اولین سکسم با اونی که میخواستم

0 views
0%

سلام به همه کاربرای عزیز چن وقتی هس که میام سر میزنم ب سایت و این کار برام جنبه فان داره چون وقتی داستانارو میخونم همه ب نوعی گاف دادن و ایرانی های همیشه در صحنه سوتیا رو گرفتن کامنتارو ک میخونم بیشتر لذت میبرم تا داستانا اما اونچه که میخوام بنویسم داستان نیس خاطره منه و ترجیح دادم برای اولین بار ماجرای یک سکس واقعی و دراختیارتون بذارم امیدوارم لذت ببرید اسم خودم مینا و اسم همسرم افشین پوستم گندمی و موهای بلند مشکی دارم قدم 158و وزنم 60کیلو با پستونای سایز 80 همسرم بر عکس من سفید و موهای قهوه ای داره قد 184و وزن حدودیش هشتاد کیلو حقیقتا تا به حال نپرسیدم کیرش چن سانته اما چن شب پیش که داشتم میخوردمش فک میکنم یک وجب و نصفی بود ما تو دانشگاه باهم آشنا شدیم و من ازون دسته دخترای شوخ طبع و شلوغی بودم که خب نسبت ب بقیه زیاد مورد توجه مردا نبود چون مردا خانومای ساکت و بیشتر میپسندن افشین هم اخلاقش یه چیزی تو مایه های خودم یکم مزخرف تر البته قصدمون از دوستی ازدواج بود و ازدواج هم کردیم در چشم به هم زدنی مراسم عروسی به پا شد و ما خیلی زود تر از اونچه که فکر میکردیم رفتیم سر خونه زندگیمون همیشه از فانتزیام با افشین صحبت میکردم و دوس نداشتم اولین سکس شب عروسیمون باشه دو هفته از عروسیمون میگذشت و افشین ب احترام خواسته من جلو نمیومد اما شهوت به خودم غلبه کرده بود و هیچ جوره نمیتونستم خودمو اروم کنم از طرفی بی قراری و بلند شدنای وقت و بی وقت کیر افشین و که میدیدم دلم برای اونم میسوخت بنابر این وقت و غنیمت شمردم و وقتی از سرکار برگشتم خونه فورا یه شام دست و پا کردم و پریدم تو حموم یه دوش نیم ساعته گرفتم و لباس خوابی که برای شب زفافم روی جهازم گذاشته بودن و پوشیدم یه لباس توری قرمز بود ک رونا و باسن تقریبا گندم و ب خوبی نشون میداد و با یه آرایش لایت و یه عطر ملایم کارو تموم کردم و منتظر افشین روی صندلی میز ناهار خوری نشستم اما از بخت بد و خستگی زیاد رو همون میز خوابم برد تا صدای دراومد از خواب پریدم سر بلند کردم دیدم افشین وسط حال ایستاده با تعجب و لبخند موزیانه نگام میکنه از جام بلند شدم ورفتم سمتش بدون سلام علیکی بسته های خرید تو دستشو گرفتم و اروم گونش و بوسیدم افشین سلام خانوممم روی لبم و اروم بوسید اونموقع هنوز خر بودم و نمیدونستم نباید خجالت بکشم و جواب بوسش و بدم اما خجالت کشیدم و از بوسش گونه هام گل انداخت رفتم تو اشپزخونه و فریاد زدم چایی بیارم افشین که داش لباساش و عوض میکرد موافقت کرد تا چایی و بریزم و برگردم با شلوارک و بالا تنه برهنه روی مبل نشسته بود چایی و رو میز گذاشتم و کنارش نشستم دستش و از پشت گردنم رد کرد و تو آغوش کشیدتم منم با خودم عهد کردم امشبه رو باید بیخیال خجالت شد نگاهی ب نیم رخش کردم داشت اروم اروم چایی داغ ک فوت میکرد و میخورد ک متوجه سنگینی نگاهم شد و با لبخند نگاهم کردافشین چیه خانوم ما امشب تغییر کرده نگاهای معنی دار میکنه سرمو ب کتفش تکیه دادم و گفتم خب حس کردم وقتشه شیطونیش گل کرد با اینکه میدونست درباره چی صحبت میکنم گف وقت چیه اروم دست مشت شدمو زدم رو قفسه سینشو گفتم خودتو نزن ب اون راه خوب میدونی چی میگم خندید و فنجون و رو میز گذاشت منو تقریبا رو پاش نشوند و با خنده گفت آها پ خانومم راضی شده آره چشامو برای اینکه از آشوب درونم پی نبره بستم و برای تایید حرفش سرتکون دادم چشمام بسته بود و چیزی نمیدیدم اما حس لبای خیسش رو لبام دیوونه کننده بود اونم برای منی ک از شهوت کسم به آبشار تبدیل شده بود خودمو ب افشین نزدیک تر کردمو موهاش و چنگ زدم سینه هام ب زیر گلوش مالیده میشد از خوردن لبام دست کشید و نگاهش و معطوف کرد ب خط سینم ک از لباس بیرون بود اروم انگشتش و رو شیار سینم کشید هر لحظه حس میکردم برجستگیش سفت تر میشه صورتش و ب سینم نزدیک کرد و روی سینمو لیسید با دستاش بندای لباس و از دو طرف پایین کشید سینه هام بیرون افتاد نوکش سفت شده بود بینیشو لای سینه هام برد و بو کردافشین هوممممممم چه بویی میدی لعنتی با دستاش نوک سینه هامو بازی میداد خجالتم جلو گیری میکرد از ناله کردنم شروع کرد ب خوردن سینه هام یکی و میخورد و دیگری و میمالید و مدام عوضشون میکرد زیرم سیخ سیخ بود و با تکونای ما اون کیر سفت و برجستش از روی لباس مالیده میشد به کسم لیسیدناش بوی خشونت ب خودش گرفته بود و تقریبا سینه هامو گاز میگرفت اروم و با عشوه غیر ارادی نالیدم آیییی افشین جان یوااش بی توجه ب حرفم محکم تر ب خوردن ادامه داد دستاش و زیر باسنم گذاشت و مالید از روی پاش به زور بلند شدم و به اتاق رفتم پشت سرم اومد و چشاش خمار شده بود و شهوت توش موج میزد حسابی حشری شده بودم اما همچنان خجالتم ب خواسته هام غلبه میکرد ب ارومی روی تخت نشستم شلوار و شورتش و باهم درآورد درازم کرد و شروع کرد ب خوردن لبام کنترلش کاملا از دستش خارج شده بود و ناشیانه رفتار میکرد با خشونت لباسامو از تنم دراورد نفس نفس میزد انگار تشنه دیدن بدنم بود دستامو محکم بالای سرم گرفته بود ناله میکردم اما از درد فشارش روی بدنم لای پام خودشو جا دادبدنش و ب بدن برهنم میمالید سرشو زیر گلوم برد و زیر گلوم و محکم مکید حس میکردم با هر مکیدنش زیر گلوم خون مرده میشه از زیر گلوم اومد پایین تر روی سینمو مکید نفسامون کشیده و صدا دار شده بود سینمو محکم چنگ زد نالیدم تو چشام نگا کرد اما دوباره ب کارش ادامه داد رفت پایین تر روی شکمم و مکید پایین تر بالای کسم پاهامو از هم باز کرد چن ثانیه ای ب کس بی مو کوچیکم خیره شد بوسه و سپس مک عمیقی ازش زد نتونستم خودمو کنترل کنم و جیغ زدم شروع کرد ب مک زدن و لب گرفتن از کسم مثل مار به خودم میپیچیدم و جیغ میزدم حس میکردم نزدیکه ک ارضا شم اما یهو دس از مک زدن برداشت و اومد بالا کیر سفتش لای پام قرار گرفت شروع کرد ب بوسیدن لبم و مالیدن کیرش ب کسم که خیس خیس شده بود از شهوت جیغ میزدم اروم با دستش کیرشو تنظیم کرد روی کسم ترس تمام وجودمو گرفته بود اروم واردم کرد و لبمو خورد حس میکردم نفسم داره بند میاد درد داشتم کیرش و تا ته فرو کرد جیغی خفه زدم لباش و از روی لبم برنمیداشت ک مبادا صدای جیغم بلند شه چن بار عقب جلو کرد بی حال شده بودم و ناله میکردم لبشو برداشت و با نفس نفس پرسید خوبی نمیتونستم جوابشو بدم نفسم رفته بود اروم از روم بلند شد و کیرشو بیرون کشید چشمام بسته بود چیزی نمیدیدم حس کردم با دستمال لای کسم و پاک کرد و تخت بالا پایین شد متوجه شدم از اتاق رفت بیرون به دیقه نکشید بالای سرم بود افشین خانومم بلند شو یه ذره آب بخور چشمامو ب زور باز کردم لبخندی بهم زد خودم و بالا کشیدم و ب پشتی تخت تکیه دادم نگاهم ب کیر سیخش افتاد ک یکم خون روی شیار سر کیرش مونده بود لیوان و ب لبم نزدیک کرد و مجبورم کرد بخورم بعد از اینکه اب و خوردم لیوان و روی پا تختی گذاشت و کنارم دراز کشید و منو تو بغل گرفت با صدای گرفته بش گفتم هنوز تو ارضا نشدی لبخند زد و گف یکم ک حالت بهتر شه چش بعد چند دیقه ک نفسم بالا اومدو حس کرد بهتر شدم خیمه زد روم دوباره شروع کرد ب بوسیدن لبم و خوردن گردنم نشست لای پام و اروم کسم و مالید دوباره شهوت تو وجودم دوید اروم انگشتش و فرو کرد نالیدم حس سوزش شدیدی تو کسم داشتم اما کم کم اروم شد جلو عقب کردن انگشتش و مالیدن چوچولم سرعت گرف و ناله های من بلند تر تو آخرین حرکتش جیغ کشیدم و ارضا شدم پاهاش دو طرف قفسه سینم گذاشت و کیرش و به سینه هام مالید اونموقع نمیدونستم چکار میخواد بکنه اما وقتی کیرشو لای پستونام گذاشت و جلو عقب کرد متوجه شدم یه چیزی مثل همون لاپاییه بعده ها فهمیدم بهش میگن لا پستونی سینه هامو با دستش به هم رسوند و شروع کرد ب جلو عقب کردن کیرش لای سینه هام آه و نالش و صدای برخورد تخماش با زیر سینه هام سکوت اتاق و شکسته بود اونقدر ب کارش ادامه داد ک آبش با فشار روی گردن و سینه هام پاشید با جیغ جیغ فحشش دادم فورا دستمال اوردو پاک کرد ابش و لبم و بوسید افشین مرسی خانومم مرسی زندگی من تو آغوشش فرو رفتم و به دیقه ای خوابمون برد اون شب گرچه بهترین سکس عمرم نشد اما خاطره شیرینی بودک همیشه تو یادم میمونه حالا منو افشین تقریبا هر دو روز یک بار سکس داریم و از رابطه سالمی که داریم لذت میبریم قصدم از نوشتن داستان این بود ک بگم لطفا لطفا لطفا خیانت رو کنار بگذارید و برگردید سمت همسرتون باور کنید که اگه همسرتون مشکلی هم داره میشه با گفت گو عاقلانه اونو حل کنید ببخشید ک کمی طولانی شد اولین بارم بود که داستان مینوشتم اگر اشتباهی داره به درستی و خوبی خودتون ببخشید نوشته

Date: January 11, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *