Hevalê Hevalê

0 views
0%

Pêvek bi sala çûyî ve girêdayî ye dema ku ez 17 tendurist bûm. Seîd û ez ji sala yekem a lîseyê re pir heval bûn ji ber ku em di polê de em bi hev re bûn û çengên hemî bi hev re bûn. Seîdê spî bi porên şil û çavên şîn û porê pir kurt û ass. Ew mezin bû, lê dorpêç bû, û ez bi xwe jî dest pê nekirim, loma dibe ku rojek ew tiştek çêbibe, lê wî ew nizanibû, û her çend ez
خودم پسر کون گنده و خوشکلي هستم که خيلي از بچه ها تو کفمن ولي سعيد اصلا تو اين نخ ها نبود د فکر مي کرد من هم مثل خودشم که اينحوري نبود.تو اين سه سالي که با هم رفيق بوديم فرصت مناسبي پيش نيومده بود و من dare ji bo pêşniyar ji ber vê yekê, ez qet ji ber ku min dizanî ji bo çi û bi çi re meqbûl ne libar e, bi taybetî jî gava ku Sports alarma xwest ku girêde û Shlvarmvn guhertina çarenûsa me xurttir bû, lê carinan bi nukte ku em bûn, lê bi tenê nukte ne تا اين که پارسال يه روز بعد از اينکه از کانون زبان تعطيل شديم سعيد بهم گفت که دفتر فيزيکم کامل نيست دو روز ديگه هم که امتحان داريم منم
بدون هيح غرضي گفتم خوب بيا بريم در خونمون تا بهت بدم و اونم قبول کرد.وقتي رسيديم در خونه گفتم وايسا تا برم داخل و برات بيارم.وقتي رفتم داخل تازه يادم اومد که امروز مامانم رفته خونه خالم و نيستش و يه جرقه به ذهنم زد که شايد بعد از سه سال امروز بشه يه کارايي کرد.پريدم در کوچه و با کلي طارف سعيد رو بردم داخل و رو تخت نشوندم و گفتم تا تو يه نفسي بکشي من ميرم برات يه چي بيارم بخوري.سريع رفتم تو آشپزچونه يه شربت آلبالو درست ez nav odeyê de çû
دادم به سعيد.سعيد داشت شربت مي خورد که من گفتم بذار منم لباسام رو عوض کنم و شروع کردم به درآوردن پيرهنم و يه تي شرت پوشيدم و همينطور که پشتم به سعيد بود شلوارم رو کشيدم پايين صحنه ي جديدي نبود چون زنگ ورزش هم اين کارو مي کرديم ولي اين بار بعد از اينکه شلوارم رو کامل درآوردم به بهانه ي اينکه جورابم رو درارم کامل خم شدم .اولش سعيد حواسش نبود ولي بعد از يکي دوتا تکوني که به بهانه ي زمين خوردن به خودم دادم ديدم چطور سعيد محو ديدن کوني شده بود ez bi shirt tenik Hftyh nixumandî bû, da ku ez heta Jvassh Chshmny Ngash ku li ser min e ne. Çav li çavan, dema em Andaht serê xwe xwar û ez Brgrdvndm Romo bigirin.
شهوت تو چشماش موج ميزد و کيرش که يکم بلند شده بود از رو شلواره پارچه ايش معلوم بود.همين طور که خم بودم و داشتم مثلا سکه هاي افتاده از شلوارم رو بر ميداشتم و سعي مي کردم کونم رو بيشتر بدم عقب و گرد کنم گفتم ها Ew çi ye? Ma tu caran min dîtiye? سعيد از رو تخت بلند شد و ليوان رو گذاشت رو ميز و اومد پيش من و دست راستش رو گذاشت رو کونم و گفت چرا ديدم ولي نه به اين خوشگلي.من اين رو گذاشتم به حساب شوخي چون باورم نميشد سعيد به اين زودي تسليم بشه البته ne ku ez dixwazim Said ez jî ciwan bû Msbt lê ew her tim li wê derê bû, gava a girl heye sex bi boy çima?
Lê min dît ku wî destê xwe nastand û min veşartî û xwarê. Ez vegeriya û got, Sedeyah? اونم اومد از پشت چسبيد بهم و دستاش رو دوره کمرم حلقه کرد و گفت آره پس چي.منم که از خدام بود گفتم ا اينجوريه پس بيا و در همين حين دست چپ سعيد رو از دور کمرم برداشتم و گذاشتم رو کيرم و سعيد هم شروع کرد از رو شرتم به مالوندن.يواش يواش هم کير من داشت بلند ميشد هم سعيد که ميتونستم بزرگ شدنش رو از رو شلوارش که چسبونده بود بهم احساس کنم.بعد از يه مدت که سعيد داشت با يه دستش کيرم رو ميماليد و کيرش رو روي درز کونم بالا و پايين مي کرد و فشار مي داد يواش يواش دستش رو کرد تو شرتم و کيرم رو ماليد.يکم که گذشت من خودم رو از تو بغلش کشيدم بيرون و تيشرتم رو در آوردم
I ez çûm ser bela Seîd û wî kincên xwe rakir û em herdu jî li shirtê bûn. Gava ku em li wir sekinîn me kincên hevûdu ji holê rakir û ber bi milên hev ve çû. Me hevûdu hevûdu dikir û wek ku min dît ez diçim cum. Min odeya dê û bavê xwe girt û ez spartim wan û qulika darê min kir piştê min Saîd kir qewlê xwe. Ez rûniştim li ser nivîn û leqê min kir û lingên xwe dirêj kir. Saîd Deng ez hatim û li kêleka min rûniştim.Min serê wê hilda û ew avêt ber koxê min .Lê yekem dest bi lêv kir û dûv re jî serê min şil kir û şil kir ت و بالاخره همش رو تا ته مي کرد تو دهنش و در مي آورد هر از گاهي هم کيرم رو ول مي کرد و تخمام رو مي کرد تو دهنش و ميمکيد.فکر کنم الکي مي گفت تا حالا با پسر سکس نداشته آخه خيلي حرفه اي
ساک ميزد شايد هم از دوست دخترش ياد گرفته بود نمي دونم منم فقط چشمام رو بسته بودو و با دستم سره سعيد رو بالا و پايين مي کردم.بعد از چند دقيقه سعيد بلند شد و گفت خوب ديگه نوبت تو هست و دراز کشيد رو تخت و پاهاش رو از هم باز کرد منم رفتم بين پاهاش و رو سينم دراز کشيدم و شروع کردم به ساک زدن اون هم فقط چشماش رو بسته بود و دستاش رو گذاشته بود زيره سرش و حال ميکرد.ساک که تموم شد بلند شديم نشستيم من گغتم سعيد پايه Ma tu Ma hûn kêfxweş bûn? Min got ku ez ji destpêka min re gotibû. Ma min negotiye ku hûn kanê xwar? Ma hûn dizanin ku çiqas zehmet e? Min got, ez her û her du qat-Kun ez jî niha bi tenê ji ya pêşî Êşa ku adeta bi te, bê guman, mafê caran pismamê ku bi salan pîrtir bi zorê ji ber ku min got: Kun pere min ez 5 bû nîşan dide, di heman demê de ji bo cara yekemîn bi rastî ziyanê داره ولي به سعيد اونطوري گفتم که قبول کنه که نکرد و با کلي خواهش و التماس راضي شد که فقط يه بار امتحان کنه و اگر درد گرفت ديگه بي خيال بشيم.رفتم از کشو وازلين رو آوردم سعيد هم رفت رو زمين و سگي نشست و قمبل Made
اونقدر با سوراخش بازي کردم و وازلين زدم تا دو تا انگشتم رو تونستم بکنم تو.به کيرم هم وازلين زدم و رفتم پشت سعيد شروع کرد به التماس که آروم بکن واينا خلاصه سعيد با دستاش کونش رو از هم باز کرد و منتظر بود منم يواش کيرم رو گذاشتم رو سوراخش و يواش هل دادم تا فقط سرش رفت تو سعيد خيلي دردش نگرفت منم ادامه دادم.يکم ديگه فشار دادم تا چند سانت ديگه رفت تو اينجا بود که سعيد يه داد حسابي زد ديگه مطمن بودم که آلان مي خواد درش بياره منم که Ez herdem Said Said bûm û ez nikarim ku hûn hemî zimanên ku di pocket zehmet de bisekinin. Ez jî tûzek ku wî perçeyekî tengkirî bû. ميشد و شروع کرد به فحش دادن.چون مي دونستم مي خواد در بياره محکم گرفتمش و نذاشتم تکون بخوره اون هم التماس مي کرد منم گفتم صبر کن الان عادت مي کني به حال بعدش ميارزه و واقعا هم همينطوريه.

Dîroka: Gulan 13, 2018

Leave a Reply

E-maila te ne dê bê weşandin. qadên pêwîst in *