اسپنک شدن ماندانا

0 views
0%

من ماندانا هستم 26 ساله و دو ساله که ازدواج کردم از همون ابتدا علاقه ی زیادی به خشونت داشتم و در کل بگم که به هیچ وجه مرد خیلی مهربون و رمانتیک نمیتونست احساساتمو ارضا کنه یه مرد ریاست طلب و قدرتمند میخواستم و خیلی خوشحالم که اون رو در زندگیم دارم پرهام شوهرم یک مرد قد بلند و خوش هیکله نمیتونم بگم که خوشگله اما خب جذابیت های خودشو داره ما توی زندگیمون یک روش خاص و شاید عجیب رو داریم و اون اینه که من مطیع پرهام هستم و ازش دستور میگیرم و اگر سرپیچی کنم حتما تنبیهم میکنه به شدت عاشقمه و دوستم داره اما من تحت امر بودن و اقتدارش رو خیلی دوست دارم سر پوششم ارایشم رفتارم و همه چیزم حساسه این داستان یکی از تنبیهات منه چند ماه گذشته به مهمونیی که یکی از دوستان متاهل پرهام ترتیب داده بود رفتیم در واقع پنج خانواده ی متاهل که همه از دوستای دوران دانشگاهش بودن و یکی از اون ها مهمونی داده بود داستان این بود که سر بازی پاسور شرط بندی شد دو نفر از خانوما با دو تا از اقایون بازی میکردن که یکیشون پرهام بود و قرار بود اگر اقایون باختن یکی از دستورات ما رو اجرا کنن و اگر خانوما باختن بلاعکس از بخت بد من دو تا خانوم بازی رو باختن و واقعا اون دو تا از جمله پرهام جر زدن و حالا بماند شرط اقایون یه چیزی بود که ما خانوما رو شوکه کرد اونا خواستن که هر خانومی شیش تا نخ سیگار و سه دقیقه قلیون بکشه من به وضوح میدیدم که پرهام در این تصمیم نقشی نداشته و ناراحته اما هیچی نمیگفت نمیگفت چون میدونست که قبلا به من گفته که تا چه حد از سیگار کشیدن زن متنفره شایدم خودش این پیشنهادو داده که منو امتحان کنه نفهمیدم اخر شرط بود و باید اجرا میشد خانوم ها انجام میدادن و اقایون نامرد غش غش میخندیدن نوبت رسید به من میدیدم که پرهام با نگاهش اشاره کرد نکنم اما من نمیتونستم کم بیارم پس با ترس سیگار رو گرفتم و کشیدم سرفه میکردم نخ دوم سوم یکم یاد گرفته بودم و با وجود اینکه قرمز شده بودم اما رفتم سر قلیون چشمای پرهام گشاد شده بود ترس تمام وجودمو گرفته بود اما واقعا نمیشد بگم نه پیش چند تا از خانومای دوستاش نمیشد خون خون پرهامو میخورد و شاید من بهتر از همه میفهمیدم قلیون رو هم با بدبختی کشیدم اون مهمونی لعنتی بلاخره تموم شد از بقیه که جدا شدیم و رسیدیم به ماشین پرهام با چشمای خونی نگاهم کرد گمشو بشین پرهام من خفه شو ماندانا بشین تحکم صداش به قدری بود که هیچی نگفتم و فقط نشستم با سرعت بالا میروند و من داشتم سکته میکردم میدونستم بیچاره شدم میدونستم میکشتم میدونستم چه خاطرات بدی از سیگار کشیدن مادرش داره و چقدر بهم گفته که حالش از این قضیه به هم میخوره تا خونه یه کلام حرف نزد رسیدیم دم در خونه و از ماشین پیاده شدیم ماشین و پارک کرد و رفتیم تو خونه با کلیدش عصبی درو باز کرد و من قلبم تو گلوم بود یهو بازومو محکم گرفت و محکم هلم داد تو خونه و درو پشت سرش کوبید به هم من امشب میمردم منو میکشت میدونستم جلوی روم وایساد سرمو از خجالت و ترس پایین انداخته بودم چونمو گرفت و اورد بالا ببینمت نگاش کردم چشماش غم زده و عصبی بود قلبم سینمو میکوبید چند ثانیه تو چشمام زل زد و یه دفعه با تمام قدرتش محکم توی صورتم سیلی زد سکته کردم بازومو گرفت وگرنه پرت میشدم یه گوشه دستمو رو گونه ام گذاشتم پرهام من هیچی نفهمیدم غیر اینکه سیلی دوم محکم توی گوشم نشست پرهام عصبانی بود ادبم میکرد امشب بد ادبم میکرد موهامو از زیر شالم چنگ زد سرم رفت عقب فقط خفه میشی فقط صداتو نشنوم پرتم کرد رو زمین و نالیدم لخت شو سریع زود باش میلرزیدم لخت می شدم و خودمو برای تنبیهم حاضر میکردم میدونستم حقمه حقمه مگر یه کلمه که نمیخوام بکشم چقدر سخت بود من احمق همیشه این برام زجر اور بود که جلوی بقیه کم بیارم دیدمش که دستش رفت سمت کمربندش و یخ کردنمو کاملا حس کردم موهامو کشید ااااخخخخخ پرتم کرد روی مبل نصف بدنم روی مبل بود و پاهام از مبل اویزون منتظر داد و فریادش بود و بلاخره شروع کرد سیگار دستت میگیری آره آررررررره جلوی چشم من سیگار میکشی جرئت پیدا کردی اره دو روز زیر پام لهت نکردم جرئت پیدا کردی هر گوهی میخوای میخوری میگفت و من از ترس زبونم بند اومده بود کمربندشو دور دستش پیچید میدونستی توی لعنتی عوضی میدونستی بالا میارم از این کار اما گفتی به عنم به درک بذار کم نیارم تو گوه خوردی لابد پس فردا هم کوس میدی به هر کسی که کم نیاری اره ماندانا میکشمت ماندانا همین امشب زنده زنده چالت میکنم تو این خونه آدمت میکنم به گریه افتادم گریه میکردم و با هر دادش تنم میلرزید پرهام غلط کردم غلط کردم ببخشید ببخشید پرهام کمربندشو اورد بالا و محکم رو پشتم زد شششقققققققق مگه نگفتم خخخخفففه ههههههااااااااان کمربندشو برد بالا و اسپنک وحشتناکم شروع شد شششششششققققققق ششششششققققققق برق از سرم پرید باسنم یهو اتیش گرفت نمیشنوم بشمری نمیییشنوووممم گوه خوردناتو نمیشنوم شششششقققققق اااااییییییی 1 ببخشید ششششششقققققق اااااااییی اییییی 2 ببخشید شششششقققققق شششششققققق شششششققققق گریه میکردم با تمام وجود میشمردمو عذر خواهی میکردم باسنم اتیش گرفته بود جیییییغ 23 غلط کردددممم جییییییییغ 27 گوه خوردم گوه خوردم زد و زد تا اینکه انگار خودش خسته شد جیییییغ جیییییییغ 40 گوووووه خوردددمم کمربندشو انداخت و من ضجه میزدم تا نخوری نمیفهمی که اینهمه کمربند خوردن یعنی چی باسنم اتیش گرفته بود داشتم میمردم پرهام موهامو دور دستش پیچید و بلندم کرد نشست رو مبل و منو خوابوند رو پاهاش پرهام گوه خوردم غلط کردم التماس میکنم نمیتونم گوشش بدهکار نبود دستشو برد بالا و محکم خوابوند رو باسنم تتتتتققققققق گریه میکردم 41 ببخشییییید تتتقققققققققق ااااااااااخخخخخخخ 42 معذرت میخوام تقققققققققققق تقققققققققققق تققققققققققققق داشتم میمردم داشتم میمردم زیر ضرباتش صدام گرفته بود و مثل بچه ایی که از گریه نفس کم میاره نفسم بالا نمیومد 56 گوه خوردم تتتتققققققققققق 57 نمیتونم نمیتونم ببخشید ببخشید پرهام بسه تتتتققققققققققققققق جییییییییییغ 58 تتتتتتتتتتتتتققققققققققققق نننننننننننههه 59 تتتتتققققققققققققققققققققققق غغغلللططططططط ککررردممممممم 66600 پرهام منو از پاش پایین انداخت و روی مبل ولو شد روی زمین ضجه میزدم گریه میکردم باسنم به شدپ میسوخت به شدت درد میکرد کم شده بود اینطوری اسپنک شم صدای نفسای سنگین پرهامو شنیدم با چشمای خیس و بارونیم نگاهش کردم چشماشو بسته بودو سرشو به عقب خم کرده بود و مدام اب دهنشو قورت میداد با اولین قطره ایی که از گوشه ی چشمش چکید فهمیدم بغضش بوده زار میزدم و از خودم بدم اومد که مسبب این همه ازارش شدم پرهام خفه پرهامم پرهام گریه نکن گوه خوردم گریه نکن رفتم زیر پاش دیگه انگار درد خوردم مهم نبود سرمو گذاشتم رو زانو هاش انتظار داشتم که پسم بزنه اما یهو دستشو رو موهام حس کردم که نوازشم میکنه و هق هقم شدت گرفت تو ماندانای منی اره چیکار کردی لعنتی صداش پر بغض و ناراحتی بود من باید خانوم خونمو اینجوری بزنم اره دستشو برداشت سرمو از رو پاش بلند کرد و چونمو تو دستش گرفت و چشماشو دیدم که اشک توش حلقه زده بین هق هقام نالیدم غلط کردم پرهام غلط کردم اشکامو پاک کرد بغض مردونه اش رو حس میکردم بلندم کرد و رو پاهاش نشوندم عاشقش بودم و اونم همینطور سرمو رو شونه اش گذاشت و تا میتونستم گریه کردم اونشب توی اغوش مرد خوب و پر قدرتم خوابیدم و خوشحالم که دارمش که همیشه دارمش روز و ایامتون خوش نوشته

Date: May 7, 2022

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *