باغ آلبالو ۱

0 views
0%

یکی از بهترین خاطراتم بازی کردن با دختر خاله ها و پسرخاله هم توی باغ آلبالو ی پدربزرگم بود یادمه یه تاب توی حیاط بود و باغچه ی بزرگی که جدودا ده یا شایدم تعداد بیشتری درخت لبالو توی اون باغچه کاشته شده بود تا اون زمان من 10 سالم بود اصلا راجع به مطالب سکسی و روابط جنسی چیزی نمی دونستم یک روز که خونه مامان بزرگم بودم و هیچ کس جز من و مادر بزرگم و پسرخالم هومن که اون موقع 28 سالش بود و تازه از اتریش برگشته بود و چون به مادر بزرگم دلبستگی داشت همش پیش اون بود خونه نبود مادر بزرگم برای انجام خرید روزانه بیرون رفت و من و هومن تنها شدیم پسرخالم هومن منو صدا زد و در حالیکه روی کاناپه دراز کشیده بود گفت می خوای پیشم بخوابی و برات قصه تعریف کنم منکه همیشه با هومن رودربایستی داشتم و ازش حساب می بردم با اینکه جو برام سنگین بود قبول کردم رفت کنار و منو خوابوند پیشش گفت روتو بکن به من و من برگشتم به سمتش صورتشو بهم نزدیک کرد و دستشو اروم روی رون هام می مالید و خیلی اروم دستشو برد توی شلوارم و انگشتشو اروم روی کسم می کشید من از شدت خجالت سرخ شده بودم ولی بازم ازش حساب می بردم و همین خجالت مجبورم می کرد که در برابر این کارش سکوت کنم چشماشو بسته بود و آه می کشید و لباشو بهم نزدیک کرد و لبامو با زبونش لیس میزد من هیچ وقت این حالت ها رو ندیده بودم و خیلی ترسیده بودم و البته کمی هم برام شهوت انگیز و خواستنی هم بود ازم خواست که بریم توی انباری پشت خونه که یه اتاق نسبتا بزرگ و تاریک بود منو برد اونجا و جلوم نشست و دستامو گرفت و گفت می ترسی اروم سرمو به نشانه تایید تکون دادم دستشو روی لپم کشید و گفت محبوبه نترس واقعا می ترسیدم هومن از من خیلی بزرگ تر بود و من یه بچه کوچیک توی مشت اون یه دختر سفید با موهای لخت و چشمای سیاه و زیبا شلوارمو کشید پایین و باز با دستش کسمو می میالید و اومد بالاتر و لبامو با حشر زیاد می مکیدو می بوسید یه پارچه پهن کرد روی زمین و دراز کشید و کیرشو از توی شلوارش در آورد بیرون و من اونجا بود که برای اولین بار کیر یه ادم بزرگ رو میدم چیزی که تصور دیگه ای ازش داشتم و حالا یه کیر سیاه و بزرگ خیلی بزرگ روبروم بود دستشو به دهنش نزدیک کرد و کمی تف بهش زد و کیرشو توی دستش گرفت و می مالید بهم گفت محبوبه میای زن و شوهر بازی میخوام زنم بشی بیا جلو یک قدم به سمتش برداشتم دستمو کشید و دست انداخت دور کمرم و منوانداخت روی خودش و خوابوند روی خودش به شکلی که بالاتنه م روی بدنش بود و پاهامو باز کرد و کیرشو گذاشت وسط پاهام و دستشو گذاشت روی شونه هام که اون موقع سرم تا روی سینه هاش می رسید و بلندی پاهام تا زیر زانوش دستشو گذاشت روی شونه هام و اروم منو روی خودش تکون میداد وسمت پاییم هل میداد و دوباره می کشیدم بالا تا کیرش لای پاهام تکون بخوره و همینطورم می شد و کیرش بین رون هام بود و به هم مالیده می شدن با دستاش کونمو می مالید دیگه توی حال خودش نبود و قربون صدقه م می رفت و میگفت تو مال من شدی محبوبه می فهمی چقدر تو خوشکلی دختر و لبامو میخورد و روی کونم و بدنم دست کشید دستشو از زیر برد روی کسم و لبه های کسمو که خیلی کویک و نرم بودنو از هم باز کرد و کیرشو دقیقا گذاشت لای کسم و با دستش کونمو گرفت و بالا و پایین می کرد کیرش قشنگ لای کسم کشیده می شد و بالا و پایین می شد لیز شده بود تا اینکه انقد حشری شده بود که چشماشو برای لحظه ای بست و یه آه عمیق کشید و من یه خیسی بین پاهام حس کردم همون لحظه منو کشید بالا جوری که صورتم روی صورتش بود و لبامو کرد توی دهنش و مک میزد و توی چشام نگاه کرد و گفت محبوبه تو زن منی همیشه زن و شوهر بازی خب با نگاه تایید کردمو چون ازش حساب می بردم و خجالت می کشیدم توی اون باغ آلبالو دنیای من و بعد از این من عوض شد و همیشه دیگه توی مشت هومن بودم هم دوستش داشتم و هم احساسات منیکه هنوز بچه بودم بهش عوض شد و من و هومن دنیای دیگه ای رو با هم شروع کردیم دنیای منیکه بچه بودم و با دستای هومن وارد دنیای بزرگترها شده بودم رابطه من و هومن سال ها ادامه داشت اون پخته تر می شد و من جوان تر و زیباتر اون هیچ وقت ازدواج نکرد اگه دوست داشتید بقیه داستان ها و اتفاقات من و هومن رو براتون می نویسم و میذارم ممنون که وقت گذاشتید و خوندید نوشته

Date: February 18, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *