شیطونی مامانم

0 views
0%

سلام من آرتان هستم 20 سالمه الان دانشجوی سال دوم هستم اولین باره دارم داستان مینویسم اگه دوس نداشتین فحش ندید خوهشا اول از مامانم بگم زهره که 40 سالشه قد168 و وزن 73 کیلو یادمه راهنمایی که بودم یه آقایی با وانت ظرف میاورد محله و در عوض نون خشکی که از زنت میگرفت بهشون ظرف میداد اسمش علی آقا بود لاغر بود و کچل یه روز زنگ دوم گفتن مادر معلمتون مرده برید حیاط بازی کنید منم در رفتم تا بیام خونه با کامپیوتر بازی کنم وقتی رسیدم دیدم وانت علی آقا تو کوچست و مامانم وایساده داره حرف میزنه باهاش منم رفتم اتاقم طبقه بالا تو حال خودم بودم که دیدم مامانم داره میگه بیا تو علی آقا کیسه تو آشپزخونه اس سنگینه خواستم برم پایین تا بگم من هستم که دیدم علی آقا رفت تو آشپزخونه یهو خشکم زد دیدم مامان خم شد عمدا چادرشو انداخت زمین فقظ شرت و سوتین تنش بود خم شده و بود و کونشو طرف علی اقا کرده بود علی آقا هنگ کرده بود گفت چادرتون افتاد زهره خانوم مامانم اعتنایی نکرد و همونطور لخت مثلا با کیسه نون خشک ور میرفت که دیدم علی آقا از پشت چسبید به مامانم مامانم یه آهههه بلند از سر هوس کشید علی اقا خودشو میمالوند به مامان مامان گفت زود باش تمومش کن شک میکنه دم ماشینت نباشی علی کیرشو درآورد زیاد کلفت نبود تف زد و مالید رو کس مامانم بعد آروم کرد توش مامانم ناله میکرد فقط اصلا حرفی نمیزد علی آقا هم شالاپ شولوپ راه انداخته بود و محکم تو کس مامان تلمبه میزد بعد تلمبه هاشو تند کرد و محکم چسبید به مامان مامانم فقط آروم میگفت وایییییی سوختم بعدش بی اینکه حرفی بزنن علی شلوارشو کشید بالا و رفت حتی کیسه نون خشکارو هم نبرد بعدشم مامان رفت حموم تا چند روز داشتم دیوونه می شدم اما بعدش فهمیدم قضیه مامانم خیلی بیشتر از ایناس اگه خوشتون اومد اونارو هم مینویسم شاد باشید نوشته

Date: August 23, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *