بهنام و کتایون ۱

0 views
0%

این داستان کاملا تخیلی است بهنام ۱۴ سال داشت که پدرش در یک تصادف فوت کرد مادرش برای بزرگ کردن بهنام هیچ دغدغه ای نداشت به جز تنبلی او پدر بهنام آنقدر برایشان به ارث گذاشته بود که نگرانی مالی نداشته باشند و بهنام ۱۶ ساله تصور می کرد که نیازی به تحصیل ندارد درس نمی خواند و تکالیفش را درست انجام نمی داد و این سرآغاز دعواها و کشمکش های هر روز او و مادرش بود بهنام و مادرش در یک آپارتمان شیک هشت واحدی زندگی می کردند آنها ساکن واحد پنج بودند و به تازگی زن تنهایی به واحد یک نقل مکان کرده بود زنی مرموز زیبا و درشت اندام که توجه همه مردهای ساختمان را به خودش جلب کرده بود روزی از مدرسه مادر بهنام را خواستند بهنام تکالیفش را انجام نداده بود و معلم برای چندمین بار او را از کلاس اخراج کرده بود وقتی از مدرسه برگشتند از همان دم در دعوایشان شروع شد زن درمانده شروع به زدن بهنام کرد و پسر گستاخ بر سر مادر فریاد می زد و به او فحش می داد کتایون همان همسایه تازه وارد پشت پنجره ایستاده بود سیگار می کشید و دعوای آنها را نگاه می کرد چیزی که توجه کتایون رو جلب کرده بود خوش اندامی مادر و پوست سفید بهنام بود لباس فرزانه مادر بهنام در کشمکش با پسر حیف نانش به هم ریخته بود و تقریبا می شد سینه های برجسته او را دید جرقه ای در ذهن کتایون درخشید فورا لباس پوشید و به حیاط رفت ابتدا مادر را آرام کرد او را روی نیمکت توی حیاط نشاند و کمی به سر و وضع فرزانه رسید چشم های کتایون درست شکار کرده بود فرزانه زنی زیبا خوش آرایش و بسیار سکسی بود که می توانست آرزوی همخوابی هر مردی باشد و بهنام هم با پوستی سفید موهایی روشن چشم هایی دیوانه کننده و لب هایی درشت دست کمی از مادر نداشت فرزانه که آرام شد کتایون مشکل را جویا شد فرزانه به او از بهنام گله کرد و کتایون خوب گوش کرد بهنام گوشه ای ایستاده بود و این همسایه تازه را برانداز می کرد نشانه های بلوغ کم کم در او نمایان می شد و زن ها نظر او را بیشتر از گذشته به خود جلب می کردند حرف های فرزانه که تمام شد کتایون دستی روی شانه های او گذاشت و گفت قربونت برم من چرا انقدر حرص می خوری جوونه دیگه بذار من باهاش صحبت می کنم تو برو خونه یک کم استراحت کن من ببینم حرف حساب این خوش تیپمون چیه فرزانه ابتدا نپذیرفت اما کتایون با چرب زبانی رامش کرد و او را به خانه فرستاد فرزانه با تردید بالا رفت در حالی که حس دوگانه ای به کتایون داشت رضایت از وجود یک هم صحبت و تردید درباره دلسوزی های ناگهانی کتایون کتایون بهنام رو صدا کرد بهنام نزد او آمد و با خجالت در برابرش ایستاد کتایون دستی به صورت بهنام کشید و موهای بهم ریخته اش را مرتب کرد عطر کتایون بهنام را مست کرده بود کتایون به بهنام گفت دوست داری بریم بالا یک کم گپ بزنیم بهنام خشکش زده بود چی بهتر از این کتایون زیبا و درخشنده از او دعوت کرده بود بهنام من و من کرد و گفت والا نمی دونم کتایون گفت این یعنی دوست داری بیایی لبخندی زد و دست گذاشت روی شانه های بهنام و با هم به آپارتمان کتایون رفتند بهنام قدی در حدود یک و شصت دارد و بدنی خوش اندام وقتی می رفتند کتایون او را براندازی کرد و حس خوبی در اون دوید یک هیجان مثال زدنی که در برق چشم های کتایون نمایان بود وارد آپارتمان که شدند کتایون از بهنام خواست روی مبل بنشیند بدون اینکه چیزی بگوید مانتویش را درآورد و اندام زیبا و سینه های بزرگ و خوش فرمش را در برابر چشم های حیرت زده بهنام به نمایش گذاشت عزیزم چیزی می خوری برات بیارم نه خیلی ممنونم زحمت نکشید کتایون آمد و در برابر بهنام نشست پاکت سیگارش را برداشت سیگاری بیرون آورد و آن را در میان انگشتان کشیده با ناخن های لاک زده اش به رقص درآورد با ناز بسیار سیگار را میان لب های سرخش جای داد و آتش زد بهنام میخکوب تماشای دلبری های کتایون شده بود خوب بگو می شنوم کتایون پکی به سیگار زد چی بگم حرف حسابت چیه من که چیزی نمی گم مامان همه اش به من گیر می ده گیر می ده چون مادرته چون نگرانته چرا درس نمی خونی درس خوندن مسخره است من نیازی ندارم چرا بابام خدا بیامرز انقدر برام گذاشته که نیازی نداشته باشم دوست ندارم درس بخوونم پس چی دوست داری سکس با دخترها ناگهان بهنام سرخ شد هرگز انتظار چنین حرفی از کتایون را نداشت به من و من کردن افتاد و گفت والا چی بگم شما چقدر رک حرف می زنید خوبه یا بده نه خوبه خیلی خوبه مامان من اصلا اینجوری نیست خوب اگه خوب بهت می گم که من می خوام باهات سکس کنم انگار برق بهنام را گرفته بود دهانش باز مانده بود و حالا داشت جور دیگری کتایون را نگاه می کرد زن دلفریب پاهای کشیده و خوش تراشش را روی هم انداخته بود و با عشوه گری به سیگارش پک می زد خوب چی می گی بهنام گُر گرفته بود کامش خشک شده و احساس می کرد به سختی می تواند حرف بزند کمی در جایی که نشسته بود جابجا شد و سرانجام گفت شما خیلی خوب و زیبا هستید کتایون مهلتش نداد این یعنی آره تو هم می خواهی سکس کنی اما یک شرط دارم چه شرطی من ترنس هستم دوجنسه ام اگه می خواهی منو بکنی من هم باید بکنمت یعنی چی یعنی این کتایون سیگارش را تو زیرسیگاری گذاشت و بلند شد در برابر بهنام ایستاد و ساپورت سفیدش را پایین کشید و آن زمان بود که بهنام فهمید دو جنسه یعنی چی یک کیر با اندازه ای متوسط از میان پاهای کتایون بیرون آمد و چشم های بهنام را از تعجب خیره کرد حالا متوجه شدی کتایون دوباره روی مبل نشست و اجازه داد بهنام به خودش بیاید حسی آمیخته از شهوت تعجب و ترس او را فرا گرفته بود بهنام تجربه سکس چندانی به جز چند بار لاپایی حال کردن با دوست دخترهایش نداشت و طبیعی بود که بخواهد با کتایون سکس کند از طرفی کتایون کص نداشت و به جای آن با کیری روبرو شده بود که او می خواست در بهنام فرو کند هیچ پسری دوست ندارد کون بدهد و کونی شود اگر دوستان او می فهمیدند چی اگر مادرش می فهمید چی در یک لحظه تصمیمش را گرفت بین خودمون می مونه عزیزم من برای چی باید اینو به کسی بگم آره فدات شم بین خودمون می مونه خوب حالا باید چی کار کنم کتایون لبخند شهوتناک و شیطنت آمیز زد و گفت اون با من قربونت برم سکسی کنی که تا ابد فراموش نکنی کتایون بلند شد و ساپورتش را کامل درآورد و بعد از آن تاپ صورتی رنگش را هم با ناز و عشوه های بسیار بیرون آورد سینه های درشت او در پشت سوتین مشکی اش خودنمایی می کرد و ضربان قلب بهنام را دو چندان کرده بود پاشو تو هم لباسهات رو در بیار بهنام آرام از جا بلند شد هیجان سکس همه وجودش را فرا گرفته بود کیرش چنان متورم شده بود که احساس درد می کرد پیراهن و بعد از آن شلوارش را درآورد و با شورت در برابر کتایون ایستاد تا آن زمان کتایون هم سوتینش را باز کرده و روی مبل انداخته بود آمد و دست انداخت دور گردن بهنام و لب های سرخش را روی لب های او گذاشت چشم های بهنام بسته شد احساس کرد لب های کتایون طعم بینظیری دارد او هم دست انداخت دور کمر کتایون و کم کم دستهایش پایین تر رفت همزمان با ورود دست های کتایون به شرت بهنام و لمس لمبرهای کون او بهنام هم لب های او را در کام گرفته بود و نرمی کون کتایون رو تجر به می کرد کتایون از لب های درشت و قلوه ای بهنام دل کند و سر او را به سمت سینه هایش هدایت کرد بهنام سر در میان ممه های کتایون فرو برد و نفس عمیق و شهوتناکی کشید که تمام ریه هایش را از بوی درهم عطر و عرق کتایون پر کرد جوووون دوستشون داری عاشقشونم کتایون جون سر بهنام در میان سینه های او بود که کتایون انگشت اشاره اش رو به سمت سوراخ بهنام برد و آرام آرام آن را ماساژ داد حس شگفت انگیزی در تن شهوت زده بهنام دوید و همه وجودش را فرا گرفت حسی که تا به حال تجربه نکرده بود و وقتی کامل تر شد که کیر کتایون کم کم بلندتر شد و بین پاهای او و در کنار کیرش قرار گرفت و حس بینظیری به او داد بهنام سرمست از نوازش های کتایون سینه های او را یکی یکی در دهان می برد و نوک درشت شده آنها را می مکید و کتایون مست از طراوت و تازگی بهنام از اینکه این نازنین زیبا در آغوش او جای گرفته بود سعی می کرد با حس بیشتری و داغ تر بهنام را لمس کند و از اندام او به ویژه کون خوش فرم و سفیدش لذت ببرد کتایون زانو زد و کیر بهنام را در دهانش فرو برد بی اندازه لذیذ احساسش کرد و با همه وجودش آنرا می خورد بهنام دست در میان موهای طلایی کتایون برده بود و از خود بیخود حرکت آرام و دلنشین کتایون را نگاه می کرد احساس می کرد چیزی نمانده همه وجودش و جانش از نوک کیرش بیرون بزند داره می یاد و فوران آب بهنام در دهان کتایون تا قطره آخرش را سر کشید بهنام بعد از تجربه آن حس فوق العاده ارضا شدن احساس کرد پاهایش سست شده است کتایون بلند شد و با تاپش دور دهانش را پاک کرد دوباره به لب های بهنام حمله کرد و آنها را در کام گرفت بهنام از خود بیخود رام کتایون شده بود و با او همراهی کرد دوباره سینه هایش را خورد و دست در میان لمبرهای کون کتایون برد و لمس آن نرمی و لطافت دوباره جان تازه ای به او داد کتایون روی مبل نشست و بهنام را پیش کشید بهنام در برابر او زانو زد و کتایون بدون اینکه چیزی از او بپرسد کیرش را در دست گرفت و در دهان بهنام فرو برد سر بهنام را در دست گرفته بود و شهوتناک آن را تکان می داد به طوری که گاهی بهنام احساس می کرد نوک کیر زن به حلق او می رسد و حالش را بد می کرد بعد از یکی دو دقیقه که بهنام برای کتایون ساک زد کتایون او را روی مبل نشاند پاهایش را روی دوش خود گذاشت و کیر بهنام را در دهانش فرو برد و دوباره ساک زد با این تفاوت که این بار انگشت اشاره اش را خیس کرد و آرام آرام در سوراخ بهنام فرو برد بهنام لذت می برد اما وقتی یک انگشت شد دو انگشت و بعد از آن سه تا درد کمی به سراغش آمد کتایون تندتر ساک می زد و حرکات دستش را تندتر کرده بود کیر کتایون در حال انفجار بود خوب نوبت کون دادن حاضری بهنام که پاسخی جز مثبت نداشت با سر پذیرفت کتایون کیرش را با آب دهانش خیس کرد و روی سوراخ بهنام گذاشت آرام آرام فشار داد بهنام تا به حال چنین دردی را تجربه نکرده بود و با دست هایش مانع از این می شد که کتایون بیشتر فشار آورد اما کسی جلودار زن شهوت زده نبود و مست از لذت فراوان بیشتر فشار آورد رنگ چهره بهنام از درد زیاد به سرخی می زد تا اینکه تمام کیر کتایون در او جا گرفت کتایون نفس عمیقی کشید و آرام آرام تلمبه هایش را شروع کرد نرم و بدون عجله کیرش را عقب و جلو می کرد و ناله هایش کم کم شنیده می شد بهنام تسلیم کتایون شده بود و چاره ای جز پذیرفتن او نداشت تل مبه های کتایون شدت گرفت و حالا داشت محکم تر به کون سفید و گوشتی بهنام ضربه می زد سوراخ بهنام بازتر شده بود و حرکت کیر کتایون روان تر شده بود بهنام چشم هایش را بسته بود و با کیر خودش ور می رفت کتایون کیر او را در دست گرفت و همزمان با تلمبه زدن برای او جق می زد لذت در چهره هر دو بیداد می کرد بهنام هرگز فکرش را نمی کرد که از کون دادن لذت ببرد و حالا داشت زیر ضربه های محکم و تند کتایون سرخوشانه حال می کرد کتایون از بهنام بیرون کشید او را بلند کرد و خودش روی مبل و به روی زانوهایش قرار گرفت کونش را به طرف بهنام گرفت و با دو دست از وسط لمبرهایش را باز کرد حالا نوبت توئه با همه وجودت منو بگا بهنام کیرش را خیس کرد و به پیروی از کتایون آن را آرام و به آهستگی در سوراخ کتایون فرو برد سوراخ کتایون بازتر بود و کیر بهنام راحت تر در او فرو رفت و در پی آن زودتر تلمبه زدن های بهنام شدت گرفت سرمست و از خود بیخود در کون زن تلمبه می زد و چشمهایش را بسته بود کون کتایون بزرگ و بینظیر بود و بهنام بینهایت از آن لذت می برد بهنام دوباره احساس کرد که جانش در حال فوران است دارررررم می یام و آب بهنام با شدت فراوان در کون کتایون پاچیده شد بهنام بی حال و فروکشیده بر روی کتایون خم شد و بغلش زد کتایون او را بلند کرد و روی مبل نشاند کیرش را در دست گرفت و به تندی جق می زد و در نهایت همه آبش را روی سینه بهنام خالی کرد هر دو سرخوش و بی رمق کنار هم روی مبل رها شدند کتایون پوست سفید بهنام را با انگشتهایش نوازش می کرد و حس خوب ارضا شدن بهنام رو تکمیل می کرد بعد از گذشت زمان اندکی به خود آمدند و لباس پوشیدند که ناگهان زنگ آپارتمان کتایون به صدا درآمد فرزانه پشت در بود ادامه دارد نوشته ترنی

Date: January 15, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *