گـی هایما و شایان ۱

0 views
0%

ســـــــــــــــــلام دوستان این خاطره برمیگرده به موقعی که بیست سالم بود اسم خودم دوستم وجایی که مربوط به این خاطره هست رو عوض کردم و اولین باره که مینویسم پس ببخشید اگر نوشتنم مشکلاتی داره من هایما هستم الان 24سالمه و ساکن کرمانشاه خاطره ای رو که واستون مینویسم حقیقت و بدون اغراقه مربوط به وقتیه که 19سالم بود همه ی مشخصات برمیگرده به اون موقع شاید واسه عده ای خوب و واسه عده ای بد به هر حال امیدوارم خوشتون بیاد اسم خودم هایما بدن پر سبزه قدم178 وزنم74کیلو سال آخر دبیرستان بودم یه دوستی داشتم به اسم شایان بدن پر سفید قد176 وزن74کیلو روزی که مدرسه ها تعطیل شد و رفتیم روبه گرمای تابستون وشوروحال تعطیلات و دردسر کنکور من و دوستم شایان همیشه واسه تست کارکردن و درس خوندن میرفتیم پیش همدیگه دوستای صمیمی و گرمی بودیم باهم ولی همیشه یه حس قشنگی نسبت به شایان داشتم همیشه دوس داشتم بهش نگاه کنم نگاهمو روی گردن سفیدش و لبای خوشکلش متمرکز کنم و تو خیال خودم تو بغلم در حالی که دستم تو موهای سیاهشه تصورش کنم نمیدونستم چــــــــــرا ولی همیشه جاذبه ی خاصی داشت واسم ولی ترس از اینکه مبادا ناراحت بشه نمیشد خیالاتمو بهش بگم به همین روال گذشت تا از طوفان کنکور هم گذشتیم بعداز کنکور وقت آزادمون بیشتر شد بیشترباهم بودیم ساعتها کنار هم دراز میکشیدیم و واسه آینده مون تصمیم میگرفتیم یه روزی بهش گفتم شایان تو چرا دوست دختر نداری گفت تمایلی به داشتن دوست دختر ندارم گفتم اوهم پیش خودم گفتم کاش میدونستم کی تو اون دل صاحب مرده ته فردای اون روز طبق روال تو خونه شون کنارهم نشسته بودیم که متوجه شدم چند دقیقه س بهم خیره شده متوجه شدم ولی هیچی نگفتم دراز کشیدم و چشمامو بستم که رویا پردازی کنم متوجه شدم آروم لبای نرمشو بدون مقدمه گذاشت رو لبام منم ناخواسته و اتوماتیک وار چراغ سبز نشون دادمو لب گرفتن شروع شد دستو پام میلرزید قلبم تندتراز همیشه میتپید باورم نمیشد ولی انگار خیالم به واقعیت تبدیل شده بود انگار هستی رو به اسم من سند زده بودن من شایان لباش دستامونو مینداختیم تو موهای همدیگه این کارمون چند دقیقه ادامه داشت بعدازینکه به خودمون اومدیم از ترس جم و جور شدیم و از هم جدا شدیم من بلند شدم ازش خداحافظی کردمو برگشتم خونه بهم پیام داد گفت هایما ناراحت شدی گفتم نه اتفاقا انگار دنیارو بهم دادن اینقد خوشحالم گفت میخواستم خیلی وقت پیش بهت بگم حس خاصی نسبت بهت دارم خیلی دوست دارم ولی هیچوقت به روی خودم نیاوردم و میترسیدم از دستت بدم خندیدمو واسش نوشتم شایان جان من از تو بدتر بودمو و منم جرات بیانشو نداشتم دوست دارم بــــــــــــــــــــــــله شایان هم دقیقا مث خودم دوس داشته باهم رابطه جنسی داشته باشیمو هردو از هم قایمش میکردیم چند روز گذشت و پدرو مادرش رفتن سنندج گفت شب تنهام بیا اینجا منم حساب کار دستم اومد رفتم حموم و یه دونه مو رو بدنم نذاشتم میدونستم اونم این کارو میکنه هر قدم روبه خونه شون میرفتم هم هیجانم بیشتر میشد هم ترسم چون اولین بارمون بود خلاصه رسیدم در زدم و رفتم تو به محض اینکه دیدمش پریدم تو بغلش و بوسش کردم دیــــــــــوانه وار همدیگرو تو بغل هم فشار میدادیم موهاشو قشنگ شونه کرده بود یه تیشرت قرمز با شلوارک سفید تنش بود بعداز خوردن میوه و یکم حرف زدن که چرا زودتر جریانو به هم نگفتیم اروم دستمو گرفت و بردم سمت اتاق خوابش از قبل یه تشک پهن کرده بود و چندتا بالش هم گذاشته بود دورو برش هم من میدونستم قراره چیکار کنیم هم اون اولش کنار هم خوابیدیمو چند دقیقه فقط تو بغل هم لب گرفتیم که حسابی حس لذت جوییمون فوران کنه بعد یواش یواش دستشو برد روبه سینه م ای جــــــــــان شروع شد دکمه های لباسمو باز کرد و بالا تنه مو لخت کرد شروع کرد به خوردن گردنمو سینه هام و دستشو میمالید دوروبر نافم منم دستامو از زیر تیشرتش رد کردم و شروع کردم مالیدن سینه هاش بعدش تیشرتشو در آوردم نوبت من شد از لباشو لپاش و نرمی گوشش شروع کردم تا نافش همه رو لیس زدم منو خوابوندو اومد دمر روم خوابید کیرشو قشنگ چسبوند به کیرم لباش رو لبام بود از پشت دستمو کردم تو شلوارکشو دستمو گذاشتم رو کونش چه کون نرمو تپلی داشت یه حس خوبی داشت وقتی کونشو میمالیدم بعدش یه انگشتمو گذاشتم رو سوراخشو اون یکی دستمو گذاشتم رو کیرش کیرش خیلی داغ بود صبرمون لبریز شد یه لحظه بلند شدیم لباسای همدیگه رو در اوردیم خوابوندمش حسابی رون هاشو دورو بر کیرشو لیس زدم تا شروع کردم به خوردن کیرش یه کیر سفیدو خوش فرم و متوسط سرکیرشو حسابی بوس کردم و اروم واسش ساک میزدم که گفت هایما جان نوبت منه جاهامونو عوض کردیم اولش خایه هامو حسابی لیس زد وشروع کرد به خوردن کیرم نمیدونید چقد خوشمزه کیرمو لیس میزد چند دقیقه واسم ساک زد تو عالم دیگه ای بودمو و داشتم حال میکردم که بیشعور یه لحظه کیرمو آروم گاز گرفت و خندید چه خنده شیرینو قشنگی داشت یادش بخیر بعدش حالت 69 رو همدیگه افتادیمو حسابی کیر همدیگه رو لیس میزدیمو همزمان واسه هم ساک میزدیم گفتم شایان جان دمر بخواب دمر خوابیدو رفتم پشتش از پاشنه باش شروع کردم به لیسیدن و بوس کردن تا کون سفیدو نرمش نرمی کونشو زدم کنار تا سوراخ قرمز خوشکلش که خیلی حسرت خوردم تا بهش برسم و نگاه کردم بیصبرانه با زبون شروع کردم به نوازش سوراخش تا حسابی خودشو شل کنه انگشتمو خیس کردمو اروم اروم بردمش تو سوراخش خیلی تنگ بود چون هردوتامون اول بارمون بود صداش در نمیومد کردمش دوتا انگشت بعدش سه تا بلند شدم کیرمو بردم گذاشتم رو لباش تا بخوردش و حسابی تف مالیش کنه که راحت بره توش پاهاشو یکم باز کردم ولی چیزی نزاشتم زیر کیرش چون عادی کونش تپل و برآمده بود عین خودم سر کیرمو گذاشتم رو سوراخش آروم شروع کردم به فشار دادنش دلم نمیومد محکم فشارش بدم چون در کنار شهوتمون به هم همدیگه رو خیلی دوس داشتیم یکم مشغول شدم سر کیرم رفت تو که اه اه کردن شایان و ناله هاش شروع شد فرو کردن کیرم تو اون کون تنگش که دردش نگیره خیلی سخت بود بازحمت نصف کیرم ردشد و آخرش هم کل کیرمو گذاشتم تو کونش جوری که چال پشت کمرشو با شکمم احساس میکردم ی دو دقیقه به همون حالت روش داز کشیدم که کیرم تو کون تنگو نرمش جا باز کنه بعدش شروع کردم به عقبو جلو کردن میگفت هایما جان کونم میسوزه ولی دوس دارم همینجور که میکردمش همزمان گردنشو گوششو میک میزدم حسابی هم حال میکردم هم بهش حال میدادم یکم مونده بود آبم بیاد که سریع کیرمو در آوردم و نزاشتم آبم بیاد گفتم شایان جان دوس داری چجوری وایسم عزیزم گفت به فلان حالت که همون داگی میشه اونم حسابی با سوراخم ور رفت و با زبون نوازشش میکرد و همزمان کیرمم میمالید وقتی انگشتشو میکرد تو سوراخم خیلی بهم حال میداد حسابی کیرشو واسش خوردم تا لیز بشه یواش یواش شروع کرد به رد کردن کیرش حقیقتش اولش درد داشت ولی بعداز چند دقیقه دردش تبدیل شد به لذتی که هیچوقت یادم نمیره وقتی رون هاش میخورد به پشت رون هام و خایه ش میخورد به خایه هام خیلی دلچسب بود برام اوج لذت بود بهش گفتم قبل ازینکه آبت بیاد بکش بیرون گفت باشه بعدازینکه حسابی تلمبه زد و خودمم کمکش کردم کارش تموم شد گفتم دراز بکشه همیشه دوس داشتم همزمان با اینکه میکنمش ازش لب بگیرم پس پاهاشو دادم بالا کیرمو میسایدم دورو بر سوراخش که صداش در اومد و گفت دق کردم بکن توش سریع کیرمو گذاشتم تو کونشو لبامو گذاشتم رو لباش همینجور که داشتم کیرمو عقب جلو میکردم همزمان با همون ریتم زبونشو تو دهنم عقب جلو میکردم خیلی نگذشت که فهمیدم داره آبم میاد بدون هماهنگی همشو ریختم تو کونش که اتفاقا خیلی خوشش اومد خندید و گفت چقد گرم بود اونم دقیق به همون حالت منو خوابوند پاهامو گذاشتم رو شونه هاش ودستامو حلقه زدم دور گردنش چند دقیقه کردم که منم متوجه شدم آبشو ریخت تو کونم یه جور تو کونم قلقلکم میومد وقتی آبش خالی میشد کیرشو در آوردو کنار همدیگه دراز کشیدیم لبای همدیگه رو میخوردیم پاشدیم رفتیم حموم من اونو حمومش دادم اونم منو بدنمون خالی شده بود و تقریبا خسته لخت رفتیم تو رختوخواب دستو پامونو به هم حلقه کردیم و بعداز کمی عشق بازی خوابمون برد فرداش تو بغل هم و جوری که نفسای همدیگه رو با صورتمون احساس میکردیم بیدار شدیم لبخند میزدیم و تو چشای هم نگاه میکردیم که ممنون که حوصله به خرج دادین و این خاطره رو که حقیقتی بود از زندگی من رو خوندید اگر خواستید بگید تا ادامه شو واستون بنویسم 8 9 8 7 8 4 9 82 8 7 9 86 9 87 9 87 8 7 8 9 87 8 7 8 9 85 8 7 9 88 8 4 8 7 8 8 7 9 86 2 ادامه نوشته

Date: August 26, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *