همسر دروغگوی من

0 views
0%

سلام به همه دوستان شهوانی من میخوام خاطره ای که پنج ماه پیش برام اتفاق افتاد رو تعریف کنم من چهار ساله ازدواج کردم اسم همسرم الهام هست و33سالسه سینه هاش 85متوسطی داره الهام یه مغازه لباس زیر فروشی داره من خیلی دوست دارم کوس دادن الهامو ببینم به خودشم گفته ام ولی اون میترسه انجام بده چند ماه پیش الهام خواهرش رفتن بازار خرید برای مغازه خواهرش اسمش سمانه اس وخیلی شیطونو سکسیه من بی خبر ازاونا رفتم بازار درکمال تعجب دیدم سه مرد باهاشون هست ودارن باهم راه میرن یهو منو دیدن گفتم این آقا کیه الهام گفت فرهاد جان آقای منصوری هستن دارن جنس بهمون معرفی میکنن منو فرستادن خودشون با منصوری رفتن الهام یه مانتو ریون سفید پوشیده بود که تاپ نارنجی قشنگ هویدا بود سمانه خواهرشم یه مانتو قرمز کوتاه من رفتم ولی یه جوری که نفهمن حواسم بهشون بود دیدم رفتن تو یه ساختمون که تو یه کوچه درازبود زفتم تو ساختمون دیدم یه انبار ی هست ویه واحد دیگه گوش میکردم دیدم صدای الهام میاد که به خواهرش میگه فرهاد زنگ زد حواست باشه دل تو دلم نبود دیدم طبقه بال پشت بام هست رفتم بالا یه دریچه شیشه ای بود مثل حمومهای قدیم بابدبختی تونستم پایین وببینم دیدم یارو داره ازالهام لب میگیره وای قلبم داشت میومد توحلقم چقدر ناز میبوسید الهامو من باگوشیم زنگ زدم به الهام که ببینم چیکار میکنه دیدگوشی رو نگاه کرد ورد تماس کرد کیرم شق شده بو د یارو کیرشو گذاشت تودهن الهام الهام متخصص ساک زدنه عالی ساک میزد یارو الی رو لخت کرد وشروع کرد به خوردن کوس الهام من دوباره بهش زنگ زدم باز رد تماس کرد انگار که به یارو میگفت زود بکن شوهرم داره زنگ میزنه منصوری کیرشو گذاشت تو کوس الهام وایییی چه حالی داشتم منم داشتم باکیرم ورمیرفتم تو همون حال زنگ زدم به خواهرش جواب داد گفتم الهام کجاس گفت رفته پاساژ جنس بخره بدتر حشری ودیونه شدم ازدروغ خواهرش دیدم منصور آبشو خالی کرد رو سینه الهام همون موقع هم آبم اومد نوشته

Date: February 27, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *