتی برگشت و نسرین‬ ‫رو دید از تعجب داشت شاخ در می اورد ولی شهوت امان هر 3 تامونو بریده بود بعدا گفت وقتیکه ‫اسبابهایی رو که اورده بودم دیده یه لباس که تی شرت من بود با لباساشون قاطی شده بود اورده بود ه پس ‫بده از شانس ما برق قطع بوده و دیده که در بازه اخه مهناز یادش رفته بود وقتی که اشغال ها رو ریخته بود ‫داخل شوتینگ برگرده در رو قفل کنه چون دستاش کثیف بوده با پاش فقط پیش کرده بود وقتی اومده داخل و‬ ‫مارو مدتی نگاه کرده بود و حسابی شهوتی شده بود و کسش خیس خیس منم که طاق باز خوابیده بودمو ‫کیرمم حسابی بزرگ شده بوده اونوتحریک کرده بوده به جمع ما پیوسته بود از یه طرف مهناز ناراحت شد ‫که نکنه موضوع رو به شوهرش بگه ولی وقتی که کیرمو توی دهن نسرین دیده دیگه خیالش راحت شده از ‫اونجایی که نسرین یه خانم چاقه و حدود ۹۵ کیلو منم مرده خانم های چاق معطل نکردمو مجھے کچھ مہنواز مل گیا اور ناصر کو چاٹنا شروع کر دیا.

هر دوشون که حسابی اب کسشون راه افتاد به مهناز ‬ ‫گفتم بخوابه مهناز که سینه هاش توی دستای نسرین پف کرده بود بلند شد و رفت روی کیرمو نشست روش‬ ‫آنقدر از کسش اب اومده بود که راحت همش رفت تو کسش و کونش به شکمم چسبید بعد شروع کرد به بالا‬ ‫پایین شدن و پس از مدت کوتاهی جیغش در اومد و بیحال افتاد حالا نوبت نسرین بود منکه کشته مرده کون‬ ‫چاق هستم بعد از لیس زدن کون نسرین آروم آروم کیرمو گذاشتم توی کونش که برام قنبل کرده بود و‬ ‫میگفت کسمو بکن که گفتم اونم چشم بعد آروم آروم داخل کردم که جیغ دردش با جیغ شهوتش قاطی شده بود‬ ‫و دیگه نمیتونست هیچ تقلایی بکنه من تا جایی که جا داشت کردم تو کونش دیگه صداش به اسمون میرفت و‬ ‫اگه لباشو مهناز با کسش پر نکرده بود همه مجتمع میومدن و یه فیلم سوپر مشت نگاه میکردن پس از مدتی‬ ‫که فقط صدای شلاپ شلاپ کیرمو میشنیدم دیدم تکون های بدی میخوره همزمون جیغ های مهناز اخ و اوخ‬ ‫مهناز هم در اومد و هردوشون با هم ارضا شدن منم پس از چند تلمبه دیگه گفتم داره ابم میاد که هردو‬ ‫دهناشون رو باز کردن و منم ریختم توی دهن هاشون. هر کدومشون همدیگه‬ ‫رو پس میزدن تا اب بیشتری رو بخورن وقتیکه دیگه هیچی نموند بیحال افتادم و اونا شروع کردن به‬ ‫بوسیدن و لیس زدن کیرم حدود 5 دقیقه بیحال افتادم و هیچ حرکتی نمیکردم بعدش گفتم خیلی خوش گذشت ‫ولی خیلی سخته ادم پتہ نہیں چلنا چاہئے آپ کو توڑ دیا تھا.

نسرین نے کہا ، "اوہ ، کر ایک ہی تھا۔" میں نے کہا ، "آپ کا کیا مطلب ہے؟" کیر نے کہا ، "لیکن ہمارے پاس بہت سوراخ ہیں۔ ہمارے 2 بٹ ہیں۔ ہمارے 2 منہ ہیں۔ ہمارے 2 ہیں لیکن چھاتی ہیں۔" اگر میں بڑا ہو کر بڑا ہوں تو میں کون ہوتا؟ کیا آپ نے جنسی تعلقات کے بارے میں نہیں سنا؟ میں نے کہا اس کا مطلب ہے آپ… نے کہا ہاں۔ میں نے کچھ کہا ، اتنا ہی بہتر۔ مہناز دیکھ رہا تھا اور کچھ نہیں کہہ رہا تھا۔ میں نے کہا مہناز نے کیا کہا ، مجھے نہیں معلوم ، میں نے اسے صرف سپر فلموں میں دیکھا تھا ، لیکن ہوسکتا ہے کہ ایک بار اس کی کوشش کرنا برا نہیں ہے۔پھر اس نے نسرین کی طرف دیکھا اور ایک دوسرے کے ساتھ ہنس دیئے۔ مجھے پروگرام کو مزید دو دن کے لئے شیڈول کرنا تھا ، جو بند تھا۔

تاریخ: دسمبر 17، 2017

ایک "پر سوچاکامی اور مہناز اور نسرین"

جواب دیجئے

آپ کا ای میل ایڈریس شائع نہیں کیا جائے گا. درکار فیلڈز پر نشان موجود ہے *