خواهرزادم بهترين كون دنيارو داشت

0 views
0%

سلام دوستان عزيز اين يه خاطره گي هس پس اگه تمايلي به همجنسبازي ندارين اصلا نخونين همشم واقعيه و اتفاق افتاده ممنون ميشم اگه بي احترامي نكنين من ارشم ٢٧ سالمه اين خاطره كه ميخام تعريف كنم واستون بر ميگرده به ٥ سال پيش يه خواهر زاده دارم كه الان ٢٢ سالشه به عبارتي اونوقت ١٧ سالش بود قدش حدود ١٧٨ وزنش ٧٢ بود يه بدن عاليييي و خوشكل و سفيد داشت اونا تهران زندگي ميكردن و ما شهرستان رابطمون خيلي خوب بود باهمديگه و حسابي دوست بوديم اجازه بدين بطور مفصل براتون تعريف كنم چجوري شروع شد رابطه يه روز وزنشو پرسيدم گفت حدس بزن خودت منم گفتم بذار بلندت كنم ببينم چقده وزنت اصلا توي فكر گي و سكس و اينچيزا نبودم از پشت گرفتمش توي بغل بلندش كردم واي خداي من چه حس عجيبي همه وجودمو گرفت نرمي كونشو روي كيرم احساس كردم اونروز گذشت و من همش تو فكر بودم تا بالاخره خودمو راضي كردم كه برم سراغش و هرجوري شده مال خودم بكنمش فردا گفتم بيا كشتي بگيريم خوب چون سنش كمتر بود راحت ميخابوندمش روي زمين و از پشت ميفتادم روش عجب حالي ميداد اينم گذشت شب يه گوشيمو گرفت كه بازي كنه يادم نيس چه بازي بود ولي خيلي علاقه داشت و حساس بود روش دمر خوابيده بود و داشت بازي ميكرد داشتم ديوونه ميشدم رفتم پيشش دستمو گذاشتم روي كمرش و كم كم شروع كردم ماليدن گفت نمال مث مرد ماساژ بده اصلا رفتم تو فضا اينو شنيدم شروع كردم ماساژ دادن كمر و گردنشو ماساژ دادم و دل و زدم به دريا با احتياط دستامو گذاشتم روي كون نرم و خوش فرمش يه لحظه يه تكون خورد ولي هيچي نگفت منم كم كم شروع كردم ماساژ دادن قشنگ ٢٠ دقيقه كونشو ماساژ دادم ولي اصلا نميتونستم كار ديگه بكنم كه در زدن و ماجرا تموم شد فرداش اونا رفتن تهران شبش پيام داد كه ماساژ خيلي چسبيد واي شاخم داشت در ميومد گفتم معلومه ميچسبه مث اينكه استادماااا بعد پرسيدم كدوم قسمتشو بيشتر دوس داشتي برگشت گفت همونو كه يه ساعت ولش نميكردي خلاصه حسابي حرف زديم و بحث سكسي باز شد و قرار گذاشتيم دفعه بعد با خيال راحت حال كنيم باهم گذشت و دوهفته بعد واسه عروسي پسرعموم اومدن شيراز منم كه از وقتي شنيده بودم ميخاد بياد شق كرده بودم حسابي اومدن و بعد از چن ساعت گفتم پاشو بريم بيرون يه دور بزنيم اونم كه قضيه رو ميدونست سريع اوكي داد و رفتيم رفتيم بيرون و همش حرف ميزديم كه مكان چيكار كنيم كه يه باري يادم افتاد يكي از دوستاي دانشگاهم خونه مجردي دارن معمولا هم كليد رو يه جا قايم ميكردن زنگ زدم بهش و ديدم شهرستانه به به تو كونم عروسي شد كليد هم جاي هميشگي گذاشته بودن رفتيم اونجا و شروع كرديم رابطه ٤ سالمونو اونجا كه رفتيم يه كم خجالت ميكشيد اين اقا پارسا ما خودم شروع كردم به ور رفتن با رونهاش دستمو كم كم گذاشتم روي كيرش شق شق شده بود دست اونم گرفتم گذاشتم روي كيرم يه كم كه گذشت گفتم لخت شيم قبول كرد لخت شديم فقط يه شرت پامون بود واي خداي من عجب بدني يه نخ مو هم نداشت همه چيش متناسب بود سفيد سفيد مث برف يه كون قلمبه البته زير شرت ازش خواستم به پشت بخابه قبول نكرد گفت بايد اول كيرمو راضي كني تا كونم راضي شه خلاصه رفتم سراغ كيرش شرتشو دراوردم يه كير خوشكل و نسبتا بزدگ نسبت به سنش شروع كردم خوردنش اونم حسابي حال ميكرد و لذت ميبرد يه كم كه گذشت گفتم بچرخ سوراختو بخورم كه حسوديش نشه اونم سريع برگشت دمر خوابيد حالا ديگه به ارزوم رسيده بودم عين وحشيا شروع كردم كونشو خوردن همه جاشو ليسيدم و رفتم سراغ سورخش واقعا خوشمزه بود با تموم وجود خوردمش خوب كه خيس شد با انگشتم شروع كردم ور رفتن باهاش كم كم انگشتمو جا كردم براش بنظر ميومد داره حال ميكنه فقط ميگفت بيشتر خيسش كن خلاصه حسابي انگشتش كردم و بهش گفتم ساك بزن ولي نزد ميگفت حس بدي داره منم بيخيال شدم با اب دهن كيرمو حسابي خيس كردم و افتادم روي پارسا جونم لاپايي گذاشته بودم براش و عقب جلو ميكردم يواش در گوشش گفتم بكنم توش واست پرسيد درد داره گفتم امروز رو بتوني تحمل كني از فردا فقط و فقط لذته اونم بهم اعتماد داشت و قبول كرد منم سر كيرمو گذاشتم روي سوراخ تنگ و خيسش و اروم و با دقت فشار دادم سرش كه رفت توش يه تكون خورد و سعي كرد فرار كنه از زيرم كه محكم گرفتمش و گفتم عزيزم تحمل كن اين تازه اولشه يه كم تو همون وضعيت مونديم بعد بيشتر كردم توش براش الان ديگه تقريبا نصف كيرم توي كونش بود اونم هرچند درد داشت ولي تحمل ميكرد كم كم شروع كردم تلمبه زدن واسش به نفس نفس افتاده بود يه چن دقيقه گذشت و يه باري محكم گرفتمش تو بغلمو و تا ته كيرمو كردم توي كونش يه اخ گفت و ابم خالي شد توي كون خوشكلش يه دقيق همونجوري افتاده بوديم بعدش بلند شدم از روش واسش ساك زدم تا ابش اومد از اون به بعد تا همين پارسال هر موقع همو ميديديم برنامه همين بود حسابي حال كرديم باهم ولي خوب چون اون ديگه پشمالو شده و دوس دختر پيدا كرده ديگه اينكارو نميكنيم البته هنوزم بهترين دوست همديگه ايم مرسي كه وقت گذاشتين تمامش واقعيت بود نوشته

Date: August 23, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *