تحميل

جبهة مورو وابنته حفر

0 الرؤى
0%

قصة هذا الوقت مرتبطة بفيلم مثير لأحد أصدقائي المقربين يدعى Asam

مرجان التي كانت زوجة لرجل مشهور ولكن عندما أصبحت صديقة لي انفصلا. ذات يوم

Shahrek Shah Kes (Midon Sanat) ركبت السيارة وكان هناك صبي بجواري

كانت بجانبها سيدة أسقطت المال من يدها وكانت تحاول الاستيلاء عليه لكنها كانت تمسكه في نفس الوقت.

قال مرجان: "ماذا تفعل يا سيدي؟"

قال ماكين ، "أنا آسف ، لكن دعني أرسل أموالي لك" ، ثم لمس قدم مرجان مرة أخرى ، واشتكى مرجان ، وقال السائق: "سيدي".

ماذا تفعل عندما بدأوا يتحدثون عن السائق؟

قال ، انزل. بالطبع ، كنا هنا في الأشرفي وقريبًا ، كما تعلم ، عندما وصلنا ، كما تعلم ، خرجنا أنا وهو أيضًا بقصة جنسية.

وصلنا أيضًا إلى أعلى الساحة أمام البستان ، حيث كنا ننتظر سيارة أجرة إيران الجنس

نظر إلي وقال إنه وسيم للغاية. قلت ربما ، كان لديه عين وحاجب. لقد جاء إلي وركب. ركبت. أتينا إلى شهران. فرهانجسارا معرفت) رأيت شخصًا قادمًا يعرفه حسنًا. أزعجته للحظة ، هز رأسه بلا مبالاة ، قلت ، "أنا أشكان ، كنا معًا بالأمس في سيارة الأجرة ، أتذكر" ، قال ، "أنا معجب بك كثيرًا ، أنت قال ، توقف عن الخداع ، واصلنا حديثنا هكذا ، وسرنا معًا لبعض الوقت. بمجرد أن تعرف ، قال أولاً ، "أريد أن أذهب إلى جنت آباد ، هل ستأتي؟" لا ، لا بد لي من العودة إلى المنزل ، ولكن إذا أمكن ، لدي رقمي. لأنه فعل ذلك بطريقة تجعله مثل ، "حسنًا ، الآن سآخذها منك ، وأخذها مني. بعد ذلك اليوم ، كنا نتحدث ونراسل بعضنا البعض كل يوم ، وقلنا أشياء مثيرة ، على سبيل المثال ، قال دائمًا إنني أكره الجنس الوحشي وأحب ممارسة الحب. "وأنا أمارس الجنس معه كثيرًا ، فالنهاية ليست جيدة ، لكننا لم نمارس الجنس حتى يوم من الأيام ، اشترى ميلاد نور النظارات الشمسية. مشينا معًا ، كان لديه لمسة صغيرة على ظهر ذراعي مع حلماته ، وكان يبتسم دائمًا. حتى ذلك الحين ، نزلنا لتناول الذرة المكسيكية أمام أحد مداخل ميلاد. اشترينا الذرة وسرنا مع النساء باتجاه حديقة فدك (على رأس إيران زامين). شعرت بالسوء ، قلت ، هل تريد أن تذهب ، قال دمي لا ، لا تتحدث معي على الإطلاق. گفتم ok اما چرا اینقدر گارد گرفتی گفت دوس ندارم بیام پیشت اما اگه موقعیتش بود میگم بیا مطبم (آخه ماما بود) گفتم چه فرقی میکنه گفت من راحت ترم گفتم باشه اما بعد اون روز چند هفته ای گذشت تا بهب گفت می تونی امروز بیای منم از خدا خاسته رفتم مطبیش بالای 4 راهه جنت آباد (جنت آباد شمالی) بود رفتم دیدم حسابی آرایش کرده رژ صورتی موهای درست کرده یه T Shirt نارنجی که مینی ناف بود و یه دامن جین پاش بودوقتی رفتم تو تازه فهمیدم چه تیکه ای این مرجان جونه ما پاهای سکسی و لبایی که دیونم میکرد سوتین هم تنش نبود که این سکسی ترش هم میکردیه شربت واسم آورد ونشست رو پام یه کوچولو از شربنت خوردم و لبامو گذاشتم رو لبش اونقدر شیرین بود که تمتمه وجودم شده بود لذت لباشو میخوردم و گاز کوچولو می گرفتم و بعدش رفتم زیره گلوش و شروع کرم به خوردنه زیره گلوش دیدم داره حال میکنه رفتم سمته گوشاشو زبونمو کردم تو گوشاش و پشت گوششو لیس میزدم و با دندونم پشت گوششو لمس میکردم اومدم رو پشت گردنش موهاشو دادم بالا و ی میک حسابی زدم با این که به سختی پوستش میومد تو دهنم اما جاش موند دوباره اومدم تو لباش و مینی نافشو دراوردم ممه هاش مث توپ بودن تو همون حالتی که ممهاشو می خوردم بلندش کردم سرمو آوردم بالا یه لب دیگه ازش پرفتم و گفتم برگرد ، برگشت گفتم دو تا دستاتو بذار رو مبل طوری که کاملا ایتاده نباشی اونم این کارو کرددامنشو دادم پایین یه شورت مشکی فوقاالعاده سکسی پاش بود از پشت شروع کردم به خوردنش کمرش پهلوهاش و اومدم رو کونش یه گاز کوچولو گرفتم از کون تپل و رفتم پایین پاهایه تپل و نرمشو از پایین تا بالا می خوردم اونم حال میکرد چیزه خاصی نمی گفت اما یه صدایی شبیه اااااااااااااااااوووووووووووومممممممممم ازش بلند میشد بع کلی خوردن گفتم بشین رو مبل نشست شرتشو درآوردم یه کس تپل که صورتی صورتی هم بود خواستم بخورمش که نذاشت گفت خواستم کیرمو بمالم به کسش گفت این جانه بریم تو اتاق معاینه رفتیم اون جا دیدم یه یه چیزی شبیه تخت اونجاست که تخت نیست یعنی شبیه یه تخت نصفه و کم عرضه و دو طرفش دو جایه پا داره تا به حال همچین چیزی ندیده بودم گفتم این مخصوصه سکسه گفت نه واسه معاینه ست وقتی بخوایم cervix رو معاینه کنم زنارو می خ.ابونم این جا و پاهاشونو می ذارن رو این دستها بعدشم خودشم همون جوری که می گفت خوابید خیلی با این تخته حالکرده بودم اولین بار بود همچین چیزیو میدیدم لخت شدمو کاندومو دراوردم که بذارم رو کیرم که دید یه نمه خوابیده گفت واستا یه لحطه بلند شد یه چند ثانیه ای کردش تو دهنش و کیرم به محض ورود سیخ شد کاندومو پداشتمو اونم دوباره خوابید پاهاشم گداشت رو همون دسته ها این جوری دیگه لازم نبود پاهاشو نگه داره وقتی کیرم رفت تو یه ذره خشک بود یه خورده که عقبو جلو کردم بهتر شد شروع کردم به تلمبه زدن نم نم صداش بالاتر می رفت دیگه صدای شالاپ شلوپه کسش دیوونم میکرد اونم هی میگفت بکن بکن اایییییی بکن ااااییییی گفت نیادا سرمو به علامته باشه تکون دادم همین جوری تند و تند میکردم و اون اخ اوخ میکرد تا این که گفت وایسا و خودشم بلند شد یه میز کمی اون طرف تر بود رفت اون جا و ایستاده سینه هاشو گذاشت رو میز طوری که کونشو بده عقب و گفت بیا رفتم چسبیدم بهش و کیرمو تو همون حالت کردم جلوش این position هم عالی بود آخه هم کیرم تو کسش بود هم شکمم می خورد به کونش هی تلنبه هام شدید تر میشد یه 7 یا 8 دقیقه ای کردم تا این که اومد چون کاندوم داشتم بعد اومدن هم یه چند دفعه ای دخول خروج داشتم اما دیگه بریده بودم ولو شدم روشو گفتم مرسی مرجان تو خیلی ماهی گفت اما من ارضا نشدم دفعه بعد بیشتر خودتو نگه دار.

التاريخ: يوليو شنومكس، شنومكس
الجهات الفاعلة: اليكس ليجند / هولي القلب

اترك تعليق

لن يتم نشر عنوان بريدك الإلكتروني. الحقول المشار إليها إلزامية *