عشق ممنوعه

0 views
0%

تم داستان گی توصیه میکنم برای بهتر درک کردن ماجرا داستان قبلی من رو بخونید 8 4 9 8 3 8 8 3 9 88 9 85 9 88 8 2 8 8 1 8 7 8 9 86 8 8 8 7 8 1 8 8 9 87 9 84 8 7 9 81 8 4 9 87 9 88 8 7 9 86 8 اینجا بعد از خداحافظی کردن خیلی تو سایت بهم پیام میداد و گاهی هم با نوشتن جمله هایی تو پروفایلش منظورشو حالیم میکرد مدام خودمو سرزنش میکردم که نرم تو پروفایلش و نخونم ولی نمیتونستم انگار معتاد شده بودم اره واقعا معتاد شده بودم و معتاد هستم معتاد به چک کردن پروفایل سایت و تلگرامش با اینکه خودم تلگرام ندارم حداقل یک روز درمیان با گوشی هرکی که دم دستمه آیدیش رو سرچ و عکسشو نگاه میکنم هه امشب یه عکس با دختر و یه عکس با پسرش تو پروفایلش هست نزدیک ۱ ماه کارمون شده بود همین تو پروفایل دوپهلو حرف زدن و به هم تیکه انداختن و گاهی دلداری دادن تا اینکه چندروز قبل از عید بخاطر دلایلی یکی دوروز نیومدم سایت شمارمو داشت و زنگ زد مشغول بودم نشنیدم نمیدونستم اونه هرچند یه حسی تو دلم میگفت که امیره ولی مطمئن نبودم با خط دیگم چون اون شارژ نداشت زنگ زدم بهش سلام سلام بفرمایید همین که سلام داد شناختمش ولی به روی خودم نیوردم تماس گرفته بودید با من کار داشتید یه کم سکوت کرد فکر کنم داشت فکر میکرد نه حتما اشتباهی شده باشه ببخشید که مزاحم شدم خدانگهدار خواهش میکنم خداحافظ بعد از قطع کردنش کل خاطراتم زنده شد خاطرات استخر خاطرات مسیر برگشت به قزوین خاطرات بحث هامون خاطرات حسودی کردناش به نظراتی که زیر داستان قبلی بود واقعا دلتنگش بودم میدونستم ممنوعست ولی خب دل که این چیزارو نمیفهمه نزدیک نیم ساعت بعد باز بهش زنگ زدم دیر جواب داد و از سلام و بله گفتنش فهمیدم که عصبیه و حوصله نداره سلام خیلی ببخشید که بازم مزاحم شدم ولی شمارتون افتاده و به خط دیگه ی من زنگ زدید مطمئنید که کاری ندارید با من نمیدونم والا حتما اشتباهی زنگ زدم معذرت میخام اشکال نداره بای بای بعد از قطع کردنش یحوری شدم احساس کردم همه حرفاش دروغ بوده اینکه میگفت حتی صداتو دوست دارم اخه با اینکه قبلانم بهم زنگ زده بود منو نشناخت دلم خیلی شکست ولی نیم ساعت نشد بازم زنگ زد مثل اینکه بعد از قطع کردن فکر کرده بود و یادش اومده بود منم یه کم حرف زدیم زیاد صمیمی نبودم خیلی معمولی حرف میزدم من کاملا اشتیاق و علاقمو پنهون کرده بودم شبه اون روز پیام داد یکم حرف زدیم من براش از غیر ممکن بودن و ممنوعه بودن رابطه میگفتم و اون حرفش این بود که منو درک نمیکنی و همش میگفت تو تصمیم گیرنده یه رابطه ای ولی از نوع حرفاش معلوم بود که ناراحته و من از ناراحتیش ناراحت بودم حرفامونو تموم کردیم و خداحافظی کردم یه کم با خودم کلنجار رفتم نمیدونم چرا اونشب خاطرات تلخم خاطرات شکست هام تو سرم نمیومد و فقط تو فکر آرامشی بودم که تو آغوش امیر داشتم بهش پیام دادم سلام میتونی فردا بیای قزوین که بریم همونجایی که قبلا قرار بود بریم دقیق یادم نیست چی نوشته بود سلام جدی میگی حتما میام ولی فردا مراسم جمعه اخر سال داریم باید برم ولی شنبه حتما میام اشکال نداره کاش فردا میشد ولی مهم نیست شنبه میبینمت خیلی هیجان زده شدم چی شد نظرت عوض شد دست من نیست دله دل یه کم حرف زدیم هم اونشب هم فرداشبش شنبه رسید لعنتی انگار قطع نخاع شده بود و سینه خیز میومد قرار شد ساعت ۱۰ صبح ببینیم همو من شب قبلش خونه یکی از اقوام بودم که با شهر ۲۵ کیلومتر فاصله داشت جوری تنظیم کرده بودم که به وقت برسم ولی یکم دیر کردم بهتر بگم امیر زود رسیده بود نه و نیم تو چهار راه بود و من یه ربع بعدش رسیدم از جلو اومدم تو ماشین دیدمش ولی نخواستم خودمو هیجان زده نشون بدم و ردش کردم رفتم پشت پیام دادم کجایی گفت قسمت جنوبی چهار راه سر این جهات جغرافیایی تو قرار قبلی و میدان آزادی خیلی داستان ها و گیج زدن های من باهم داشتیم رفتم سوار شدم روبوسی کردیم و راه افتاد ادرس دادم و رفتیم به سمت هتل توراه از داشبورد ماشین یه کادو درآورد یه سال نامه که یه رز سفید روش چسبیده بود شاید حدس زده بود شاید از چشام خونده بود ولی به احتمال زیاد اتفاقی بود که من عاشق رز سفیدم داشتم به گل نگاه میکردم که یهو چشمم خورد به دوتا تراول پنجایی که لای جلد سال نامه بود خیلی خورد تو ذوقم حالت توهین بهم دست داد مگه من جنده ام گفتم این چیه گفت عیدی چیزی نگفتم سری قبلم قایمکی تو کیفم پول گذاشته بود و من ناراحت شده بودم ولی به روی خودم نیاوردم تا ناراحت نشه رسیدیم هتل رفتیم فرم پر کنیم برای اتاق چند ساعته به بهونه رانندگی طولانی و خستگی قشنگ ترس و استرس از چشماش مشخص بود جوری فرم رو پر کرد که رمزنگارای حرفه ای هم نمیتونستن بخوننش خلاصه با هر بدبختی ای که بود رسیدیم تا اتاق همین که درو بست اومد بغلم کرد شروع کردیم خوردن لبای همدیگه خیلی حس خوبی بود کم کم لخت شدیم تا با یه شرت رو تخت کنار هم بودیم یه کم حرف زدیم با خنده بهم میگفت که فول تاپ شدی اخه من برای اینکه اعضای شهوانی بهم پیشنهاد رابطه ندن تو پروفایلم نوشته بودم فول تاپم خندیدم و بغلش کردم کم کم دستمو بردم سمت کیرش کاملا شق شده بود اونم کیر منو گرفت و یه دستش رو باسنم بود رفت سراغ سینه هام میمکید سینه هامو منم از شدت لذت اه و اوه میکردم رفت پایین یه کم برام ساک زد بازم اومد بالا و شروع کردیم لب گرفتن اینبار من سینه هاشو و کل بدنشو میلیسدم و در اخر تخم ها و کیرشو ساک میزدم خیلی لذت قشنگی بود گرمای کیر مردی که دوسش داری و دست نوازش اون رو موهات بلند شد یه کمم 69 شدیم دراز کشید من نشته بودم روش داشتم گوش و گردنشو لیس میزدم ولی از داخل با خودم تو جنگ بودم به خودم قول داده بودم که دیگه با کسی انال سکس نکنم ولی امیر فرق داشت کسی بود که دوستش داشتم دلو زدم به دریا آب دهن زدم به دستم و مالیدم به کیر امیر و یه کمم به سوراخم اروم اروم داشتم مینشستم رو کیرش که یه کوچولو سرش رفت داخل خیلی دردم اومد قصد داشتم تحمل کنم و ادامه بدم ولی امیر وقتی دید حالمو منو محکم کشید سمت خودش و کیرش از کونم دراومد بغلم کرد و بوسیدتم بلند شدم خیلی دوست داشتم از پشت بغلم کنه واقعا میخاستم اینو امیر هنوز رو تخت دراز کشیده بود رفتم به پهلو جوری که پشتم بهش باشه دراز کشیدم دستشو گرفتم و چسبودمش به خودم خیلی حس قشنگی بود نفس ها شو مثل نفس های گرم اژدها رو گردنم حس میکردم دستاش رو دستام بود و کیرش مثل شعله آتیش لای پام بود آرامش و گرمای خاصی داشتم اون لحظه جوری که دوست داشتم دنیا حرکت نکنه زمین و خورشید و سیاره های دیگه نچرخن اصلا دوست داشتم خدا هم بره چند لحظه استراحت کنه و منو امیر و همه عاشقای دیگه تو بغل هم باشن ولی اینا همش رویاست امیر بلند شد یه کم برام ساک زد و بعدش شروع کرد لیسیدن سوراخ کونم چند ثانیه ای لیس زد و مکید بعدش شروع کرد لیسیدن گوشم که متوجه شدم داره کیرشو میماله به سوراخم راستش اولش خوشحال شدم ولی بعدش ترس از درد اومد به وجودم اما از طرفی هم به امیر اطمینان کامل داشتم یه کم آب دهن انداخت به کیرش و اروم نصف کیرشو کرد تو کونم خیلی برام جالب بود چون اصلا دردم نیومد قبلا خیلی سکس داشتم با افرادی که کیرشون خیلی کوچیک تر از کیر امیر بود اما درد وحشتناکی داشتم ولی اینیار اصلا درد نداشتم انگار امیر خیلی حرفیه ای بود با یه فشار دیگه کیرشو تا ته کرد داخل دیگه کل رویاهام کامل شده بود دیگه الان منو امیر یه جسم شده بودیم برای اولین بار داخل خودم حسش کردم شروع کرد عقب جلو کردن و من بر خلاف سکس های قبلیم که فقط درد بودن اینبار دردی نداشتم و فقط لذت بود پوزیشن عوض کرد به حالت فرقونی اینبار کیرش بیشتر میفرفت داخل که یه درد کمی زیر دلم احساس میکردم که اونم به جای خودش قشنگ بود چندتا حالت عوض کردیم وقعا امیر یه مرد کامل بود مدام حالت عوض میکرد که لذت بخش تر باشه نزدیک ۱۰ دقیقه کمر زد که یهو کیرشو در اورد و کل آبشو ریخت رو سینم شروع کرد برای من جلق زدن چند دقیقه ادامه داد و آب منم با فشار و بیشتر از هر دفعه دیگه ای اومد و ریخت روم واقعا این بهترین و قشنگ ترین سکس زندگیم بود بدنم پر آب کیر شده بود و قدرتی برای تکون خوردن نداشتم منو بلند کرد و رفتیم حموم اول منو شست و اومدم بیرون و بعدشم خودش اومد یه کم تو بغل هم دراز کشیدیم و چون دیر شده بود رفتیم منو تا یه جایی رسوند و خودشم رفت شب اونروز بهش پیام دادم مرسی که دعوتمو قبول کردی و اومدی ولی این رابطه شدنی نیست و خداحافظ واقعاهم شدنی نیست موانع بینمون به بزرگی و عظمت دیوار چین هستن نوشته

Date: July 16, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *