مهدي ومطره خانوم

0 الرؤى
0%

 

‫من مهدی همکلاس بودیم یر روز که تو کلاس نشسته بودم مهدی امد به من گفت (راستی ا ینم بگم اسم منم‬ ‫مهدی اشتباه نکنید) مهدی اگه میشه برای امتحانای ترم بیای باهم درس بخونیم من گفتم موردی نداره فقط کجا‬ ‫درس بخونیم مهدی گفت معلومه میریم خونه ما گفتم باشه بریم قرارشد از فردای اون روز شروع کنیم‬ ‫بالاخره روز موعود فرا رسیدساعت ده صبح رفتم خونه مهدی اینا درو زدم یدفه دیدم یه دختره خوشگل‬ مامانی درو باز کرد وقتی اون دیدم جاخوردم چون نمی دونستم که مهدی ملخص (أ) قال أخت أعمل مع M. قلت لك أنا المهدي المهدي، وقال انه رأى Ydfh لا تو من با کله رفتم تو عجب‬ ‫خونه ای از خونه ما هم بزرگتر بود من فکر می کردم ما خر پولیم خلاصه رفتیم تو اتاق مهدی شروع کردیم‬ ‫به درس خوندن ولی من همش فکرم پیش دختره بود وای چه اندامی چه سینه های یدفه طلبت منك بعض Nfryd مهدي مهدي مهدي قال كيف يفاجأ قلت له الثلاثاء Takhvahrdarm Vmnh الطريقة وأنا أغني ابني Drstv اسمحوا لي ان اذهب.

تقریبا یه ساعتی درس خوندیم که یدفه درو زدن دیدم خواهر مهدیه برامون میوه اورده بود یه‬ ‫نگاهی به من انداخت گفت این خنگه درس می خونه یا نه خندیدم گفتم نه یدفه مهدی گفت کسشعر نگو بعد‬ ‫درس که تموم شدمن از مهدی خداحافظی کردم رفتم خونه وقتی رسیدم خونه انقدر که تو کف بودم سریع رفتم‬ ‫حموم یع جق توپ زدم همش فکرم پیش خواهر مهدی بودم ومی خواستم که یه سکس با اون بکنم فردای اون‬ ‫روز دوباره رفتم خونشون این سری رفتیم درس بخونیم مهدی می گفت رفتن پدرومادر شون هم رفته بودن‬ آنکارا تا دو هفته هم نمی امدن مهدی به من گفت مهدی امروز حس درس خوندن ندارم مهدی گفت بیا بر یم‬ ‫استخر گفتم باشه رفتیم پاین یه استخر نسبتا کوچیکی بود من مهدی لخت شدیم پریدم تو اب من یه مایو سفید‬ ‫پوشیده بودم که نصف تخمام از لبه شرت بیرون بود ولی خودمونیم مهدی هم خوب کونی بود کلی کیف کردم‬ ‫داشتم به مهدی نگاه می کردم که یدفه نگاهم افتاد به میترا داشت من نگاه می کرد یه لحظه خجالت کشیدم‬ ‫سریع رفتم تو اب یدفه دیدم اون خندید مهدی اون دید ولی اصلا براش مهم نبود خلاصه یخورده نگاهمون کرد‬ ‫رفت من مهدی بعد از این که شنا کردیم از استخر امدیم بیرون ورفتیم دوش بگیریم وقتی من رفتم دوش بگیرم‬ ‫تو حموم یه جق مشدی زدم یه چند روزی گذشت قرارشد دوشنبه ه م برم منم صبح تیپ زدم سوار ماشین شدم‬ ‫رفتم خونه مهدی اینا وقتی رسیدم زنگ زدم میترا ایفون ورداشت گفت بفرماید داخل بهش گفتم مهدی هست‬ ‫گفتش رفته فروشگاه شما بفرماید الان میاد منم که از خدام بود سریع رفتم تو رفتم رو کاناپه تو پذیرایشون‬ ‫نشستم میترا رو دیدم که رفت یه شربت برام اورد وامد کنارم نشست وای چی بگم یه تاپ سفید رنگی که سینه‬ ‫هاش از زیر معلوم بود با یه شلوار تنگ که کسش از رو شلوارش پف کرده بود اصلا قابل وصف نیست منم‬ ‫که از شق دردی میموردم یهو میترا بمن گفت آقامهدی شنیدیم که شما با اینترنت کار می کنید اگه میشه یه ای دی‬ ‫برام بسازید گفتم:ب بكل سرور.

 

ذهبنا إلى غرفة الكمبيوتر في Mitra ، وقمنا بتشغيل جهاز الكمبيوتر الخاص بي ، وحصلنا على موقع Yahoo ، وقمنا بإنشاء إعلان ، ثم جلسنا لسؤالي عما إذا كان بإمكاني الدخول إلى الموقع الذي تمت تصفيته ، نعم ، ولكن ماذا تريد أن ترى؟ يجب أن نقول الآن أي موقع قال عن 4 جنس أنني كنت قرنية ، قلت لنفسي إن لدي فرصة جيدة لأنني واجهت موقعًا ينظر إلى شاشة الشاشة مع ميل لإخبار ميترا برؤية صور مثيرة. قال نعم. أخبرتها أن تذهب إلى موقع هذا الموقع الغذائي ولم أستطع التعامل معه بعد الآن. أخبرتك أنني خرجت من الخزانة ، وعانقته بين ذراعي ، وبدأت في تقبيله ، وكان لعق لسانه في فمي ، وبدأت في لعق رقبته.

‫لب وای چه حالی میداد میترا هم داشت اه می کشید دستم بردم رو سینه هاش فشار میدادم که یه اه کوچیک‬ ‫کشید که منوحشری کرد تابشو یواش در آوردم. وای چه سینه های فکرشم نمی تونید بکنید سینه های نسبتا‬ ‫کوچیک ولی سفت گرفتم شروع کردم به لیس زدن وای چه حالی میداد تو فضا بودم صدای اونم درومده بود اه‬ ‫اه مکرد من دستم یواش از رو شلوار کشیدم رو کسش شروع کردم به مالوندن وای چه نرم بود یه دفه دیدم‬ ‫اونم د ستشو میکشه رو کیرم وای احساس قدرت میکردم یه لب جانانه ازش گرفتم که کم مونده بود خفه شم.‬ ‫دستم رو کسش بود داشتم می مالیدم با لبام داشتم پستونای قشنگشو مخوردم دیگه طاقت نداشتم نجاح باهر، وأنا ألقى سروالي الصنوبر Mytrarv ببطء كما لو عرف الشيطان ما القصة لم يكن يرتدي سراويل عندما سروالي الصنوبر الشعر الأبيض تلعب واحدة نظيفة لدي طريقة حلاوة إن أردت ذلك.

زبونم انداختم لای کسش یواش یواش شروع کردم به لیسیدن و صدای میترا درامده بود فکر کنم خیلی داشت بود من سر میکردکسش خیس شده بود من سر زیاد کردم تند لیس میزدم یدیه همه جارو وردن شده بودته کرد فهمیدم که له ارگاسم رسیده ولش کردم حالا نوبت اون بود بهم حال بده بهش گفتم نوبت برام ساک میزنی گفت نه من بدم میاد من کلی دمغ شدم کس کش ………. کلی بهش حال داده بودم خیلی کونم سوخت اگه برام ساک نمی زد. بهش گفتم باشه اونم منم شلوارم في بوردم دستشو انداخت تو شرتم قصد تونینم گرفت دستش یواش گذا ذا تهنش وای ه شمی میداد گفتمی کریکم قیمیک کشیدم بیرون تو تختش دراز کرید کردم میترا پرده داره کیرم گذاشتم رو کونش ولیترا یترا یدفه چرخید گفت ازا اونجا نه.

قلت لنفسي إن مهدي قُتل على يد يدفة ميترا الذي قال إنني شوكة في الحلق ، لكنه قال إن الأمر ليس على ما يرام ، لقد سمعت أنني قلت إنني سأجرؤ على فعل ذلك الآن. لقد كنت حارًا جدًا ، كانت ميترا تستمتع بالنجاح ، كنت مجنونًا ، وبدأت في التراجع عن طريقة عملها ، ثم التفتت إلي. أحب أن أفعل ذلك من الخلف ، فقلت لها أن تمسك به حتى تصبح أكثر تشددًا ، ثم دفعت رأسي إلى الأسفل ، وضغطت عليه. كنت في المكان الذي بدأت أضخه وألقيه في البريد وفرك بعقبتي. كان الألم في صوتها شديدًا لدرجة أنني شعرت بالصدمة لإعطائها هذا الحمار الأبيض الضيق.

به کیرم کرم ببک ، تایواش میکنم یواشرمیکمم داخل کیترا مالیدم سر کیرم گرفتم فقطذاشتم بود فقط کمییشاری درد داره نصف کردم توکون میترا… .میترا ازد درد داش داد میزد میگفت جر خوردم منم ترسیدم فورا کیرم کشیدم بیرون (ولی واقعا حق داشتکیر من زیده نیست ولیست کلفت تنومنده) تو کسش تلمبه زدم بعد از چند دقیقه دیدم داره ابم میاد کیرم در بیرون و ریختم رو پستونای میترا وای تو اغما بودم بعد یه لب مشدی از میترا گ دراز كشیدیم بعد میترا گ یفت بریمومیمیمیترا گ یفت بعدش من لباسام پوشیدم گفتم میترا من میرم تا اون داداش کس کشت نیومده میترا گفت خیلی حال داد ممنون بعد ازون قضیه من هر چند وقت میترا سکس داشتم.

تاريخ: ديسمبر 17، 2017

اترك تعليق

لن يتم نشر عنوان بريدك الإلكتروني. الحقول المشار إليها إلزامية *