تلخ ترین آشنایی

0 views
0%

سلام عليكم اميد وإرم همه عزيزان خوب باشند من حماسه هستم و ٢٢ سالم هست و به لندن زندگي ميكنم بيست و هفت سال است اينجا هستيم با خانواده و سه بار شده به ايران رفتم هموطنانم را ديدم ولي خاطره خوشي از إنجا ندارم ميخواهم خاطره اي از إنجا برايتان تعريف كنم اما اول پوزش ميخوام بخاطر كمي و كاستي نوشتاري و غلطي املا و انشايي چون درست فارسي بلد نيستم دوما من از مبايل اين نوشته را تايپ ميكنم كمي مشكل است برايم من از يك خانواده بسيار مذهبي هستم و اينجا مثل سايرين حجاب را دور نه انداختيم هميشه آرزو داشتم كه با يك پسر مسلمان و هم زبانم ازدواج كنم كسي كه مثل خودم آداب ها را رعايت كند بهتر بگويم عادت اروپايي نداشته باشد دو سال پيش ايران رفته بودم إنجا با يك داكتر كه تقريبا سي سال داشت معرفي شدم و خيلي پسر خوب به نظر ميرسيد و خيلي ادم مذهبي خلاصه انچه يه مرد ايده ال كه من به ذهنم مجسم ميكردم اون بود مدت يك ماه كه ايران بودم همه روزه اورا ميديدم و بأهم گفتگو ميكرديم و بلاخره إبراز علاقه كرديم به همديگر از او وقت هميشه تماس تلفن و مسج ميكردم او از وضعيت اقتصادي خود شكايت ميكرد و هميشه از من مي خواست برايش زنگ بزنم و من اينكار رو ميكردم چون دوستش داشتم و حتي با تلفن سكس هم داشتيم خيلي ابتدائي همين طور آدامه داشت گاهي سكس ميكرديم به تلفن گاهي هم هميشه به من گوشزد ميكرد كه مواظب خودت باش و حجابت هيج وقت خراب نشود من عاشق اين رفتار تو هستم سال ديگر كه رفتم دوباره ايران بأهم ديديم و من به مادرم معرفي كردم او هم مرا به خانواده أش معرفي كرد خيلي خانواده ساده و زندگي ساده داشت اما با محبت و صميميت خاص ميرفتيم گردش گاهي روزها خونه شان ميرفتيم و بأهم لب ميداديم و منو به اغوش ميكشيد و دست به قران ميگذاشت كه دوستش دارم پسر خيلي شهوت انگيز نبود دست به سينه و يا كوسم نكرد اما منم أجازه أش هم نميدادم بهر حال توي اين مدت كه بأهم رابطه داشتيم ازم زياد پول گرفت به بهانه هاي گوناگون بلاخره يكروز ازم خواست كه پسورت إيميل ات را بده من ميخوام ببينم منم برايش دادم يك كليپ رقص خودم و دختراي ديگر بود به يك دوستم إيميل زده بودم جشن عروسي بود اوره ديده و گرفته بود خوب براي من چندان باك نداشت دوستم پسر بود اين از طرف من برايش إيميل زده بود و هزار حرف هاي زشت زده بود مرا پيش خانواده ام چون مام جونم هم خبر شد و ديگر دوست أنم بي أبرو كرد و مرا تنها گذاشت كه تو دختر خوبي نيستي خانواده من ترا نميخواهم و هر زني اگر مثل تو بي باك و ساده باشد من هرگز ازدواج نميكنم حرف هايش خيلي برايم إزار دهنده بود مرا پشيمان كرد از دوست داشتن كسي ازين بابت بارها براي خودم گريان كردم كه خيلي احمق بودم و اون بك هوس باز بوده و با چندين دختر فقط براي پول اين كارو ميكرده و وعده ازدواج ميداده حالا هم يه أفغان از من خواستگاري كرده و هميجا زندكي ميكند با خانواده اش پسر خوب به نظر مياد نميدونم چه تصميم بگيرم چون اعتبار ندارم به زمانه و مردمانش خوب حرفهاي من پراكنده بود از همه هموطنانم بابت اين پوزش ميخوام

Date: August 17, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *