حماقت من و کردن زن شوهر دار

0 views
0%

من سینا هستم و این دومین خاطره ایه که میخوام براتون بنویسم اما لازمه در مورد خاطره قبلی توضیح بدم که اسمش ادا تنگا بود مورد اول اینکه دوستان گفتن دروغ بوده باشه شما خوبید چه لزومی داره یه ساعت تکست کنم و دروغ بنویسم و مورد دوم سر تاریخ بود که دوستان از بس جلق زدن نفهمیدن اشتباه تایپی بوده و 92 رو به اشتباه 93 زدم در هر صورت شما خودتون مختارید که هر طور که دوست دارید فکر کنید و در مورد این داستان بجز اسم ها حتی یک کلمه اون هم دروغ نیست یه پیکان وانت از ایران خودرو خریده بودم بصورت اقساطی و بخاطر تصادفی که با ماشین دیگم کردم ناچار شدم اونو بفروشم تا خرج تصادف رو بدم ماشین رو به یکی از دوستانم دادم و مبلغ سه میلیون تومنش رو موکول کرد به برج 3 برج 12 معامله کردیم پول رو نداد و من هم چک ایرانخودرو رو پاس نکردم خلاصه گذشت تا اینکه یکی از دوستان مشترکمون که بشدت انسان موجه و خوبیه اومد و مشکل رو حل کرد یه پیرمرده هفتادو چند ساله شما وقتی که چکت برگشت میخوره باید بری و تاییدیه رو از بانک بگیری و برای ایرانخودرو ارسال کنی یه روز همون دوست مشترک اومد و گفت که برای فک پلاک لازمه که اینکارو بکنیم با هم رفتیم بانکی که حسابم اونجا بود و کارهای لازم رو انجام دادم از در که اومدیم بیرون دیدم یه داف خوب داره رد میشه یه چش تو چش شدیم یه کله انداختم براش دیدم پا داد جلو پیریه ام روم نمیشد سوارش کنم سریع شمارمو که توکاغذ نوشته بودم براش انداختم زمین من همیشه شماره آماده تو ماشین دارم البته انقد پیاد رو شلوغ بود که تصور نمیکردم برگرده اما دیدم همون لحظه برگشت و شماررو برداشت ضمنا با یه دختر بچه بود خلاصه پیریرو رسوندم تا یجایی پیادش کردمو خودمم برگشتم مغازه نیم ساعت نگذشته بود دیدم زنگ زدو طبق روال شروع به صحبت کردیم یکم که گذشت گفتم بچه همراهت کی بود گفت دخترم گفتم جدا شدی گفت نه پشمام ریخت همیشه خط قرمزم زن شوهر دار بود و با اولین صحبت سری میپیچیدم و کات میدادم اما نمیدونم چرا تیریپ نصیحت گرفتم و اون زنه هم مثل یه شیطان تو جلدم رفتو فاز تنهاییو این خزعبلات منم گفتم اوکی فقط در حد تلفن و نه بیشتر اونم ظاهرا قبول کرد و قرار بر همین شد اما تو حرفاش دائم سوالات سکسی میپرسید و منم جواب میدادم به نوعی همه چی برعکس شده بود اون سکس میخواست و من فرار میکردم و برای جفنگیاتشم دائم کسشعرای روشنفکرانه میاورد از یه طرفی باید اعتراف کنم خودمم بدم نمیومد اما خیلی میترسیدم از عاقبتش خلاصه دو روز تلفنی صحبت کردیم خیلی راحتم صحبتای سکسی میکردیم همش سعی میکرد سکس تل کنه تا روز سوم با هم قرار گذاشتیم رفتیم بیرون شما تصور کنید با یه داف جوهر رفتی بیرون برات دائم عشوه میاد خوب واقعا خیلی سخته بخوای خودتو کنترل کنی زدم تو یه جاده فرعی یکم لب بازی کردیم کلا منم خیلی شهوتیم بقوله بچه ها اراده کنم این کیر بی صاحبم میشه مثل گرز کارشو خوب بلد بود سریع دست انداخت کیرمو از رو شلوار گرفت و میمالوند خوب منم آدمم حشریم شده بودم گفت بخورمش گفتم بخور حالا حساب کنید تو یه جاده فرعی که هر لحظه امکانش هست یکی برسه کیرم تو دهن یه زنه شوهردار هم خیلی هوس آلود هم با ترس خیلی زیاد یه ده دقیقه ای خیلی شیک و مجلسی میخورد منم هم لذت میبردم هم اطراف رو میپاییدم کسی سر نرسه خلاصه بش گفتم بیخیل کسی بیاد بگا میریم اونم قبول کردو رسوندمش تا یه جایی اون رفت اما من موندم با کلی سوال نمیدونم میتونید درک کنید یا باز مثل انسانهای اولیه میگید دروغه و ملجوقه و این حرفا اما درگیریه شدیدی داشتم بین کیرم و مغزم و وجدانم از یه طرف میدیدم یه کص هیولا التماس میکنه بکنمش از طرفی میگفتم اون شوهر داره سینا چقدر تو حرومزاده ای خدا شاهده یک کلمش پس و پیش نمیشه عین واقعیت خیلی جنگیدم با خودم به این نتیجه رسیدم بیخیالش بشم باورتون نمیشه تو مغازه شبیه جنازه بودم کارگرم میگفت چت شده من حرف نمیزدم اولین بار بود تو زندگیم همچین حسی داشتم تو همین افکار و کشمکشها تو ذهنم بودم دیدم زنگ زد سلام سینا خوبی عشقم مرسی شما خوبی شما این چه طرز حرف زدنه حالا شدم شما ببین ندا عزیزم عشقم میخوام یه چی بگم نمیخوام ناراحت بشی اما بخدا من نمیتونم تو این رابطه بمونم دیگه نمیخواد ادامه بدی میدونستم توام مردی نیستی که بشه بهت تکیه کرد نه بخدا بحث این حرفا نیست اما تو شوهر داری میفهمی اینو تو صاحب داری اون بدبخت داره مثل خر کار میکنه برای اینکه تو تو آسایش باشی من باید چقدر رذل باشم که بخوام سو استفاده کنم کی گفته سو استفاده من خودم دوس دارم با تو باشم ندا جان شرمنده من نمیتونم باشم شرمنده بای حرف آخرت همینه اولو آخرم همین بود اکی بای بیغیرت وقتی قطع کرد خیلی خوشحال بودم پر از انرژی شده بودم داشتم آهنگ گوش میدادم دیدم اس ام اس داد سینا یه خواهش بکنم نه نمیگی تا چی باشه من پس فردا تولدمه میشه برای آخرین بار همو ببینیم گفم نه اما ول نمیکرد بازم اون حس شیطانیه مزخرف اومده بود سراغم کم کم اس ام اسا رفت به سمت کص و کون خلاصه باز منه خر قبول کردم که پس فردا همو ببینیم اون روز و فرداش زیاد تلفنی با هم میحرفیدیم دائمم از سکس میگفت منم ترسم ریخته بود هی میگفت یه کصی بت بدم که تا بحال کسی نداده باشه بهت گذشت تا شبی که فرداش قرار داشتیم تا ساعت 2 با هم اس ام اس بازی میکردیم فک کنم تو بیتاک برام جالب بود که شوهرش اصلا بهش گیر نمیداد تا 2 صبح چیکار میکنه تو گوشیش و عجیبتر اینکه زنگم بهم زد تمام حرفامونم حول این محور میچرخید که فردا یه سکس بینظیر خواهیم داشت بای که دادیم باز مستاصل شدم باز اون وجدان بازدارنده اومد سراغم گفتم هر چه بادا باد کص ننش فردا جوابشو نمیدم فردا ساعت قرار داشتیم منم اون روز دادگاه داشتم ساعت یازده اما جلسه قبلیه دادگاه تا ساعت طول کشید من رفتم تو طرفمم نیومده بود اما با قاضیه سر حرفو باز کردم عمدا اونم خیلی خوش صحبت بود تا ساعت دو حرف میزدیم هی میگفت کاری نداری مزاحمت نباشم منم میگفتم نه حاج آقا حتما حکمتی بوده که با هم بیشتر آشنا بشیم دادگاه حقوقی بود و قاضیشم خیلی ردیف بود از دادگاه اومدم بیرون گوشیمو گذاشته بودم تو ماشین همین گوشیمو برداشتم دیدم 37 تا میس کال و 5 تا اس ام اس ازش داشتم که تو آخری یه متن نوشته بود که خیلی نامردیو کصکشیو از این حرفا من بهت گفتم تولدمه خیلی فحش داده بود بهم خواستم بش زنگ بزنم گفتم بخیال کشیده بیرون دیگه تا از پارکینگ دادگاه اومدم بیرون دیدم حرومی زنگ زد تا جواب دادم شروع کرد به فحش دادنو توهین کردن اونجا بود که گفتم این باید کرده بشه وقتی خودش میخاره من چه کنم گفتم کجایی گفت خونه گفتم بیا سر کوچه قبول کرد رفتم دنبالش سریع بردمش مغازه بردمش بالا خودم خیلی گرسنه بودم اومدم تو مغازه یکم غذا خوردم یه ویاگرا و یه کاندوم تاخیری برداشتم رفتم سر وقتش گفتم این باید جوری بده که دیگه هوس دادن نکنه رسیدم بالا بدونه مقدمه پرید تو بغلم شروع کرد لب خوردن به حق که تو کارش بشدت حرفه ای بود بعد از کلی لب خوردن رفتم سراغ سینه هاش مانتوش و در آوردم یه تاپ تنش بود که آزاد بود سینه هاشو در آوردم و شروع کردم به خوردن یا خیلی حشری بود یا داشت اداشو در میاورد صداش خیلی بلند بود شلوار سبزم تنش بود شلوارشم در آوردم شورت مشکیه تور توریشو زدم کنارو تو همون حالت خوردنه سینه هاش دستمو میکردم تو کصشو روشو میمالوندم اونم موهامو چنگ میزد بهم گفت کصمو نمیخوری گفتم نوچ کلا از این کار بدم میاد اونم کیرمو گرفته بود تو دستشو داشت میمالید گاهی آروم گاهی وحشیانه تو همون حالت بهش گفتم کصکش نکنیشا لازمش دارم خندش گرفته بود بعد یکم منو داد عقبو کیرمو کرد تو دهنش چنان ساکی میزد دلتون نخواد احساس میکردم همه روده هام میخواد از سر کیرم بره تو دهنش بعد از کلی خوردن و مالوندن که با حرفه ای گری خاصی اینکارو میکرد وقت کردن شده بود خیلیم حشری شده بود منم شده بودم اما اون خیلی بیشتر کصشم کامل خیس شده بود قبلا در مورد فانتزیای سکسیمون گفته بودیم و اون عاشق داگ استایل بود منم اونموقع واقعا ذهنم کار نمیکرد به مدل دیگه و قرارمونم بود از کون بهم بده سریع قمبلش کردمو کص خوش فرمش که بی لبه ام بود من عاشق اینجور کصام به زیبایی هر چه تمامتر جلوم بود کیرمو که دیگه شبیه یه چوب شده بود گذاشتم رو سوراخه کصو با فشار دادم تو یکم ادا در میاورد که نمیدونم دردم میادو از این کصشعرا اما هی میگفتم زر نزن کلا خیلی تلاش میکرد که بگه کصم بهترینه چند بار بلند شد هی گفت درد دارم دیگه قاطی کردم گفتم یبار دیگه بلند بشی پرتت میکنم بیرون کصکش پدر رام شد خلاصه منم شروع کردم تلمبه زدن مگه آبم میومد با تمام قدرت و سرعتی که داشتم توش تلمبه میزدم و میکوبیدم یکم که گذشت فهمیدم ارضا شده اما واقعا سیری ناپذیر بود خواستم یه آنتراک بدم که حالش جا بیاد اما گفت سینا جون تو فقط بکن لطفا اصلا مکث نکن منم گفتم چشمو ادامه دادم فکر کنم 45 دقیقه با سرعت تلمبه زدم نزدیکه اومدنم بود بش گفتم میخوام از کون بکنم قبول نکرد گفت دردم میاد بزار برای یدفه دیگه منم اون لحظه اصلا حوصله جدل نداشتم قبول کردم ضرباتمو تند کردمو آبم اومد همونجوری ولو شدم روش اونم خوابیدو یه چند دقیقه ای کیرم توش بود و خوابیده بودم روش حالم که جا اومد بلند شدم که جمع و جور کنیم بریم گفت سینا کصم چطور بود سوالشو نفهمیدم گفتم خوب مثل همه کصای دیگه بد نیود گفت تنگ نبود گفتم ای بد نبود گفت آخه هر وقت شوهرم میکنتم تموم که میشه میگه کیرم شکست باورتون نمیشه حرفش تموم شد احساس کردم شوهرش یه ساعت داشته منو میکرده دنیا تو سرم خراب شد هر موقع به جملش فکر میکنم خیلی حالم بد میشه یه گوشه نشستم بدجوری دپ شدم گفت چت شد به روش نزدم گفتم خسته شدم یکم خودشو لوس کرد برام و هی میومد لبامو میخورد و لوسی حرف میزد گفتم جمع کن بریم گفت باشه تشکر کرد ماچم کرد گفت بهترین سکسم بوده انقدر از خودم بدم اومده بود زنگ زدم آژانس اومد بردش رفت اما من موندمو با یه فکره داغون با کلی وجدان درد کلی عذاب وجدان فکر کنم تا سه ساعت اصلا با هیچکس حرف نزدم بعد از اون ماجرا فکر کنم چند صد بار زنگ زد دیگه جوابشو ندادم همه نرم افزارای چتمو پاک کردم تا راه ارتباطیمون قطع بشه چند وقت بعد زنگ زد فکر کنم دو ماه بعد کلی دری وری گفت و گله کرد که نامردیو از این حرفا حداقل انقدر مرد میبودی که تلفن و جواب میدادی و میگفتی برو از این حرفا اما هیچ حرفی برای گفتن نداشتم که خداحافظی کردو همه چی تموم شد اما به جون مادرم از اونروز تا به همین امروز دائم دارم تو زندگیم بد میارم دائم از نظر مالی بشدت افت کردم و همرو حاصل اون کاره اشتباهم میدونم با اینکه فکر کنم من بیش از 50 درصد مقصر نبودم امادوستای گلم نمیخوام فاز نصیحت بگیرم من لاشیترینم بین همه شماها اما خدا شاهده زن شوهر دار پا داره تاوان داره اصلا نرید سمتش اینکه نمیدونم راحته پول نمیخوادو این حرفا جفنگیاتی بیش نیست باعث زندگیه کسی شدن بدجور خدا میزاره تو کاستون و اون خانومایی که شوهر دارن خواهشا هر خواسته جنسی دارید از شوهرتون بخواید مستقیم و بدونه تعارف بهش بگید خجالت نکشید اگه زود انزاله بهش بگید با یه اسپری یا کاندوم تاخیری حل میشه همه چیو از شوهرتون بخواید و نه از یه پسر غریبه که اینجوری هم زندگیه خودتون به آتیش کشیده میشه و هم زندگیه اون پسره احمق که شهوت چشماشو کور کرده ضمنا بعد از اون جریان چندین مورده شوهر دار به پستم خورد که به همشون یه نععععع محکم گفتم و خیلی سبک شدم شرمنده اگه خیلی طولانی بود اما بخدا همش راست بود فقط لطفا توهین نکنید و فحش ندید خواهشا نوشته

Date: August 23, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *