سلام من اسمم رضا هست 19 سالمه با قیافه عادی و هیکل معمولی قدم 178 و وزنم 72 کیلو داستانی که واستون تعریف میکنم مربوط به پارسال که 18 سالم بود میشد ما در یکی از شهر های استان کرمان که لازم نمیدونم بگم کدوم شهر زندگی میکنیم شهر ما شهر کوچیکی هست و معمولا همه هم دیگه رو میشناسن چه برسه تو محله خلاصه پارسال بود که همسایه صمیمی ما که رابطمون خیلی باهاش خوب بود و بغلمون زندگی میکردن تصمیم گرفتن که خونشو اجاره بدن و به یه محله بهتر اسباب کشی کنن خلاصه این شد که پارسال خرداد از کنار ما رفتن و خونه خودشونو اجاره دادن به یه خانواده دیگه تو امتحانای خرداد من تو دبیرستان بود که همسایه جدیدمون اومدن به محله ما و یه خانواده چهار نفره بودن که شامل یه زن و شوهر و یه پسر 11 ساله به اسم مجتبی و یه دختر 16 ساله میشد به اسم زهرا اوایلی که اومدن زیاد ما باهاشون رفت و آمد نداشتیم تا این که مامانم با خانوم همسایمون که اسمش پروین بود دوست شد و کم کم رفت و آمدمون با هم شروع شد خلاصه خیلی با هم صمیمی شده بودیم بعد دوزاده الی سیزده روز خیلی به خونه هم دیگه رفت و آمد داشتیم تو همین هین بود که من با دختر همسایمون آشنا شدم اسمش زهرا بود و یه دختر تقریبا خوشگل با اندام معمولی و کمی سکسی قدش 168 وزنشم 59 کیلو اوایل نظر خاصی نسبت بهش نداشتم تا این که رفت و آمدمون با زهرا اینا خیلی زیاد شد و تقریبا دو روزی یه بار با مامانش و داداش کوچیکش خونه ما میومدن منم با داداش که خیلی از من کوچیک تر بود رفیق شده بودم با کامپیوترم معمولا با هم بازی میکردیم و زهرا هم گه گداری میومد پیش ما بازی رو تماشا میکرد تو همین مواقع بود که من نظرم نسبت بهش عوض شد و حس خاصی بهش پیدا کردم و خیلی دلم میخواست که باهاش سکس کنم و قبل از اون من با هیچ دختری هیچ رابطه ای نداشتم و همیشه با تماشای فیلمای پورن و جق زدن خودمو ارضا میکردم خلاصه اواسط امتحانات ترمم بود و دیگه کامیپوترم جمع کرده بودم و فقط درس میخوندم و بیخیال زهرا شده بودم اوضاع همینجوری پیش میرفت که یه روز مامان بابای زهرا تصمیم گرفتن به روستاشون برن یه هفته و زهرا و داداششو با هم دیگه خونه بزارن واسه امتحانات و درس مشق به مامان منم گفتن که بهشون سر بزنه خلاصه همینجوری شد و مامان منم روز اول بود که رفت بهشون سر زد تو همین مواقع من که کمرم چند روزی بود جق نزده بودم و پر بود با تماشای چنتا فیلم پورن و جق زدن خودمو ارضا کردم و کم کم فکری به سرم زد که اگه میشد به جای جق زدن زهرا رو بکنم چه کیفی میداد و چه لذتی میبردم الانم که مامان و باباش نبودن و بهترین فرصت بود فردا ظهر مامانم نهار درست کرد و میخواست بره به زهرا اینا هم بده که من گفتم نمیخواد و من میرم بهشون میدم مامانمم قبول کرد و قرار شد من نهار ببرم و بهشون بدم رفتنم بیشتر به خاطر این بود که یه خرده زهرا رو دید بزنم و ببینم از چه راهی میشه باهاش رابطه برقرار کرد خلاصه دی وی دی های بازی کال آف دیوتی بلک اپس برداشتم و رفتم به بهونه دادن بازی به برادر زهرا یه خرده خونشون بمونم خلاصه غذا که قورمه سبزی بود تو یه ظرف که مامانم گذاشته بود داد دستم و منم بازی رو برداشتم که برم خونه زهرا اینا که به خونه ما تقریبا چسپیده و فاصله خیلی کمی داره رفتم در که زدم زهرا در رو باز کرد معلوم بود تازه از مدرسه اومده چون لباس فرم تنش بود و منم تا زهرا در رو باز کرد رفتم داخل و ظرف غذا دادم دستشو گفتم اینا رو مامانم داده که واسه شما بیارم که اونم گفت دستت درد نکنه آقا رضا و ظرفو گرفت بعدش من گفتم مجتبی خونه هستش واسش بازی آوردم که نصب کنه زهرا هم گفت نه همین الان رفت بیرون با دوستاش فوتبال بازی کنه تا اینو گفت من یه فکری به سرم زد و گفتم باشه اشکال نداره من بیکارم و میشه اینجا منتظرش می مونم زهرا هم گفت دیر میاد ها وقتت گرفته میشه منم گفتم اشکالی نداره خلاصه رفتم داخل خونه نشستم زیر اسپیلت که خوب سردم شه و شروع کردم به فکر کردن برای جور کردن زهرا و سکس باهاش زهرا هم رفت حموم چون از مدرسه تازه اومده بود و خسته بود منم داخل خونشون نشستم چنتا فیلم سکسی دیدم که حشری تر شدم و دلم میخواست هر جور شده زهرا رو بکنم خلاصه رفتم تو این فکر که الان زهرا تنهاس و بهترین فرصته حموم که رفته برم تو حموم خفتش کنم که بیخیال شدم گفتم اینجوری فایده نداره باید خودشم پا بده که دفعه های بعدیم بتونم بکنمش خلاصه یه فکری به سرم زد که وقتی زهرا از حموم اومد صدای گوشیو زیاد کنم که صدای اه و اوه فیلمای سکسی بشنوه و خودمو بزنم به اون راه که حواسم به زهرا نبوده خلاصه صبر کردم که زهرا لباس پوشید و از حموم اومد بیرون منم صدای فیلمو تا ته کردم که بشنوه و داشتم تماشا میکردم فیلمو که از فیلمای لیسا آنه همون زنی که اکثر فیلماش آنالن و خوب کون میده خلاصه خیلی فیلمش مشتی بود یه مرد سیاه حسابی داشت با کیر کلفتش کونشو میگایید و صداش آه اوهش حسابی رفته بود بالا زهرا تا اومد تو خونه صدای فیلما شنید منم توجهی بهش نکردم که مثلا زهرا رو ندیدم داشتم فیلمو میدیدم که زهرا گفت رضا اینا چیه گوش میدی منم خودمو زدم به ترس که حواسم به زهرا نبوده و خیلی جا خوردم به زهرا گفتم ببخشید نفهمیدم که اومدی وگرنه قطعش میکردم که زهرا گفت مگه حتمی من میام باید قطعش کنی اصلا چرا گوش میدی این چیزای مبتذل که خوبیت نداره منم بهش گفتم خواهش میکنم به کسی چیزی نگو قول میدم دیگه گوش نکنم که زهرا گفت باشه ولی دیگه نباید ببینی این فیلما رو منم قبول کردم بهش گفتم قول میدم خلاصه زهرا رفت تو اتاقش جلوی آیینه که موهاشو درست کنه منم گوشی قطع کردم و به خودم گفتم الان وقتشه رفتم تو اتاقش و از پشت بغلش کردم گفتم وای زهرا چه بدنی داره که یه هو گفت رضا این کارا چیه خجالت نمیکشی منو بغل میکنی ولم کن اه منم بهش گفتم زهرا خیلی اندامت ادمو جذب خودش میکنه و نمیتونم جلوی خودمو بگیرم و دوست دارم بغلت کنم و بعد ولش کردم زهرا بهم گفت دیگه حق نداری به من دست بزنی وگرنه به مامانت میگم منم گفتم زهرا خواهش میکنم نگو من پسرم و 18 سالمه واقعا بهش نیاز دارم نمیتونم جلوی خودمو بگیرم که اگه میشه بهم کمک کن زهرا گفت که این کارا زشته و خوب نیست تو انجام بدی و برای هر دو مون بد میشه من بهش گفتم زهرا قول میدم به تو هم خوش بگذره تو را به خدا فقط همین یه بار دیگه قول میدم کاری نداشته باشم و اومدم فاز خر کردنش گفتم زهراه من خیلی دوست دارم دلم میخواد تو زنم بشی و از روز اولی که دیدمت بهت علاقه مند شدم زهرام سرخ شد و چیزی نگفت بعدش رفتم دوباره بغلش کردم لبامو گذاشتم رو لباش که لب گرفتم زهرا هم زیاد مقاومت کرد و همراهیم نکرد برای اولین بار با یه دختر لب میگرفتم و حس خوبی بهم میداد و حسابی داشتم کیف میکردم و لباشو میخوردم زهرا هم یه خرده آخراش لبامو خورد خلاصه کلی لب گرفتم ازشو بلندش کردم درازش دادم رو زمین خودمو رفتم روش و شروع کردم باز لب گرفتن دوباره با دست راستمم کوسشو واسش میمالیدم قربون صدقش میرفتم زهرا هم همراهیم میکرد تو لب گرفتن بعدش زهرا به من گفت دیگه بسه و بلند شو منم قبول کردم از روش بلند شدم گفتم زهرا میتونم سینه هاتو بمالم که زهرا گفت دیگه نه نمیشه منم توجهی نکردم دوباره انداختمش زمین پیرهنشو در آوردم از تنش شروع کردم به مالیدن سینه هاش معلوم بود تازه داره سینه در میاره چون زیاد بزرگ نبودن سایز 65 میشدن خلاصه یه خورده مالیدمشون واسش یه خوردهم نوکشونو با دهنم مک زدم رفتم سراغ گردنش و لاله گوشاش چون تو داستانا خونده بودم دخترا اینجوری بیشتر حال میکنن خلاصه حسابی میخوردم گردن گوش و لباشو و روش خوابیده بودم زهرا هم معلوم بود خوشش اومده زیاد مقاومت نمیکرد یه ده دقیقه ای که تو بغلش بودم بلند شدم و لباسای خودمو در آوردم و فقط یه شرت تنم موند زهرام بزور شلوارشو کشیدم پایین چون راضی نبود زیاد و خلاصه چشمم به شورت قرمزش که زیر شلوارش بود افتاد شروع کردم از همون روی شرت به خوردن و مالیدن کسش یه خرده آب افتاده بود کسش منم حسابی داشتم از رو شورت میمالیدم بعدش یواش شورتشو کشیدم پایینو شروع کردم به خوردن کسش زهرا هم معلوم بود خوشش اومده و داشت آه ناله میکرد میگفت رضا تو را به خدا بیخیال شو دیگه منم اهمیّت نمیدادم و به کارم ادامه دادم تا جایی که زهرا یه جووووووون بلند گفت و سرمو از پشت گرفت به طرف کسش فشار داد و تو دهنم ارضا شد خیلی از آبش بدم اومد میخواست حالم بهم بخوره به پسرای دیگه هم پیشنهاد میکنم هیچ وقت آب کس یه دخترو نخورین چون خیلی بد مزس خلاصه زهرا ارضا شد من دهنمو شستمو برگشتم دیدم زهرا میخواد لباساشو بپوشه نزاشتم بهش گفتم زهرا دلت میاد تو ارضا شی من که پسرم نیاز دارم ارضا نشم زود تمومش کنی اونم گفت رضا همین قدر بسه دیگه من نمیتونم منم بازم گفتم بهش زهرا ببین من واقعا بهت نیاز دارم اونم با اکراه قبول کرد و گفت فقط مالیدنو این حرفا منم گفتم باشه و دوباره رفتم روش یه خورده ازش لب گرفتم شورتمو کشیدم پایین گفتم واسم بخورش تا ارضا شم اونم خیلی با اکراه قبول کرد و یه خرده که تو دهنش کرد کشید بیرون گفت خوشم نمیاد و حالم بد میشه منم کلی بهش التماس و خواهش کردم که یه خورده بیشتر بخوره خلاصه باز شروع کرد ساک زدن منم سرشو گرفته بودم با کیرم همزمان جلو عقب میکردم یه پنج دقیقه که گذشت تو فضا بودم و خیلی لذت زیادی داشتم میبردم که فهمیدم آبم الان میاد کشیدمش بیرون گفتم بسه زهرا هم معلوم بود خوشش اومده از خوردن کیرم بهم گفت هنوز که ارضا نشدی گفتم میخوام با کردنت ارضا شم که زهرا زود گفت من هنوز دخترم و نمیتونم بهت بدم منم گفتم از عقب که میشه اشکالی نداره که قبول نکرد میگفت نه نمیشه دردم میاد این حرفا و راضی نشد منم باز خرش کردم گفتم اگه دردت اومد قول میدم بزارم لای پات و تمومش کنم اونم به زور قبول کرد گفت قول بده زیاد فشار نیاری منم گفتم باشه بهش گفتم کرم بیار اونم رفت از اتاقش کرم آورد داد من منم بهش گفتم که جلوم قمبل کنه و با دو دستش کونشو ازهم باز کنه یه خورده کرم برداشتم انگشتای دست راستمو چرب کردم شروع کردم به انگشت کردنش اول یه انگشتمو کردم تو چیزی نگفت و بعد دوتا انگشتم که صداش اومد بالا گفت آروم تر درد داره خواهش میکنم نکن رضا منم گفتم طاقت بیار الان عادت میکنی شروع کردم بیشتر به انگشت کردن تو کونش سه تا انگشتمو چرب کردم کون زهرا هم همین طور شروع کردم به جلو عقب کردن انگشتام زهرا خیلی درد داشت میگفت بیخیال شو رضا منم بعد چند دقیقه انگشتامو کشیدم بیرون کیرم که 16 سانتی میشد چرب کردم گذاشتم رو سوارخ کونش یه خرده فشار دادم که کلاهک کیرم رفت توش زهرا گفت وای رضا خیلی درد داره دارم میسوزم منم گفتم تحمل کن درست میشه عادت میکنی اونم هی میگفت نه و از من اسرار خلاصه بیشتر فشار دادم تا جایی که نصف کیرم تو کونش بود داشتم جلو عقب میکردم زهرام خیلی جیق میزد و اذیت میشد ولی من تو حال خودم نبودم اصلا واسم مهم نبود درد اون و به لذت خودم فک میکردم با یه فشار تمام کیرمو کردم تو کونش که یه جیق بلند کشید که گفتم الانه صداش به خونه ما برسه شروع کرد به گریه کردن که رضا پاره شدم خیلی درد داره دارم میسوزم خواهش میکنم درش بیار منم هی قربون صدقش میرفتم میگفتم عشقم عادت میکنی صبرکن الان دردش تموم میشه و خر کردنش خلاصه کیرم کامل تو کونش جا باز کرده بود و عقب جلو میکردم نمیدونین چه حالی میداد هیچ وقت لذت اون روز رو فراموش نمیکنم گاییدن کون یه دختر واقعا خیلی حال میده تو آسمونا بودم و داشتم حال میکردم زهرا هم گریش کمتر شده بود مثل این که عادت کرده بود شروع کرد به آه و ناله که جون بیشتر بکنش توش رضا خیلی دوست دارم عشقم جر بده کونمو منم بیشتر حال کردم باهاش و سرعت تلمبه زدنمو بیشتر کردم تو کونش که فهمیدم آبم داره میاد بهش گفتم دراز بکشه اونم قبول کرد به شکم دراز کشید منم با چنتا آه و ناله با یه تلمبه تمام آبمو تو کونش خالی کردم و روش خوابیدم بهترین لحظه عمرم بود خیلی احساس سبکی میکردم اونایی که آبشون تو کون یه دختر خالی کردن حال منو میفهمن بعد هفت هشت دقیقه که روش خوابیدم کم کم سر حال شدم با زهرا با هم رفتیم حموم و خودمو تمیز کردم زیر حموم بازم حسابی از کون گاییدمش آبمو تا قطره آخر باز توش خالی کردم بعدش باز شستم خودمو و لباسمو پوشیدم زهرا هم بهم گفت رضا ببین چیکار کردی کونمو دیگه حس نمیکنم خیلی میسوزه منم گفتم اشکال نداره عشقم عادت میکنی بعدش شماره تلفنشو ازش گرفتم و یه ساعتی که تو این مدت اونجا بودم رفتم بیرون از خونشون بعدش شب تو خونه کلن تو فکرش بودم از طریق تلگرام یه خرده باهم چت کردیم زهرا هم گفت که دوباره دلش میخواد بکنمش و کیرمو تا دسته بکنم تو کونش و فردا صبح زود مجتبی میره مدرسه اونم امتحان نداره تعطیله منم به یه بهونه مامانمو پیچوندم و رفتم خونشون حسابی دوباره حسابی از کون گاییدمش آبمو بازم توش ریختم چون زهرا میگفت خوشش میاد آب کیرم توش خالی شه خلاصه تا قبل از کنکور از هر فرصتی واسه کردنش استفاده میکردم بعضی وقتی هام دراز میکشیدم خودش میومد رو کیرم بالا پایین میشد آه و ناله میکرد بعضی وقتی هم میگفت پرده شو بردارم منم قبول نکردم الکی بهش گفتم بعد از ازدواج و اینا بعد از این که کنور قبول شدم رفتم تو یه دانشگاه تو کرمان دیگه ندیدمش تا عید که آخرین سکسمون تو عید بود حسابی گاییدمش و جرش دادم الانم واسه تعطیلات قبل از امتحانات ترم قراره برم شهرستان و تصمیم دارم حسابی کونش بزارم چون واقعا خیلی حال میده اگه شد بقیه داستانای گاییدن کون زهرا رو براتون مینویسم چون کون زهرا واقعا حرف نداره و خیلی از گاییدنش لذت میبرم نوشته
0 views
Date: November 28, 2018