زندگی باشهوت یعنی هیچی

این متن حرف دلمه که موقعی مینویسمش دلم میخواد گریه کنم اونم بخاطر اهنگ غمگین البته نمیدونم از کجا شروع کنم نمیدونم بخدا نمیدونم فقط میدونم که زندگیم شده حسرت خوردن اره حسرت خوردن از موقعی که ی رفیق ناباب کارا و حرفای سکسی رو بهم یاد داد البته نه همشو اما منو باهاش اشنا کرد و بعدش خالم از و بعدشم ی دوست دیگم که باعث شد جق بزنم و بعد از اونا بود که من ی چیزایی یاد گرفتم و به سکس علاقه مند شدم و بخدا قسم زندگیم نابود شد هر روز جق زدن اینکه وقتی شهوتی میشم غیرتمو از دست میدم ناموسمو فراموش میکنم همه چیم فقط میشه حال کردن و ارضا شدن در لحظه شهوت هر روز باید خودمو ارضا کنم برای ارضا کردن به ناموسمم رحم نمیکنم و میخوام لخت ببینمش تا ارضا بشم عکسشو برای کسی بفرستم تا بعدش حال کنم و ارضا کنم خودمو فیلم بگیرم ازش تا ارضا کنم خودمو و من نمیدونم وقتی که انقدر ناموسمو دوست دارم وقتی شهوتی میشم ناموسم یادم میره اخه باید به که بگم که دلم میخواد نماز بخونم دلم میخواد ی مومن واقعی باشم و شهوت نزاشت و الانم شهوتم نباشه بازم نمیتونم نمیتونم اخه تو این همه مشکل که من دارم چرا باید شهوتم که زخم رو قلبم بندازه اخه چرا چرا که همیشه عذاب وژدان به خاطر بی غیرتیم و کارایی که بخاطر بی غیرتیم کردم اخه چرا حداقل مثل بعضی بچها ها غیرت تو تنم بود و نمیزاشتم شهوت غیرتمو از بین ببره اخه چرا باید عکس مادری که انقدر دوسش دارم و بخدا قفسم طاقت ندارم گریه کنه رو به اینو اون بفرستم الان گریم گرفت البته نه بخاطر اهنگ چرا باید سعی کنم مادرمو لخت ببینم خودمو ارضا کنم بزارم اینو اون بهش فش بدن توهین کنن فیلمشو ببینن عکسشو و داستانایی که من در موردش تعریف می کنم فقط برای اینکه ارضا بشم چرا بعد از این همه فیلمو عکس باید اینقدر زود ارضا بشم این همه جق زدم این همه فیلمو عکس دیدم اما کوچکترینش برام جدید هست و منو ارضا میکنه براحتی زندگیم شده حسودی کردن از دیگران این همه مشکل اخه چرا باید شهوتم باید یکی از مشکلاتم بشه چرا باید دختری که انقدر دوسش دارمو بخاطر سکس از دست بدم اخه چرا اگه حرفامو باور نمیکنید یا میخواید بخاطر همین باور نکردن فش بدید می بخشم خودمم نمیدونم چرا اگه هم که میخواید همدردی کنید باید بگم که منم همینو میخواستم دلم میخواست باهام همدردی کنید چرا دروغ بگم گاهی احساس میکنم همه دست به دست هم دادن تا منو نابود کنن منو زجر بدن تا اخر عمر بدون اینکه بمیرم چون اتفاق خاصی نمیفته تا بمیرم و انقدرم ترسو هستم که میترسم خودمو بکشم اخه چرا من باید عاشق دختری بشم که تو مجازی فقط دیدمش و ۲ تا عکس فقط ازش دیدم و نزدیک ترین ارتباطمون با تلفن بوده اخه چرا من باید عاشق دختری بشم ک الان با یکی دیگ دوس بشه بهم بگه دوستت ندارم جواب تلفنمو نده و بلاکم کنه و همیشه به این فکر باشم که یک روزی میرسه با این دختر که تازه از شهر دوری هم هست ازدواج میکنم اخه چرا نباید عاشق یکی دیگ بشم اخه چرا باید شهوتم تمام زندگیمو ازم بگیره و فقط برای چند لحظه حال کردن و در نهایت ارضا نوشته در اعماق