روز تلخ من واستاد دانشگاه

0 views
0%

وسط هفته بود دفعه اول نبود باهاش میرفتم بیرون شاید ده بار باغ یا خونه رفته بودیم اما نهایتا دست و لب می گرفتیم اونروز حالم بد بود رفتیم باغ اول ناهار خوردیم بعدش قرار شد یکم بخوابیم بعد راه بیفتیم برگردیم باغمون داخلش ویلای شیکی داره بعد کرج کردان همیشه می رفتیم یکم خوابیدیم پشتش به من بود بهش چسبیده بودم هوسم بالا بود کونش رو احساس میکردم دلم نمی خواست از دستش بدم دوستای خوبی بودیم استاد دانشگاه بود با کلاس و بدرد بخور میدونست زن دارم و زنم سرطان خون داره باهم راحت بودیم حرفامو میزدم بهش وخیلی وقتها کمکم میکرد اما اینبار فرق میکرد یکم گذشت خودم رو بیشتر بهش نزدیک کردم احساس کردم کونش نرمه نرمه حالم بد شده بود دلم رو زدم به دریا دستم رو اروم کردم تو شلوارش و مالیدن دستم رو گرفت و گذاشت رو سینه هاش من که قلبم بد کار میکرد شروع کردم مالیدن دستشو گرفتم گذاشتم رو کیرم دستشو کشید تا اومدم حرف بزنم گفت هیسسسسسسسسسسسسسسسس بعد خودش شلوارشو کشید پایین زیر پتو بودیم دوست داشتم بلند بشم ببینم هیکلشو لخت اما نذاشت حرفم نمیزد دمر خوابید فقط گفت هر دوتاشو بکن به منم نگاه نکن من که خیلی حشری بودم دستم رو بردم طرف کسش نمیدونم ارضا شده بود یا نه اما خیس خیس بود وبوی شدیدی می اومد زیر پتو کیرمو گذاشتم دم سوراخش و فرو کردم خیلی راحت رفت داخل اما من میدونستم کیرم خیلی بزرگه چند بار عقب جلو کردم بعد یکم دیگه بردو داخل و دایم اینکارو تکرار میکردم هر بار که بیشتر میرفت اه میکشید گفت تا اخر بکن منم فشار دادم جیغ بدی کشید چند لحظه صبر کردم بعدش شروع کردم تلمبه زدن خیلی داغ بود به زور تحمل کردم ابم نیاد در اوردم چون کیر خیلی بزرگی دارم کسی کون نمیده اما چون خودش گفته بود هوسی شده بودم با اب دهن یکم با انگشت با سوراخ کونش ور رفتم دستمو گرفت نگه داشت بدون اینکه نگاه کنه به صورتم از تو کیفش یک کم کرم دراورد گذاشت روی دستم حتی نذاشت پتو بره کنار اما کونش نرم بود منم با کرم و سر کیرم شروع کردم مالیدن تقریبا سرش هی میرفت داخل و می اومد یکم فشارشو بیشتر کردم رفت داخل خودم مات بودم 23سانت کیر کجا جا شده شاید فقط چهار بار تلمبه نزده بودم ابم اومد 20 دقیقه روش افتاده بودم هردو بیحس بودیم بدون حرف سوار ماشین شدیم تا تهران حرف نزد دم خونش پیاده شد گفت اس نده زنگم هم نزن تا اخر هفته خونه بابا هستم برو اخر هفته ها میرفت ولنجک خونه باباش تقریبا دو هفته نه اس داد نه زنگ بعدش یک اس داد خداحافظ صدبار زنگ زدم گوشی اش خاموش بود ده روز بعدش ایمیل زد علی جان معذرت میخوام قراربود برگردم آلمان و اینکه شوهر داشته نوشته

Date: September 14, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *