کون دادن در پشت بام

0 views
0%

سلام من آرشم میخوام داستان کون دادنم رو بعد از ۱۲ سال رو تعریف کنم از خودم بگم که خیلی سفید و کونی بزرگ دارم جوری که وقتی میخوام سوراخم رو ببینم باید از هم بازش کنم یکم تپل و کاملا سکسی من قبلا وقتی ۱۷ سالم بود با پسر داییم سکس داشتم البته میدادم ک از اینکه کونی اون بودم لذت میبردم تا اینکه اخیرا توی شهوانی با یکی به اسم محسن آشنا شدم محسن خیلی اصرار داشت برم خونشون خیلی میترسیم اما داشتم میمردم واسه کیر تا اینکه دلم رو زدم به دریا و رفتم خونشون در آپارتمان رو باز کرد و بهم گفت بیا طبقه پنج وقتی رفتم دیدم محسن جلو آسانسور واستاده و بعد از احوال پرسی رفتیم پشت بوم دیدم محسن همه چی رو اماده کرده و بالش و پتوشم آمادست منم که خودم رو آماده کرده بودم بدون مقدمه کنار هم دراز کشیدیم یکم ترسیدم آخه دیوارشون کوتاه بود و میترسیدم کسی ببینه اما محسن گفت نترس هیچ کس نمیاد منم که دیگه شهوت کورم کرده بود کیرش رو کردم دهنم داشتم ساک میزدم که محسن شلوارم رو دراورد و با سوراخم بازی کرد باورم نمیشد محسن منو چرخوند و شروع کرد سوراخم رو لیس زدن داشتم دیوونه میشدم داشتم ارضا میشدم بیچاره ترسید گفت دستمال رو نگه دار آبت اومد بریز توش و شروع کرد خوردن داشتم از حال میرفتم کیرش تا ته توی حلقم بود دیگه نتونستم طاقت بیارم گفتم بیا بکن دراز کشید گفت خودت جاش بده منم که دیونه شده بودم یه تف زدم به دستم و سوراخم رو خیس کردم و در یک آن تا ته کردم توی کونم داشتم جر میخوردم اما لذت داشت دردشم شیرین بود یکم بالا پایین کردم محسن داشت دیونم میکرد خیلی قشنگ سیخ میزد کیرش رو تا زیر شکمم احساس میکردم بعد منو به حالت سگی خوابوند کیرش رو گذاشت دم سوراخم دیگه ازش خجالت نمیکشیدم آخه شده بودم کونی محسن گفتم بکن توش جرم بده محسن هم با یه فشار داد تو و شروع کرد تلنبه زدن کونم رو حسابی دادم بالا تا کیرش تا ته بره تو اونم داشت لذت میبرد منم به ناله افتاده بودم دیگه دیوار کوتاه برام مهم نبود فقط به کیری که توی کونم بود فکر میکردم محسن گفت آبم داره میاد گفتم بریز توش یک لحضه فقط فهمیدم سوراخم داغ شد فهمیدم تمام آبش رو خالی کرده توی سوراخم در آن واحد با این صحنه منم ارضا شدم و ریختم همون دستمالی که محسن بهم داده بود یه دستمال دیگه گذاشتم روی سوراخم و شلوارم رو پوشیدم و بعد از یه لب از هم از اونجا رفتم امیدوارم خوشتون اومده باشه این داستان کاملا واقعی بود فقط نظر یادتون نره نوشته

Date: August 23, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *