یک شب سرد

0 views
0%

باهام قهر بود دو هفته ای بود ندیده بودمش گوشیش خاموش بود کار همیشگیش با این لج بازی میخواست منو اذیت کنه اکثرا برنده میشد منو به زانو در میاورد خیلی دلم تنگ شده بود واسش دیگه داشتم دیوونه میشدم از دوریش بازم مثل همیشه زنگ زدم به خواهرش بعد از احوال پرسی گفتم سمیرا پیش شماست گفت آره آقا سعید گفتم میشه گوشی بدین گفت حتما گوشی داد بهش با یه لحنی گفت الو که انگار مدال دادن بهش که تونسته منو به التماس بندازه من خیلی دوستش داشتم خیلی بهش وابسته بودم اولین عشقم بود اولین دختری که اومده بود تو زندگیم فکر میکردم از دستش بدم دنیا تمومه ولی اون اینجوری نبود میگفت به اصرار خواهرش با من نامزد کرده ولی من گوشم بدهکار نبود فکر میکردم با التماس یا با اسکناس اونو عاشق خودم میکنم خلاصه بعد از هزارتا معذرت خواهی و چاپلوسی تونستم راضیش کنم آخر هفته بیام دنبالش بیاد خونه ما دل تو دلم نبود دو روز مونده بود واسه من دو سال گذشت پنجشنبه رسید رفتم یه دوش گرفتم بهترین لباسم پوشیدم یه عطر تاپ داشتم زدم و کلید ماشین برداشتم کازشو گرفتم سمت ورامین خیلی دور بود بعد دو ساعت رسیدم زنگ زدم درو باز کرد رفتم تو وقتی دیدمش پاهام چسبید به زمین خدایا چقدر خوشگل شده بود تو دلم گفتم ارزش اون همه التماس داشت بغلش کردم بدون سلام لبمو گذاشتم رو لبش محکم بوسیدمش گفتم خانومم آماده ای بریم گفت آره سوارش کردم دم غروب بود و هوا سرد راه افتادیم آروم آروم داشت برف میومد رسیدیم خونه ما خانواده منم مثل من دوستش داشتن بعد یه احوال پرسی گرم گفتم عزیزم برو لباستو عوض کن رفت تو اطاق من منم بعد چند لحظه رفتم درو باز کردم چی می دیدم لخت بود داشت لباس تنش میکرد منو که دید دستش و گذشت رو سینه هاش گفت برو زشته گفتم عزیزم چرا زشته منو تو زن و شوهریم گفت آره ولی فعلا نامزدیم دیدم داره خودشو لوس میکنه رفتم بیرون اومد بیرون یه لباس نازی تنش کرده بود که خوشگلی شو هزار برابر کرده بود شام خوردن و گپ و گفت تموم شد هر کی رفت تو اطاق خودش منم دست عشقمو گرفتم بردم تو اطاق خودم انداختمش رو تخت رفتم تو بغلش مثل بچه ای که سالها از مادرش دور بوده انقدر بوسیدمش که لبام درد گرفت نگاهی به پنجره کردم هنوزم داشت برف میومد همه جا سفید شده بود نور چراغ تو حیاط اطاق مارو هم یکم روشن کرده بود من بودم عشقم و اولین شبی باهاش تنها بودم دستمو گذاشتم رو سینه هاش گفتم میشه دوباره ببینمشون با اون چشمای خمارش گفت آره لباسشو در اوردم یه سوتین تور تنش بود نوک سینه هاش از زیر سوتین معلوم بود داشتم دیوونه میشدم در اوردم سوتین شو یکی از سینهاشو گذاشتم تو دهنم اون یکی رم تو دستم فشار میدادم سفت بود مثل انار نگاش کردم اصلا تو حال خودش نبود با بوسیدن شکمش رفتم پایین شلوارش در آوردم شرتش ست سوتینش بود خط کسش دیده میشد شرتشو درآوردم کسش تپل بود بدون مو رفتم لای پاش کل کسشو کردم تو دهنم لاش پر آب بود منم ندیده همرو خوردم داشتم لیس میزدم داشت آروم آه آه میکرد پاهاش پشتم بود با دو تا دستام رونای تپلش میمالیدم دستشو گذاشت رو سرم فشار داد دهنمو رو کسش خودشو تکون میداد تکوناش زیاد شد یه آه بلند کشیدو بی حال شد ارضاء شده بود میبوسیدمش با هر بوسه بدنش میلرزید التماس میکرد دیگه نبوسمش گفت دارم بیهوش میشم دیگه ادامه ندادم رفتم تو بغلش نگاش کردم گفت چرا اینجوری نگاه میکنی گفتم ارضاء شدی گفت آره تا حالا انقدر حال نکردم خوابونمدش روشکم کونش خیلی تپل و گرد بود لاشو وا کردمو کیرمو گذاشتم لای کونش نمیشد از کس بکنم باید تا شب عروسی منتظر میموندم از کون هم نمی شد چون دختر هرزه ای نبود لا کونش داغ بود و خیس از آب دهن من کیرم لای کونش گم شده بود یکم جلو و عقب کردم حس کردم داره آبم میاد ابمو لای پاش خالی کردم و خوابیدم روش خیلی حال داد مدام این جمله رو تو گوشش میگفتم پشت گردنشو بوسیدمو از روش پا شدم تا صبح مثل یه نوزاد تو بغل گرفتمشو خوابیدیم چند ماه بعد ازدواج کردیم بعد یک سال زندگی ازم جدا شد علتشم همون عشق یکطرفه من بود بیخود و بی جهت روی آب داشتم خونه می ساختم الان چهار سال میشه از هم جدا شدیم و من هیچ خبری ازش ندارم 8 9 8 4 8 8 8 3 8 1 8 2 ادامه نوشته

Date: June 21, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *