سکس تو بوتیک

0 views
0%

سلام من رامتینم اسم مستعار ۱۷ ساله ک چون ریش دارم ۲۲ اینطورا میخوره بهم پارسال بود ک ی دختری تو تل بهم پیام داد برای دوستی منم تنها بودمو از خدام بود یکم حرف زدیمو از خودمون گفتیم ک گفت فقط من ی مشکلی دارم این که شوهر دارم ک بهش با تعجب گفتم شوهر داریو میخوای با من باشی اینو ک گفتم کلا عوض شد گفت ببخشید اشتبا کردم خدافظ منم گفتم به سلامت فردای اونروز دیدم با ی خط دیگه پیام داد سلام من همونیم ک دیروز بهت پیام دادم راستش خیلی ازت خوشم اومده دوست دارم با هم باشیم منم گفتم خوب باشه ولی شوهرت چی گفت صبح تا شب تو ی شرکتی کار میکنه نیستش منم تنهام خیالت راحت کسی چیزی نمیفهمه منم گفتم باشه ک پرسیدم آیدی منو از کجا اوردی گفت بیو اینستات زده بودی بزارید از خودش بگم سحر اسم مستعار ی زن ۲۲ ساله ک ۱۷ سالگی ازدواج نا موفق کرده و اصلا از شوهرش راضی نیست سحر اندامش زنونس ینی به ی دختر ۲۲ ساله نمیخوره سینه هاش کوچیکه ولی کونش خوبه قیافشم راستش بدددد نیس قابل تحمله گذشتو ی مدت باهم چت کردیم ک من اصلا حرفای سکسی اینا نمیزدمو به شوخی میگفتم اسلام در خطر میوفته بی ادب بعد از ی مدت گفت ی قرار بزاریم ببینیم همو ک گفتم باشه آدرس محل خودمونو دادم چون بنظر خودم امن ترین جاس و ی پارک داریم ک من بزرک شده ی اونجام همه میشناسیم همو و خطری یا اتفاقی نمیوفته فرداش ساعت ۱۰ اینطورا بود ک زنگ زد گفت من دارم راه میوفتم چهل دیقه دیگه میرسم سحر اومدو دست دادیمو منم طبق معمول سیگارم دستم بود حال احوال کردیمو رفتیم نشستیم پارک هیچکسم نبود چن دیقه ای سکوت کردیم چون اولین بار بود با ی زن شوهر دار دوست شدم اعصبم خورد بود بهش گفتم چرا وقتی شوهر داری باز میخوای با من باشی ک اون بالا گفتم چرا گفت راضی نیستمو من ی زن تنهام صبح تا شب نیاز به محبتو توجه دارم جلوی من با دوس دختر قدیمیش حرف میزنه و گفتم باشه میخوای بریم قدم بزنیم گفت بریم یکم پایینتر از پارک ی جا بود زیر ساختمونا ک ساعتی ی نفر رد میشد رفتیم ی گوشه وایسادیم منم ی سیگار روش کردم بکشم نصفه سیگارو کشیدم دیدم اومد سمتم من به دیوار چسبیده بودم خودشو چسبوند به من منم ک دیگه شوهر موهر برام مهم نبود سیگارو انداختم اونور دستمو انداختم دور کمرش فشارش دادم به خودم کیرمم تا حدودی راس شده بود صورتشو آورد نزدیک صورتم آروم لبشو گذاش رو لبامو شروع کردیم خوردن لب همدیگه منم تا میتونستم میمالیدمش سینشو کونشو همه جاشو که کیرم راس شده بود داشت پاره میکرد شلوارمو بعد از چن دیقه فاصله گرفتیم اصلا حرف نمیزدیم خودمونو جموجور کردیم شروع کردیم به راه رفتن ک گفت لبات خیلی خوشمزه میشه وقتی سیگار میکشی گفتم جدی گفت آره گفتم معلوم بود چجوری میخوری توله سگ اونروز دیگه کاری نکردیمو قدم زدیمو تموم شدو رفتیم تا ی مدت چت میکردیم چتامون سکسی شده بودو معلوم بود خیلی حشریه ک بهش گفتم میتونی بیای مغازه پیشم صاب کارم بعد از ظهر میاد گفت چ ساعتی گفتم تو ۸ صبح باید اینجا باشی که تا ۹ ۳۰ اینطورا پیشم باشی بعدش تایم بازاره گفت باشه ادرسو براش فرستادمو شبش رفتم حموم قشنگ ترو تمیز کردم چون میدونستم بیاد مغازه میکنمش اگرم نده ساکو میزنه حداقل صبح شد ساعت ۷ بلند شدم کارامو کردم مرتب رفتم مغازه مغازه تو پاساژ بود صبحا خلوته خلوت داشتم مغازرو جمو جور میکردم ک اس داد من نزدیکم گفتم باشه منم یهویی نمیدونم چیشد کیرم راس شد سرمو گرم کردم دوباره خوابید ی ربع بعده اس رسید تا اومد تو مغازه درو قفل کردم بردمش پشت پیشخون مث وحشیا لب همدیگرو خوردیم مالیدمشو دیگه فهمیده بودم اومده ک بده پنج دیقه ور رفتیم باهم دستشو از رو میبرد رو کیرم میمالید منم خیلی وقت بود جقو بغل نکرده بودم کمر پره پر داشتم پاره میشدم دیگه ک بهش گفتم سحر برو بالا تا من بیام طبقه بالا جنسا بود اصن مکانی بود واس خودش سحر رفت بالا منم ی آمار گرفتم تو پاساژو دیدم خبری نیس رفتم بالا رسیدم بالا دیدم وایساده بازم مث وحشیا لب همیدیگرو خوردیم چسبوندمش به دیوار گردنشو میک میزدم گوگشو زبون میزدم شل شده بود دیگه نفساش تند شده بود اوردمش یکم اینور تر ی چنتا لباس بود رو هم ریخته بودیم مث تخت شده بود نرم بود داشتم لباشو میخوردم ک پرتش کردم رو لباسا اول ترسید بعد فهمید چیزی نیس خوابیدم روش دوباره لباشو خوردمو ی چن دیقه ای کلا کارمون خوردن لب بود ک مانتوشو دراوردم از رو تیشرت سینه هاشو مالیدم لباشم رو لبام بود هنوز ک بلند شدم سحرم بلند کردم لباسشو کامل کمک کردم از تنش در بیاره دیگه بالا تنش لخت بود منم تیشرتمو دراوردم دوباره افتادم روش خودمو مالیدم بهش لباشو خوردم کیرم داشت جر میخورد همون حالت شلوارشو دراوردم شرتشم دراوردم اونم هیچ حرفی نمیزد پاشدم وایسادم گفتم سحر بیا بخور اومد نشست جلو پامو شروع کرد به خوردن کیرم ک خیلی خوب ساک میزد خودشم گفته بود خیلی دوس دارم ساک زدنو معلوم بود اصن منم ک داشتم عشق میکردم این اینجوری داره ساک میزنه نزدیکای ارضا شدنم بود ک کیرمو کشیدم بیرون چون نمیخواستم انقد زود ارضا شم برش گردوندم به دمر انداختمش رو همون لباسا چنتا لباسم گذاشتم زیر شکمش ک قمبل کنه با خودش ژل اورده بود گفت ازین بزن ژلو مالیدم به کیرم خیلی خوب بود نرمه نرم شده بود کیرم آروم رفتم سمتش کیرمو گذاشتم لب کسش یکم با کیرم بالا پایین کردم مالیدم به کسش ک قشنگ تحریک شه سر کیرمو گذاشتم دم کسش ک با ی فشار کوچیک تا ته رفتو سحر اروم جیغ میزدو ناله میکرد ولی من حال نکردم چون کسش تونل بود ی پنج دیقه ای تو کسش اروم تلمبه زدم ک دیدم من دارم ارضامیشم بازم دلم نمیخواس ارضا بشم که کیرمو کشیدم بیرون دوس داشتم تو کونش باش ارضا شم ژلو اوردم مالیدم دم سوراخش فهمید میخوام از کون بکنم گفت رامتین نه گفتم عزیزم صبر کن درد نمیگیره اگه شل کنی ی جوری میکنم تو هم حال کنی ساکت شد با انگشتم کردم تو کونش ک جا باز کنه معلوم بود از کون نداره به شوهره چون خیلی تنگ بود کیره منم که داغون فقط میخواس بره تو کون این انگشتمو کشیدم بیرون ی ذره دیگه ژل زدم به کیرمو کونش ک قشنگ چرب بشه سر کیرمو آروم گذاشتم دم سوراخ کونش خیلی تنگ بود دستمو بردم زیر شکمش کیرمم در سوراخش بود اروم اروم از دو طرف فشار دادم ک کامل سرش رفت تو شروع کرد به آه اه کردن جیغ میزد منم بخاطر این که صداش بیرو نره انگشتمو کردم تو دهنش گفتم اینو گاز بگیر جیغ نزن تو همین فرصت من کیرمو ذره ذره میبرم تو هی عقب جلو میکردم ک قشنگ جا باز کرد خیلی خوب بود کونش تنگو داغ تا ته که فشار دادم کیرمو محکم گاز گرفت انگشتمو جیغم میزد با صدای بلند ک من دیگه مهم نبود برام تند تند تلمبه میزدم وای خیلی خوب بود آروم میاوردم کیرمو عقب محکم یهو فشار میدادم تا ته عشق میکردم همینجوری ک تلمبه میزدم دیدم دارم ارضا میشم سریع تر کردم تلمبه زدنو ک یهو آبم اومد کیرمو تا ته کردم تو کونش همونجا خالی کردم ی چن دیقه ای خوابیدم روش همون حالتم آروم عقب جلو میکردم تو کونش اصن دوس نداشتم در بیارم کیرمو بلند شدم دسمال از کیفش دراوردم خودمو پاک کردم اونم بلند شد صورتشو دیدم منفجر شده موها پخشو پلا آرایش پاک شده معلوم بود اونزیر ارضا شده بود بی حال بود من رفتم پایین بهش گفتم لباساتو بپوش بیا رفتم پایین سریع ی سیگار روشن کردم رفتم دم در اخ ک چ حالی میده بعد کون کردن سیگار بکشی سیگارم ک تموم شد دیدم از پله داره میاد پایین میدونستم حال نداره بهش گفتم من میرم دکه الان میام رفتم ی آب پرتغال با کیک براش گرفتم ک ضعف نکنه ی نیم ساعتی پیشم بودو ساعت نزدیک ۱۰ بود بهش گفتم سحر میخوای تو برو چون الان تایم بازاره نمیشه تو مغازه باشی رسیدی بیا تل حرف میزنیم اونروز گذشتو ما بارها جاهای مختلف سکس داشتیم میگم جاهای مختلف چون خونه خالی نداشتم مجبور بودم ببرمش جاهای خلوت ببخشید اگه بد نوشتم اولین داستانم بود امید وارم خوشتون اومده باشه در ضمن سکس با زن شوهر دار میدونم کار درستی نیس ولی وقتی خودش میخواد بده تو نکنی یکی دیگه میکنه پس بکن نوشته

Date: February 7, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *