La madre de la Sra. y el Sr. Saeed

0 vistas
0%

Hola, antes de pasar a la historia de mi madre, déjenme contarles esto. Soy hijo único. Primero, esta es una historia real o cómo contar el mismo recuerdo. Quiero presentarles a mi madre. Pero es muy torpe. No recuerdo decir que es instructor de baile, que mi mamá usa ropa ajustada muy sexy para que todos nuestros familiares no se priven de ver el lindo trasero de mi mamá con ropa ajustada.

بریم سراغ داستان من یه پسر دایی دارم که وقتی 9 سالش بود پدر مادرشو بر اثر گاز گرفتگی از دست داد یعنی فوت کردن اون موقع پسر داییم 9 سالش بود مامانم به دلیل علاقه زیاد به داییم یعنی داداشش و پسر داییم اون اورد پیش ما زندگی کنه خلاصه طوری بود که وقتی مامانم منو به حموم میبرد پسر داییمم با خوش میاورد اینو بگم پسر داییم اسمش سعید 3 سالم از من بزرگتره این حموم رفتن ما تا سن13 سالگی پسر داییم ادامه داشتتا اینکه مامانم دیگه اونو با خودمون حموم نیاورد گفت دیگه خودت بزرگ شدی باید خودت خودتو حموم کنی .خلاصه ولی من با مامانم حموم میرفتم تا اینکه من 12 سالم شده بودبعد از کلی فوتبال بازی کردن تو کوچه اومدم خونه خیلی کثیف بودم تا اومدم خونه مامانم گفت برم حموم تا بیاد منو حموم کنه من چون اب بازی رو زیاد دوست داشتم اون موقع هم تابستون بود هوای گرم جون میداد واسه اب بازی گفتم مامان سعیدم بیاد حموم با هم اب بازی کنیم تا اینو گفتم سعیدم گفت منم بیام حال میده مامانم گفت نه نمیشه سعید گفت عمه خواهش میکنم مامانم بازم گفت نه تو این لحظه دیدم سعید بغض کرد رفت تو اتاق مامانم که بغض سعید رود دید یه تلنگوربه من زد گفت نکبت تو نمیتونی جلوی دهنتو بگیری دیدی سعیدم ناراحت شد بعد منو مامانم که رفتیم حموم از چهره مامانم معلوم بود به خاطر بغض سعید حالش گرفته عذاب وجدان باعث شد مامانم بعد از 5 دقیقه سرشو از حموم بیرون کرد سعیدو صدا زد گفت مگه نمیخواستی بیای حموم بیا دیگه سعید که ذوغ زده شده بود زودی اومد تو حموم خلاصه منو سعید کلی تو حموم اب بازی کردیم خسته که شدیم مامانم گفت بسه دیگه بعد به من گفت شورتتو در بیار تا بشورمت منم شورتم در اوردم مامانم همه جای منو خوب خوب شست حتی کیرمو لای کونمو همه جامو منو که شست بعد بعد گفت منم خودمو بشورمو ریم بیرون تو این لحظه بو که من گفتم مامان سعیدو نمیشوری دیدم مامانم یه نگاه به سعید کرد گفت شرتتو در بیار سعید زود در اورد مامانم همه جای سعیدو بجز کیرشو خوب شست بعد به سعید یه ناه کرد و به کیرش اشاره کرد گفت اونجاتو دیگه خودت بشور خلاصه بعد نوبتم مامانم شد که خودشو بشوره مامانم اروم سوتینشو باز کرد شروع کرد به شستن سینه هاش وای سینه هاش مثل بلور افتاد بیرون داشت سینه هاشو شامپو بدن می زد میشتست شکمشم شست تا رسید به کسش وای وقتی شرتشو اروم پایین کشید معلوم بود که غوس کونش با تنگی شرتش دست به دست هم داده بود که شرتشو به سختی در بیاره شرتو که پایین کشید کس سفیدو نازش مثل یه تیکه الماس بین پاهس خود نمایی میکرد بعد به ما گفت شما به من نگاه نکنید بازی کنید ماهم که خسته شده بودم حال بازی نداشتیم فقط نگاه میکردیم اروم که کسشوبا پاهشو شست من گفتم مامان دستت به پشتت نمیرسه بده من پشتتو میشورم چون همیشه پشت مامانمو من میشستم اون موقع که من چیزی از سکس حالیم نبود شروع کردم به شستن پشته مامانم بعد در این حال گفتم سعید تو هم بیا کمک خیلی حال میده که مامانم گفت نمیخواد تو این لحظه بود که سعید گفت عمه تو منو از حمید کمتر دوست داری مامانم دیدم برگشتو گفت نه عزیزم من هردوتون اندازه هم دوست دارم چرا این حرفو میزنی سعید گفت اخه تو کاراتو به حمید میدی ولی به من نمیدی مامانم گفت نه خوب خواستم اذیت نشی اگه میخوای تو هم بشور وای مامانم پشتشو به ما کرد و منو سعید شرو کردیم شستن پشتش تا رسیدیم به کون ناز مامانم وای شروع کردیم به شستن لپای کون مامانم که سعید به من گفت خوب بشور دیدم با دستش باسن مامانمو باز کرد به من گفت اینجارو هم بشور منم چاک کون مامانمو با سوراخشو خوب شستم شستن مامانم که تموم شد من چشم به کیر سعید خورد که سه برابر شده بود ترسیدم گفتم مامان اونجای سعید چی شده چرا اینجوری شده که مامانم یه نگاه به کیر سعید انداخت یه اخم کرد گفت هیچی نیست پسرم پسرا بزرگ بشن اونجاشون اینطوری میشه بعد گفت زود برین بیرون وخودتونو خشک کنن دیگه بعد از اون ماجرا مامانم سعید وبا خودش حموم نیاورد منم که تا 13 سالگی بیشتر نبرد حموم.

Fecha: mayo 5, 2018

Deje un comentario

Su dirección de correo electrónico no será publicada. Las areas obligatorias están marcadas como requeridas *