با سلام خدمت تمامی دوستان قرار بود که من دیگه ماجراهام رو تعریف نکنم ولی بخاطر ایمیل هایی که دوستان فرستادن و اسرار داشتن من هم یه ماجرای دیگه رو براتون می گم بعد از اومدنم از مسافرت پیش نسرین خانوم بودم نسرین خانوم چند بار تلفن به ثریا خانوم زد و بهش گفت: بیاد تا دور هم باشیم ثریا خانوم گفت: باشه اگه برام جور شد خبری بهتون می دم تا هفته دوم آبان ماه روز یک شنبه ((ثریا خانوم تلفن زد وگفت از سرکارش که تو شماله فقط دو روز بهش مرخصی دادن به نسرین خانوم گفت: فردا (دوشنبه) میام ولی باید سریع برگرده آیدین رو بگو آماده باشه می خوام چند روزی پیشم باشه نسرین خانوم: بهش گفته بود که آیدین دوشنبه و سه شنبه کلاس داره بعد ثریاخانوم: بهش گفته بود که دوشنبه رو سر کلاسش بره ولی اون یه روز رو هماهنگ کنه بعد گفته بود تا شنبه هفته آینده برمی گرده)) خلاصه نسرین خانوم جریان رو بهم گفت من بهش گفتم چیکار داره نسرین خانوم گفت: چیزی نگفته من فردای اون روز رفتم و روز سه شنبه رو اجازه گرفتم
0 views
Date: June 11, 2018
۹