منجمد شخص

0 خیالات
0%

سلام این داستان مربوط به رفتن به جنده خونه هست که اتفاقات قبل و بعدش رو براتون توضیح میدم امیدوارم خوشتون بیاد اسم من علی هست سنم هم یادمه توی مهر سال بود شب پنج شنبه بود که دوستم حمید اومد در خونمون بهم گفت بریم بیرون یه چرخی بزنیم خلاصه رفتیم توی پارک نشستیم تعریف کردن که حمید بهم گفت علی جات خالی روز پیش با پسر داییم رفتیم خانم کردیم من که اصلا باورم نمیشد همش بهش میگفتم دروغ میگی راستش حمید عرضه این کارا رو نداشت خلاصه نشست تعریف کردن از زنه میگفت که خوشکل بوده و بهش خیلی حال داده میگفت که زنه تا بچه کوچیک داره شوهر نداشته مثل این که از نفرشون هزار تومان گرفته بوده من هم اون روزا بد جور تو کف بودم به حمید گفتم یه زنگ به پسر داییت بزن که اگه راست میگی بریم بکنیم حمید هم زنگ زدو قرار شد هر موقع خانمه که اسمش نگین بود یه جنده جدید آورد به احسان پسر دایی حمید خبر بده اون هم به ما خبر بده اون شب که رفتیم خونه فردا صبح جمعه حمید بهم زنگ زد که خانمه ردیف شده پولتو جور کن تا بریم اون روزا هم متاسفانه حتی یه هزاری هم نداشتم حالا بیا پول جور کن به نفر زنگ زدم ولی نداشتن کسی هم خونمون نبود رفتم تو کمد لباس ها رو گشتم تو کمال ناامیدی هزار تومان پیدا کردم خوشحال به حمید زنگ زدم که بریم با موتورش اومد در خونمون رفتیم اول باید میرفتیم دنبال احسان چون همه کاره اون بد ما خونمون شیراز هست دور برای عادل اباد خونه احسان هم فلکه گل سرخ خلاصه راه طولانی بود وسطای راه بود که حمید بهم گفت پول نداره و همینجوری اومده که اگه خانومه قبول کنه اون هم بکنه رسیدیم در خونه احسان بعد از دقیقه اومد که بریم سه پشته سوار موتور شدیمو رفتیم احسان خودش یه کاندوم تو جیبش بود تقریبا ظهر شده بود ما داشتیم دنبال یه داروخونه میگشتیم که کاندوم بخریم جا رفتیم ولی همشون بسته بودن بلاخره یه داروخونه شبانه روزی پیدا کردیم که باز بود حالا هیچکی روش نمیشد بره بخره اخرشم منو مجبور کردن برم رفتم یه بسته تایشو خریدم تومان شد دوباره راه افتادیم تا بریم خونه جندهه که دور بر فلکه ولیعصر هست رسیدیم سر کوچشون که یه محیط واقعا خلاف بود هر کی رد میشد یه جور نگامون میکرد احسان اومد به نگین زنگ بزنه که بریم داخل که یهو یه موتوری که نفر سوار بودن اومدن رفتن داخل کوچه و از شانس ما در خونه نگین در زدن اعتراف میکنم اون لحظه تخم چسبوندیم کیر تامون که شق شده بود تو سوت به یه خواب عمیق فرو رفت و سوار موتور شدیم رفتیم تو یه پارک نزدیک اونجا نشستیم احسان یه زنگ به نگین زد ولی جواب نداد بدجور حالم گرفته شده بود تامون ناامید شده بودیم که چند دقیقه بعد خود نگین ز زدو گفت پاشین بیاین دم در سوار موتور شدیمو رفتیم سر کوچه قرار شد اول احسان بره ترس دیگه مون هم این بود که نگین بخاطر اینکه پولمون کم بود قبول نکنه کل پولامون شد هزار تومان برای نفر احسان رفت داخل پولا رو هم برد تا باهاش چونه بزنه ما هم بیرون منتظر وایسادیم تا کار احسان تموم بشه خلاصه بعد از دقیقه اومد بیرون به من گفت برو داخل ولی خود نگینو بکن چون یه جنده دیگه هم بود که احسان اونو کرده بود بهش خیلی حال نداده بود احسان سوار موتور شد رفت گفت نیم ساعت دیگه میام موندیم منو حمید خلاصه با هزار ترس لرز در زدیم تا درو باز کنه توی اون شرایط خیلی استرس داشتم شاید هم بخاطر کم روییم بود بعد از دقیقه یه زن درو باز کرد بدون سلام علیکی بهم گفت برو تو اون اتاق که بهم اشاره کرد دست و پام شل شده بود تا حالا همچین حسی نداشتم رفتم داخل اتاق یه اتاق متری بود که فقط یه قالی و یه کمد داخلش بود به در دبوار هم چندتا عکس گوگوش داریوش بود داشتم به عکسا نگاه میکردم که یه زنه دیگه اومد داخل سلام کردو جوابشو دادم بهم گفت لخت شو تا بیادش منم روم نمیشد گفتم بزار بیاد ش باشه لباسامو هم در میارم با این حرفش فهمیدم که قراره اون زنه رو بکنم ازش پرسیدم اسمت نگینه که اونم گفت اره برای چی میپرسی گفتم همینجوری نگین یه زن تقریبا هیکلی بود پوست سفید داشتو قیافشم خیلی خشن ترسناک بود با یه تاپ نارنجی دامن سیاه یه لحظه بازوشو دیدم جای یه زخم چاقو بود معلوم بود از اون هفت خطا بود رفت بیرون بعد از چند لحظه همون زن اولی که اومد درو باز کرده بود اومد داخل اسمشو نمیدونستم جرات هم نداشتم بپرسم بهم گفت لخت شو دیگه وقت ندارم منم فوری کشیدم پایین بعدش هم اون لخت شد باور کنید تا بدن لختشو دیدم قلبم داشت وایمیساد یه زن تقریبا ساله با موهای رنگ شده هیکلش مثل خودم ریزه میزه بود سینه های کوچیکی داشتو با یه کس بزرگ پف کرده که موهای کسش تیز تیزی در اومده بود بهم گفت کاندومتو بده بهش دادمو انداختش توی کمد یکی دیگه در اورد گفتم چرا عوضش کردی گفت مال تو تاخیریه ولی این نیست بازش کردو خودش کشیدش روی کیرم بعدش بهم گفت خوبه کیر تو اندازه ی اون نفر قبلی نیست منظورش احسان بود مال اون اندازه خر بود بدجوری سوزوندم تازه سرم رو هم زده تو دیوار بعدش از احسان سوال کردم تعریف کرد همینجوری که روش بوده اومده بود ه بیارتش بالاتر سرش خورده بوده تو دیوار خلاصه خوابیید رو زمین پاهاشو داد بالا منم خوابیدم روش کیرمو اروم اروم کردم توش خیلی یواش داشتم میکردم داخل فکر میکردم جنده هم مثل کون پسر حساسه و باید یواش یواش بکنی یهو کیرمو تا ته کردم تو کسش ولی هیچ عکس العملی نشون نداد باور کنید کیر من اونقدر ها هم کوچیک نبود حدود سانتی هست ولی واقعا کسش
یہ ڈھیلا تھا، مجھے کچھ محسوس نہیں ہوا، میں یہ کر رہا تھا، میں نے اسے پیچھے سے کہا، اس نے کہا نہیں، میں نے نہیں کہا تھا کہ تم اوپر نیچے جاؤ گے، اس نے کہا نہیں، میں نے یہ نہیں کہا کہ تم چوس رہے ہو، اس نے کہا۔ نہیں، میں اسے بتانا چاہتا تھا کہ میں لاپرواہ تھا، میں نے اس کا ماڈل بدلا اور کتے کی طرح سو گیا، کبھی کبھی اسے چھینک بھی آتی تھی، چند منٹوں کے بعد یاہو نیگن کمرے میں آیا اور مجھے بتایا کہ وہ کیوں نہیں آرہا، یہ وقت ہو گیا ہے۔ یہ ختم ہو گیا، منٹ پھر آیا، میں بہت سخت تھا، میں بھی کر رہا تھا، نگین نے کہا، اس کا کوئی فائدہ نہیں، اسے اپنے پیروں پر رکھو جب تک یہ یاد نہ آجائے، میں نے بھی اسے ایک منٹ کے لیے اپنے پیروں پر رکھ لیا، میں تھا پسینے سے بھیگی ہوئی جندیہ نے مجھے بتایا کہ ابٹ اتنی دور کیوں آیا، میں نے کہا کوئی نہیں، کوئی نہیں وہ پریشان تھا، میں نے اسے بتایا کہ میں مذاق کر رہا ہوں، لیکن وہ پھر پریشان ہو گیا، میں باہر نکل رہا تھا کہ صحن میں بچوں کو کھیلتے دیکھا۔ وہ جوان تھے لیکن میرا دل ان دونوں کے لیے ٹوٹا ہوا تھا لیکن مجموعی طور پر پہلی بار ختم کرنا اچھا تجربہ نہیں تھا۔

تاریخ: جولائی 18، 2018

جواب دیجئے

آپ کا ای میل ایڈریس شائع نہیں کیا جائے گا. درکار فیلڈز پر نشان موجود ہے *