عشقبازی با همسرم

سلام من شاهرخ مستعار عاشق همسرم هستي مستعار هستم ميخواستم يه داستان يا خاطره متفاوت بنويسم ميخواستم بگم زندگي ميتونه هم زيبا باشه هم همديگرو دوست داشت ولي يه چيزي هم لابلاي عشق بايد پر رنگ باشه اونم داشتن يه رابطه سکسي خوب بين زن و شوهره سرتونو درد نيارم ما در عين حال که همديگرو خيلي دوست داريم تونستيم يه رابطه جذاب واسه هم ايجاد کنيم که از لحاظ فکري و جسمي کاملأ ارضا باشيم ما طول روز چندين بار همديگرو بغل ميکنيم ميبوسيم به هم عشق ميديم خانمم منو درک ميکنه تويه خونه لباس هاي باز ميپوشه هميشه سينه هاشو واسه من نيمه عريان ميکنه با استرج تنگ و چسب ون و رنگي تو خونه ميچرخه جوري که برامدگي کسش وخط کسش ميزنه بيرون منو ديوونه ميکنه منم دائم از پشت بغلش ميکنم و دستمو ميزارم رو سينه هاش حسابي بوسش ميکنم خلاصه حسابي عشق بازي ميکنيم بگذريم ميخوام يکي از سکس هامونو واستون تعريف کنم يه روز يه کم مشروب گرفتم بردم خونه ما هر از چند گاهي با هم مشروب ميخوريم چهار پنج تا ميزنيم ولي جفتمون حسابي گرم ميشيم خلاصه شب نشستيم با هم مشروب خوردن چندتا زديم جفتمون گل گونه شديم خانمم يه تاپ مشکي با يه استرچ آبي پوشيده بود هيکلشم ترکه اي و ظريفه نگاه عاشقانه اي بهش انداختم اونم تو چشم من خيره شده بود واقعأ سکسي شده بود آروم رفتم سمتش و لباشو بوسيدم اونم خودشو انداخت تو بغلم حسابي لباي همو خورديم بعد بغلش کردم رفتيم تو تخت شروع کردم به خوردن لباش حسابي گرم شده بوديم خودش سريع همه لباساشو دراورد منم لخت شدم دمر افتاد رويه تخت يه روغن بچه آوردم ريختم رو ش قطره قطره از گردنش ريختم تا سوراخ کونش بعد با دستام روغن و ميماليدم به بدنش واي ديوونه شده بودم بدنش عين ژله شده بود حسابي ناله ميکرد يه کاندوم به کيرم کشيدم آروم گذاشتم دم کسش حسابي خيس بود با يه فشار کسش باز شد و تا ته رفت توش يه آه آروم کشيد و گفت آخيش انگار رو آتيش آب سرد ريختن ميگفت بکن تو کسم عزيزم منم ميکردم اينقدر خيس شده بود که صداي شالاپ شولوپ تو خونه ميپيچيد با هم صحبت سکسي هم ميکرديم واقعأ موقع سکس خوبه همش ميگفت بکن تو کسم جرم بده منم محکم تر ميکردم تا لحظه ايکه با هم به طرز وحشتناکي لرزيديمو ارضاع شديم بعدش تا دقايق زيادي به همون حالت بغل هم خسته ولي با عشق لذت ميبرديم و استراحت ميکرديم و بازم همديگرو ميبوسيديم ما از سکس با هم لذت ميبريم و راضي هستيم من عاشقشم اونم عاشقمه خواستم با اين داستان فرق داستان و زندگي رو بفهميد تشکر نوشته